لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: انشا

  1. #1
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض انشا


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام
    من چه شاهکاری ام پس (اکثرانشاهامو20 شدم)
    این که می نویسم شایدزیباترین انشام نباشه ولی من ازبقیه بیشتردوستش دارم (البته قسمتی ازاونه)
    موضوع :چهره ای که هرگز? رامش نمی کنم (یاهم چین چیزی)
    چشمانی به وسعت اقیانوس
    تختش دیگرکنج اتاق مهمان خانه ی مادربزرگ نیست ،دیگرصدای ناله اش شنیده نمی شود،دیگرنمی توانم چشمان سز-آبی اش راببینم. گاهی قادرنیستم خوب به خاطربیاورمش باآن سرنیم طاس وموهای نقره گون وپوست کک ومک دارش. چیززیادی ازاودرذهنم نمانده ،? قط چندصحنه ی کوتاه.
    تابستان هاکه پسرعمه ام برای چندروزی به خانه ی مامی آمدکلی اذیتش می کردیم یخ توی پیراهنش می انداختیم ویک عالم شیطنت دیگر. دلم می سوزدکه چقدر بی ? کر بوده ام. یادم نیست هرگزحالش رامساعددیده باشم تاآنجاکه شنیده ام ازجوانی ونوجوانی پدروعمه هایم بیمارشده وهیچ وقت بهبودتیا? ت. کلاس اول دبستان بودم که ر? ت من وپگاه ،دختردایی پدرم پشت آمبولانس می دویدیم ،به خاطرمی آورم که ک? ش هایم بندی بودوکمی آزارم می داد،به سرکوچه که رسیدیم آمبولانس حرکت کرد. بادوسرمای مهرماه می آمد،درختان خ? ته وموسیقی غارغارکلاغ هادرکوچه طنین می ا? کندو...

  2. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •