0
یکی بز به شیری ز بام بلند
سخن گفت نالایق و ناپسند
ز پایین به حسرت چنین گفت شیر
تو را بام بنموده اینسان دلیر
فروتر اگر آیی و ایستی
کنم آشکارا کئی کیستی
بسی دون که گردد دلیر از مقام
چو آن بز که شد برهوا روی بام
طبق معمول در صفحات وب گشت و گذار می کردم که چشمم افتاد به این تیتر عکس یادگاری آوازهخوان فتنه با کارکنان بیبیسی فارسی+عکس !!! تیتر عجیبی بود. رفتم تا این آوازه خوان فتنه را که گمان می کردم از آن خواننده های دست چندم لس آنجلسی است را ببینم (آخه از
لقب سخیف آوازه خوان چیزی جز این استنباط نمی شد). خلاصه صفحه مورد نظر باز شد و ای کاش هیچوقت باز نمی شد...
صفحه ای که لکه ننگ دیگری است برای تمامی فرهنگ دوستان و هنردوستان این مرز و بوم. آری آنجا نه عکس یک خواننده دست چندم لس آنجلسی که تصویر استاد عزیزمان استاد شجریان بود. و منظور نویسنده از آوازه خوان فتنه کسی نبود جز استاد شجریان!!!
برای چند لحظه دچار بهت و حیرت شدم که چطور یک نفر در یک سایت رسمی چنین توهینی را به یکی از بزرگترین هنرمندان کشور کرده است ولی بعد از اینکه از این حالت بهت و حیرت به درآمدم به خودم یادآور شدم که در مرز و بومی که جسد بی جان یکی از بزرگترین و چیره دست ترین نوازندگان ویلنش را سه روز بعد از مرگ در خانه اش پیدا می کنند و امثال مشکاتیان را چنان خانه نشین میکنند که در سنی که یک هنرمند باید در نقطه اوج و شکوفاییش باشد، از غصه دق می کند، و در مملکتی که نشان دادن ساز موسیقی -که خود بخشی از فرهنگ و تمدن این سرزمین است- از رسانه ملی اش جرمی نابخشودنی محسوب شود البته هیچ دور از انتظار نیست که هزاردستان آوازش را آوازه خوان فتنه بنامند.
آری در مرز و بومی که یک نویسنده این اجازه را داشته باشد که چشم ببندد و دهان بگشاید و در مورد هرکس که خواست قلم فرسایی کند و شرافت و انسانیت خود را در ازای بهایی اندک به حراج گذارد، لاجرم استاد آوازش را که تمامی موسیقی دانان به نقش برجسته اش در موسیقی این مرز و بوم اذعان دارند را آوازه خوان فتنه می خواند.
من، نویسنده این خبر را نمی شناسم. نمی دانم چندسال دارد؟ نمی دانم از استاد شجریان جز نامش چیز دیگری می داند یا خیر؟ نمی دانم آثار استاد شجریان را تابحال شنیده یا خیر؟ نمی دانم از فرهنگ و موسیقی و تمدن بویی برده یا خیر؟ هیچکدام از اینها را نمی دانم ولی تنها میتوانم به او بگویم که شرمت باد که قدر و منزلت استاد را نشناختی و بر شعور فرهنگ دوستان و هنرمندان این مملکت توهین کردی. شرمت باد که قلمت را برای خدشه دار کردن شرافت ملتت بکار بردی. بدون شک روزی قلمت خواهد شکست و آنگاه از توهینی که بر شعور یک ملت و هنرمند محبوبشان نمودی، تنها توشه ات عذاب وجدان خواهد بود، البته اگر تا آن روز وجدانی برایت باقی مانده باشد.
و درآخر این مصرع شعر را در نظر داشته باش که:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...
علاقه مندي ها (Bookmarks)