لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: استاد اكبر گلپایگانی: من اگر نخوانم مى ميرم

  1. #1
    AFRooGH آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    23057
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    نوشته ها
    385
    میانگین پست در روز
    0.07
    تشکر از پست
    961
    944 بار تشکر شده در 311 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 17/2
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض استاد اكبر گلپایگانی: من اگر نخوانم مى ميرم


    0 Not allowed! Not allowed!
    رضا جلالى: صداى اكبر گلپايگانى كه بعدها به گلپا تخلص پيدا كرد براى بسيارى از آدم هاى نسل دهه هاى ۴۰ و ۵۰ كه جوانى و ميانسالى شان را در اين سال ها گذرانده اند، صدايى خاطره انگيز و فراموش ناشدنى است و جالب آنكه مردان علاقه مند به صداى او از همان قشر لوطى مسلك هاى قديم هستند (و جالب آنكه زن ها در اين ميان هيچ سهمى ندارند) كه هميشه با شنيدن صداى او يك نم اشكى در ته چشمانشان حلقه مى زند و چند لحظه اى را در سكوت و شعف به ياد خاطره هاى گذشته مى پردازند.
    شايد آن روزى كه پس از هشت سال شاگردى نورعلى خان برومند رو به ترانه خوانى در راديو آورد هيچ گاه تصور آن را نداشت كه اين همه مشتاق پيدا كند جالب آنكه در همان زمان اين استاد بزرگوار او را مورد عتاب قرار مى دهد و شديداً از اين كار نهى مى كند. چرا كه بر طبق يك تفكر سنتى ايشان ترانه خوانى در موسيقى ايرانى را مختص زنان مى دانستند و گلپا را از اين كار برحذر مى داشتند. اكبر گلپا ثمره هشت سال زحمتى است كه نورعلى خان برومند در كشف استعداد و پرورش او كشيده بود.
    بنابراين اين همه حساسيت در نهايت باعث شد زمانى كه استاد براى مرتبه دوم صداى گلپا را از راديو مى شنود به آنجا رفته و براى هميشه اين رشته را بگسلد، قابل درك است. اما از سويى ديگر گلپا به قسمتى از موسيقى ايرانى متعلق است كه سعى داشته پيوندى مردمى تر ميان قالب هاى كهن و عصر و زمانه خود ايجاد كند. لحن او در خواندن آواز و همچنين موسيقى كه همراهى اش مى كرد نيز در اين امر تأثير بسيارى داشت. تا حدى كه يكى از ترانه هاى او براى من نيز كه نه متعلق به دهه هاى ۴۰ و ۵۰ هستم و نه ادعاى لوطى گرى و لوطى مسلكى دارم ماندگار و لذتبخش است، به خصوص بخشى از شعر آن كه چنين است: اشك من خود تو نگهدار، نيا پايين منو رسوا مى كنى... وسعت صداى گلپا به قول قديمى ها شش دانگ كامل بود. اما جريان نامعلومى كه هنوز هم مشخص نيست او را به دليل اين شيوه خواندن از عرصه موسيقى ايران حذف كرد تاحدى كه او پس از مدت ها سكوت در چند سال اخير سه كاست كه اكثراً اجراى ترانه هاى قديمى اش است را با نام هاى عقيق، مست عشق، گريه و افسوس روانه بازار كند كه با استقبال خوبى هم روبه رو شد.
    راز سال ها ماندگارى او در بين مردم و سكوت چندين ساله اش را به چالش كشيده است. گلپا حتى قصد داشت كه به نفع زلزله زدگان بم نيز برنامه موسيقى اجرا كند كه تا همين لحظه هيچ خبرى از برگزارى آن نيست. گاهى فكر مى كنم راز ماندگارى در احراز تمامى خوبى ها و يا كيفيت ها نيست، رازى است كه بايد آموخت.
    • مهران مهرنيا: در موسيقى ايران سه واژه مصطلح لحن، شيوه و مكتب داراى چنان اصالتى هستند كه مى توان بسيارى پديده ها را با آنها تجزيه و تحليل كرد...
    آنچه قدما به آن معتقد بودند، تفكيك آكادميك اجزاء بيان هنرى به شكلى بسيار تخصصى و دسته بندى آن به وسيله اين واژگان است. مكتب، كليتى از يك بيان هنرى است كه بايد قابليت انتقال علمى به نسل هاى پسين را دارا باشد، به عبارت ديگر به هيچ وجه دربرگيرنده مشخصات قومى و شخصيتى مجرى نيست. شيوه در عين اينكه زيرمجموعه مكتب است (در هر مكتب مى توان شيوه هاى بسيارى كه از بنيان هاى همان مكتب پيروى مى كند را يافت) با تاثير از جغرافيا، شرايط اجتماعى، سياسى، تاريخى و حتى توانايى هاى فيزيكى مجرى فرمى ايجاد مى كند كه در عين امكان بازتاب و بازيافت در افراد ديگر قابل تعليم به نسل هاى بعد نيست.
    اما لحن كه شخصى ترين بخش اجراى موسيقى است تمامى حالت هايى است كه از درون يك فرد در هنرش متبلور مى گردد و هيچ مشابهى در ميان ديگران ندارد. موسيقى آوازى ايران به خصوص آن بخشى كه به مكاتب مربوط مى شود، مورد كنكاش و مطالعه فراوان قرار گرفته، از سيد احمد خان تا طاهرزاده، اقبال و ظلى تا سيد رحيم و تاج اصفهانى و جناب دماوندى و... در موسسات آموزشى ... نموده از ديگر سو كسانى كه در موسيقى ايران داراى لحن ويژه و متمايزى بوده اند نيز بيش از حد مورد توجه بوده و هستند، بنان، محمودى خوانسارى، قوامى و... از اين دسته هستند كه همواره تلاش علاقه مندان اينان براى بازخوانى آثارشان بنا به دلايل ذكر شده در تعريف لحن ناموفق مانده.
    گلپا در ابتدا از شاگردان استاد نور على برومند و مورد وثوق خاص ايشان نيز بوده، با استعداد فراوان به سرعت مراحل ترقى را طى نمود به طورى كه به زودى مورد توجه تهيه كنندگان و اسپانسر هاى موسيقى عاميانه و جدى به طور همزمان قرار گرفت.
    وى پس از آشنايى با چند تن از شاگردان درجه يك ويولن استاد صبا مثل پرويز ياحقى، سياوش زندگانى و ملك و همكارى مستمر با آنان به زودى شيوه اى را در آواز ايران بنا نهاد كه تا امروز طرفداران فراوانى يافته است و بسيارى آن را به غلط مكتب تهران نيز ناميدند. كشش ها، حالت ها و مالش هايى كه تحت تاثير مستقيم ويژگى هاى صوتى ويولن ايجاد شده بود، تحرير هاى نسبتاً ساده اما طولانى، خواندن اشعار با گويش شكسته، محاوره اى (لهجه تهرانى) و چند مشخصه ريز و درشت ديگر كه كاملاً بديع و تازه مى نمود باعث چنان شهرتى براى اين خواننده جوان شد كه به راحتى گوى سبقت را از خوانندگان هم دوره اش ربود و به مشهورترين مجرى آهنگ ها و ترانه هاى همان شيوه بدل شد.
    عجيب اينكه رقباى او هيچ گاه نتوانستند تهديدى جدى (از بعد حرفه اى) برايش باشند، و دلايل آن بسيار ساده بود آنها يا زيادى جدى بودند و يا زيادى مبتذل! پس به راحتى مى توان گلپا را خواننده بلامنازع ژانر (شيوه) پاپ سنتى دوران خود و حتى شايد پس از خود دانست.
    در پايان بايد گفت شايد اين شيوه (چه در نوازندگى و چه در آواز) با سلايق موسيقايى بسيارى از ما همخوانى نداشته باشد، اما بدون شك نفوذ و سيطره آن در يك دوران طولانى سرمشقى است براى آنان كه شيوه بيانشان براى دوستان و نزديكانشان نيز قابل تحمل نيست. و عده اى كه براى جلب نظر مخاطب به مرز لمپنيسم هنرى نزديك شده اند! با آرزوى سلامت و طول عمر با عزت براى همه اهالى هنر. » تعداد بسيار زياد اجراى او در برنامه گل هاى پيش از انقلاب اكنون در ۲۵ سال تبديل به سه كاست شده آن هم در زمانى كه به گفته مهرنيا بسيارى با تقليد از او براى خود نام و رنگى دست و پا كرده اند. زمانى او را متهم مى كردند كه اثر مبتذل خلق مى كند اما با كمى دقت در موسيقى پيش از انقلاب متوجه مى شويم كه چندان هم اين قضاوت صحيح نبوده. از سويى خاطره هاى موسيقيدانان قديم يا همعصر او را كه دوره مى كنم همگى متفق القول معتقدند كه اگر گلپا به خواندن آواز سنتى قناعت مى كرد، امروز ما شاهد حضور خواننده تأثيرگذارى در اين عرصه بوديم
    خودش مى گويد در راديو ۱۷ سال فقط آواز خوانده است و اين محصول تعصب نورعلى خان برومند بود كه ترانه را براى مردان نمى پسنديد. مرد فقط بايد آواز بخواند، هم او كه اكبر گلپايگانى جهش اخيرش در آواز را به او مديون است. اكبرجوان و با استعداد به زودى خواننده اصلى اركستر گل ها و گل هاى جاويدان شد و شد گلپا. گلپا آواز را هم طورى خواند كه ورد زبان ها شد و بعد از اين دوره موفق به ترانه خوانى روى آورد و از آنجا كه از ريشه محكمى برخوردار بود بسيارى از آثارش خيلى سريع مشهور شد، به شكلى كه بعد از نزديك به ۳۰ سال هنوز فراموش نشده است. فضاى موسيقى ما غيرواقعى است. آنقدر كه در آن بيشتر آثار او را پاپ تلقى مى كنند. آنچه به عنوان موسيقى سنتى مطرح شده همه آن چيزى نيست كه بايد باشد و در اين فضا آنچه كه قطعاً نامشخص و لاينحل باقى مى ماند، تعاريف و مرزها است.
    در سينما و ادبيات اصطلاحى با نام ژانر داريم ولى در موسيقى چنين چيزى نداريم و يا اگر هست لااقل ژانر گلپا ادامه پيدا نكرده. گفت و گو با اكبر گلپايگانى مى توانست كسل كننده باشد اگر قرار بود او اسير شرايط باشد اما نشد. چون او هيچ وقت نا اميد نشد، گلپا سمبل نشاط نيز هست. در تمام اين سال ها هر روز ساعت ۳۰/۵ صبح از خواب برمى خيزد و مى زند به كوه و آنجا آواز مى خواند. وقتى پرسيدم كه چرا سكوت نكرد كه اسطوره شود گفت: من با دو چيز بزرگ شده ام؛ ورزش و موسيقى. من اگر نخوانم مى ميرم، نمى خواهم اسطوره شوم.

    وقتى انقلاب شد در اوج توانايى و شهرت بوديد و بعد بنا به عللى تمام اين بيست و پنج سال را نتوانستيد بخوانيد. چطور توانستيد خودتان را نگه داريد؟
    زين العابدين رهنما در كتابى نوشته است زندگى صندوقچه اى است پر اسرار كه آدم نمى داند فردايش چه خواهد شد. گاهى كليد اين صندوقچه كه اسمش زندگى است دست خود آدم است و گاهى دست ديگران. اگر اين كليد دست خودم بود، بدانيد كه حتماً مى خواندم.

    آن موقعى كه كليد دست ديگران بود و شما نمى توانستيد بخوانيد چطور فرم تان را حفظ كرديد؟
    اتفاقاً من روى اين كار خيلى مطالعه كردم. اول فكر مى كردم كه نوع خواندن ما قديمى شده است و با اين همه تحول ديگر جاى خواندن ما نيست. ولى با هركسى كه صحبت مى كردم، مى ديدم كه عاشقانه مرا دوست دارند. شما مى دانيد كه انسان با اميد زنده است. من هم با اميد زنده بودم. پدرم هميشه مى گفت كه خورشيد زير ابر نمى ماند. من مى دانستم كه بالاخره مى خوانم. من، اكبر گلپايگانى يكى از چهار خواننده اول گل هاى جاويدان بودم. وقتى هم كه به آنجا وارد شدم به بيست و يك سالم بود. بنان بود، فاخته اى بود، عبدالعلى وزيرى بود و كوچك ترين شان در آن دستگاه، دردشتى بود. من يك جوان بيست و يكى دوساله بودم كه خواننده گل هاى جاويدان شدم. حتماً چيزى در من بوده كه از من براى آن برنامه، دعوت كردند. شما يادتان باشد كه من در هفده سال اول فقط آواز مى خواندم. هفده سال با خلاقيت هايى كه داشتم، فقط آوازم را ارائه مى دادم. بعد از هفده سال ترانه خواندم. من خيلى كار كرده بودم و مى دانستم دوباره بر مى گردم. چون خودم، خودم را شناخته بودم و مى دانستم كه كى هستم، خيالم راحتِ راحت بود.

    يعنى اصلاً نگرانى نداشتيد؟
    نگران آواز بودم. دلم مى خواست كه اگر اتفاقى براى من افتاد و به هر صورتى ديگر نبودم، اين آواز بماند.

    من هنوز در فلسفه آن كليد كه اول صحبت تان گفتيد ماندم. آن موقع كه كليد زندگى شما دست ديگران بود، جريان موسيقى داخل و خارج را پيگيرى مى كرديد؟
    من دو كار را هيچ وقت ول نكردم، يكى ورزش و ديگرى موسيقى. هر روز سه الى سه و نيم ساعت ورزش مى كنم. (اشاره مى كند به تابلويى كه روى ديوار است) آن تابلو را كه روى ديوار مى بينيد، تابلوى مربوط به پيشكسوتان ورزش باشگاه دارايى است. من در باشگاه تهران جوان بودم و از آنجا آمدم به باشگاه دارايى. آن تابلوى ديگر را هم اگر بخوانيد نوشته عضو افتخارى پيشكسوتان المپيك ايران. من از ورزش و موسيقى جدا نبودم.

    بگذاريد بپردازيم به آواز و مشخصاً آواز شما. بعد از انقلاب موسيقى سنتى ادامه پيدا كرد و حتى به خاطر ممنوع بودن موسيقى پاپ، رشد وسيعى هم داشت. بنابراين سبك هاى مختلف آوازخوانى امتداد پيدا كرد. فكر مى كنيد كه چرا نوع آوازخوانى شما ادامه پيدا نكرد؟
    براى اين كه كسى نبود كه آن نوع آواز را بخواند. در سال هاى اخير موسيقى و به خصوص آواز رفت به دنبال فرمول خواننده هايى مثل بنان، مثل فاخته اى مثل دوست عزيز من مــحمودى خوانسارى و صداهاى ديگر، نرفته بودند دنبال دو دو تا چهارتا، سه پنج تا، پانزده تا. اما بعد از انقلاب خواندن آواز همانطورى كه گفتم شد فرمول. يعنى شما بايد سه گاه را بخوانى و درآمد را بخوانى و زابل و مويه و مخالف و مغلوب و حصار و... اين مثل اين مى ماند كه شما چهار عمل اصلى را ياد بگيريد و هى بگويى سه چهار تا دوازده تا و سه شش تا هجده تا و پنج به اضافه دو مى شود هفت و ... اين فرمول است. يك شاگرد هشت ساله دارم كه هم پيانو مى زند و همه رديف ها را بلد است.
    من به اتفاق برادرم حسن گلپايگانى كه يكى از استادان خوب موسيقى ايران است و برادرزاده هايم كه نوازنده هاى خوبى هستند، داريم روى راست پنجگاه كار مى كنيم و چيزى نزديك شصت و هفت هشت تا گوشه در آن است كه مى خواهيم چاپ و منتشر كنيم. مى آيد بيرون و مى بينيد و مى خوانيد. آيا اگر ما اين رديف ها را بدهيم دست يك بچه، پرويز ياحقى مى شود؟ من بعد از هشت نه سال كه شاگر نورعلى خان برومند، اديب خوانسارى و حاج آقا محمد ايرانى بودم و همچنين طاهرزاده كه واقعاً روى صفحاتش كار كردم و دعوت شدم به برنامه گل ها، اصلاً به اين چيزها فكر نمى كردم. من بايد خودم مى شدم. من بايد گلپا مى شدم. آن موقع كه آمدم در راديو بخوانم رئيس اداره موسيقى راديو، آقاى مشير همايون شهردار بود.
    روى آشنايى كه با من داشت و مى دانست كه شاگرد نورعلى خان برومند بودم، گفت مى خواهى چه كار كنى. گفتم: من از طرف آقاى پيرنيا (مبتكر برنامه گل ها كه واقعاً آدم شاخصى بود) دعوت شدم كه كار كنم و آواز بخوانم. گل هاى جاويدان فقط آواز بود با دو نفر خواننده مرد. آواز هم به اين صورت بود كه يك نفر، مثلاً آقاى دشتى، درباره حافظ صحبت مى كرد، رهى معيرى راجع به سعدى صحبت مى كرد و ما غزلى را از سعدى يا حافظ مى خوانديم...

    نفر ديگرى كه به همراه شما آواز مى خواند چه كسى بود؟
    بنده يا با بنان بودم، يا با فاخته اى بودم و در يك برنامه هم با عبدالوهاب شهيدى بودم كه بعد از ما آمده بود. چهار خواننده بيشتر نبوديم. خلاصه، من به آقاى مشير همايون شهردار گفتم كه مى خواهم در اينجا آواز بخوانم. خنديد و گفت: آواز؟ آواز را برو پشت مرده بخوان. من خيلى ناراحت شدم. اين همه زحمت كشيدم، تمام استادان را ديدم و پيش آنها كار كردم و حالا ايشان اين حرف را مى زند. آمدم خانه و مدت ها نرفتم راديو. بعد نشستم و حرف ايشان را آناليز كردم، ديدم بد نمى گويد. اگر قرار است كه من مثل بنان يا مثل فاخته اى يا مثل آقاى عبدالعلى وزيرى بخوانم اينها كه خودشان هستند و دارند به اين خوبى مى خوانند. من رفتم دنبال اين كه كارى را انجام بدهم كه ديگران نكرده باشند.
    آن چه بود؟ خلاقيت. همه مى توانند مثنوى شور بخوانند ولى با آن شعر و با آن وصفى كه من خواندم ساقيا، دستم بگير مثل ترانه مد شد. بعد بلافاصله پيش ما سوختگان مسجد و ميخانه يكى است، كاروان، ما رند و خراباتى و ديوانه و مستيم، امشب شده ام مسـت... را خواندم. اين چهار پنج تا همه در سه گاه است. خلاقيت اگر نباشد خواندن هم مى شود مثل هم. ما بعد از انقلاب رفتيم دنبال آن چارچوب كه مثل فونداسيون يك ساختمان است بنابراين خلاقيت را از دست داديم. وقتى ساختمان كامل مى شود كه براى هر قسمت آن طرح تازه و بكر داشته باشيم. براى در، پنجره، دكوراسيون و همه چيز بايد خلاقيت به خرج دهيم. شما چهار عمل اصلى را ياد مى گيريد كه مسئله حل كنيد. جواب مسئله يكى است و هركس از يك راه رفته است. ما خلاقيت را از دست داديم.

    از اصول آواز ايرانى و رديف كه فاصله نگرفتيد؟
    نه. اين يك مثنوى شور است. خودش گوشه اى است در شور. گوشه اى هم بود كه همه آن را خواندند. ولى من آن را به شكلى خلاقانه اجرا كردم. مردم روى دوچرخه نشسته بودند، فوتبال بازى مى كردند و اين را مى خواندند. اين قطعه آوازى، شبيه يك ترانه مد شد. من كه نرفته بودم اين را از فرنگ بياورم. گوشه اى در شور بود. بعد شما ببينيد من چند نوع سه گاه خواندم. اگر مى خواستم اولى را مثل دومى بخوانم و دومى را مثل سوم كه يك دانه مى خواندم و مى گفتم هر دفعه مى خواهيد گوش كنيد همان را گوش كنيد.

    آيا اين ديدگاهى كه الان نسبت به انواع ديگر موسيقى داريد، آن زمان هم داشتيد؟
    همان موقع هم دوست داشتم و گوش مى كردم منتها خودم دوست داشتم در اين رشته كار كنم.

    به نظر شما اين كه شما نسبت به انواع ديگر موسيقى باز فكر مى كرديد، چه اندازه در ايجاد آن خلاقيت ها كه ذكر كرديد، تأثير داشت؟
    خيلى تأثير داشت.

    يك سئوال هم هست كه كمى با اين بحث كه مى كرديم بى ربط است ولى بين اين صحبت ها به ذهنم زد. آيا اينها كه رديف را جمع آورى مى كردند، نشده كه بنا به عللى گوشه هايى را گردآورى نكرده باشند؟
    معلوم است. يعنى اين چيزهايى كه آقاى دوامى خواند، همه اش همين است؟ ممكن است كه خيلى چيزها از قلم افتاده باشد. در همين راست پنج گاهى كه الان ما داريم مى دهيم بيرون، هيچ وقت ايشان ۶۹ قطعه اجرا نكرده و ما حالا داريم اين كار را مى كنيم. ممكن است كسانى ديگر هم بيايند و باز هم به اين اضافه كنند. من آرزو مى كنم كه همه بيايند و اضافه كنند، نه اين كه اداى همديگر را در بياورند. چون تقليد واقعاً چيز بدى است.

    بگذاريد به روند شكل گيرى كار شما بپردازيم. شما از چه سالى رفتيد پيش نورعلى خان برومند و آن موقع چند سالتان بود.
    من موسيقى را پيش پدرم و مرحوم حسن يكرنگى شروع كردم. در خانه همان مرحوم حسن يكرنگى و به وسيله آقاى تجويدى- كه ان شاءالله خدا سلامتى بهش بدهد- به مرحوم نورعلى خان معرفى شدم. آن موقع من شاگرد مدرسه نظام بودم. من قبل از آن موسيقى رديفى را به طور كامل پيش پدرم ياد گرفته بودم. محله اى كه ما در آن زندگى مى كرديم محله اى بود به نام سرچشمه. ما چهار پنج كوچه پائين تر از سرچشمه زندگى مى كرديم. آنجاها تعزيه زياد رواج داشت. تعزيه خوان هاى قدرى كه خيلى از گوشه هايى كه در موسيقى ما وجود دارد توسط همين ها حفظ شده بود.
    من نمونه اش را برايتان مى گويم. ما يك نفر داشتيم به نام ابراهيم گردن كه به قدرى زيبا رجز و هودى و يهلوى و گوشه ها، سه گوشه دناسورى و... را واقعاً خوب اجرا مى كرد. يا يك تعزيه خوان ديگر به نام شيخ محمد على بود كه نقش شمر را بازى مى كرد و رجز مى خواند. من خيلى با اينها كار داشتم و خيلى هم تعزيه را دوست داشتم. از اينها هم خيلى چيزها را يادگرفتم. به خصوص اين ابراهيم گردن كه صداى گرمى هم داشت و نقش حضرت عباس(ع) را بازى مى كرد يا شبيه مسلم مى شد و وقتى مى خواست اشك مردم را در بياورد واقعاً دشتستانى زيبا اجرا مى كرد. غير از خود گوشه، مى دانست چگونه آن را اجرا كند كه دل مردم را تكان بدهد.

    آيا از شيوه آوازخوانى تهران يا بيات تهران تأثيرهايى نگرفتيد؟
    كلاً آواز را مى گفتند بيات. بيات تهران داريم، بيات اصفهان داريم، بيات ترك داريم. آن موقع به آواز مى گفتند بيات. هر قسمت براى خودش گوشه اى داشت و از دستگاه هاى ايرانى هم خارج نبود. اما اين گوشه اى نبود كه روى آن تكيه كنند.

    من البته مى خواهم از اين بحث نتيجه اى بگيرم. شما قضيه تعزيه را فرموديد و بچه تهران هم بوديد و آنجايى كه شما بوديد (سرچشمه و آن طرف ها) طبيعتاً اين نوع موسيقى هم آنجا رواج داشت...
    ... موسيقى خاصى نبود. چيزهايى بود كه آقايانى كه دور هم جمع مى شدند غزل هايى مى خواندند كه آن غزل ها به نام بيات تهران معروف بود. آن موقع فرهنگ اين بود... همان موقع آقاى ايرج بود كه صداى خيلى خوبى هم داشت و تخصصش هم در خواندن اين بيات تهران و غزل و اين حرف ها مرسوم است ولى آنها هيچ ادعايى ندارند كه رديف موسيقى ايرانى را مى دانند. مى گويند فلانى رديف دان است، خيلى خوب رديف دان، معلم است. خيلى خوب معلم. ولى خواننده يعنى خلاق، خواننده بايد سبك داشته باشد. بنان سبك داشت، آقاى منوچهر همايون پور سبك دارد و... تاج سبك داشت به نام خودش. همايون پور يك كارى كرد كه مال خودش بود. يعنى يك صدايى كه مى شنويد بلافاصله مى گوئيد اين همايون پور است، فاخته اى است، تاج است يا گلپاست. ظلى هم يك كارى كرد كه به نام خودش ثبت شد.
    اما كسانى كه آمدند خواستند اداى تاج را دربياورند، اين تقليد است. اينها همان كسانى هستند كه دارند اداى اين و آن را در مى آورند و مشكل ما هم همين است. مهم نيست، مردم مى فهمند. اينها هيچ وقت دوام نمى آورند. شما دريا را در نظر بگيريد كه آدم مى رود داخل آن و ممكن است چشمش را هم بسوزاند و يك قطره اشك هم از چشم آدم بيرون بيايد. اما آيا مى تواند دل شما را، آن جور كه يك قطره اشك از چشم يك بچه يتيم بيرون مى آيد، دل شما را بسوزاند. آن درياست، اين يك قطره است اما شما را آتش مى زند. ما دنبال آن قطره اشك داريم مى گرديم، من دنبال سه چهار تا دوازده تا. و حالا اين گوشه دناسورى است و اين نى ريز بزرگ است و اين نى ريز كوچك. اين را كه هر بچه مى تواند ياد بگيرد. ما دنبال آن يك قطره اشك هستيم. اگر آن را پيدا كردى ما را هم خبر كن.
    ویرایش توسط AFRooGH : Saturday 11 June 2011 در ساعت 06:38 PM
    خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را....

  2. 6 کاربر برای این پست از AFRooGH تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: Friday 5 August 2011, 12:57 PM
  2. به چه کسی استاد بگوییم؟
    توسط z_m در انجمن سنتور
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: Saturday 16 July 2011, 11:01 PM
  3. نظر شما درباره موسیقی تلفیقی
    توسط alireza_amirsamimi در انجمن کلاسیک ايراني
    پاسخ: 47
    آخرين نوشته: Sunday 24 April 2011, 06:56 PM
  4. بهترین نوازنده ویولن ایرانی از دیدگاه شما ...
    توسط napoleon در انجمن ویولن ایرانی
    پاسخ: 19
    آخرين نوشته: Saturday 23 April 2011, 09:33 PM
  5. پاسخ: 9
    آخرين نوشته: Tuesday 18 January 2011, 09:00 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •