0
«پایور پایه ور موسیقی بود که آثارش فرامرز توانایی بشری است. »
اینک مصاحبه ای را از استاد آماده کرده ام که گمان می کنم کمتر کسی آن را خوانده باشد. این مصاحبه توسط روزنامه همشهری در روز جمعه 27 آبان 1373 و پیش از بیماری جانکاه استاد انجام شده است. متأسفانه روزنامه نگار محترم گویا چندان از مقام و جایگاه هنری استاد آگاه نبوده، چراکه سوالات معمولی و بسیار روزمره وی گواه این مطلب است که گویی تصور می کرده با یک هنرپیشه روز مصاحبه می کند! اما به هر تقدیر، استاد پایور با صبوری و شوخ طبعی خاص خود به شیرینی و البته صداقت، پاسخ داده اند. از آنجا که در این روزها که سالگرد استاد نزدیک است و بیش از پیش دلتنگ استاد هستیم، این مصاحبه را که گریزی است به زندگی شخصی و صحبت های خودمانی استاد، تقدیم شما می کنم. بخوانید و خود ببینید پایور بزرگ و فروتن را که سراسر عشق بود، در پس همین چند جمله ساده اما پرمغز نیز می توان شناخت!نخستین باری که مضراب سنتور را در دست گرفتید کی بود؟
« دیدار با فرامرز پایور، استاد و نوازنده برجسته سنتور»
دوره مدرسه بود. پدرم سنتور خریده بود و مدتی با آن کار می کرد. من هم با مضراب آن بازی می کردم.
موسیقی بیشتر به شما آرامش می دهد یا قیمت ارزان ارزاق عمومی؟
سوال خوبی نیست. موسیقی نمی تواند با قیمت چیزی مقایسه شود!
شما در صف ارزاق عمومی می ایستید؟
بله در صف می ایستم. مخصوصا زمستان در صف نفت زیاد ایستاده ام.
در این صف آهنگ یا شعری به ذهنتان خطور نکرده است؟
چرا، شعری از مولانا که می گوید: *« بگشای در که نفت فراوانم آرزوست! »
به چه ورزشی علاقه دارید؟
در این سن ورزش سنگین نمی توانم بکنم. ولی به پیاده روی و شنا علاقه دارم. متاسفانه سر زانوهایم درد می کند و دکتر گفته نباید زیاد راه بروم.
تلویزیون تماشا می کنید؟
فرصت این جور کارها را ندارم.
آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
کتاب به آن صورت نمی خوانم. کتاب هایی که مربوط به موسیقی است، می خوانم. رمان و داستان هم نمی خوانم. یعنی فرصت این کارها را ندارم. اگر فرصتی باشد، کتاب های انگلیسی می خوانم تا آنچه یادگرفته ام از یادم نرود.
زبان انگلیسی را کجا یاد گرفتید؟
سال 63 [1963] سه سال به انگلستان رفتم و در آنجا رشته «پروفیشنال» زبان انگلیسی را در دانشگاه کمبریج خواندم.
می گویند در موقع آموزش خیلی جدی و سختگیر هستید و هنگامی که شاگرد نتواند از پس درس برآید عصبانی می شوید؟
سختگیری با نظم و تربیت فرق دارد. به شاگرد مبتدی هم درس نمی دهم که با آنها سر و کله بزنم و الان هم چنین مواردی کمتر پیش می آید.
بزرگترین شادی زندگی شما چیست؟
اینکه ببینم شاگردان خوبم، باشخصیت و محترم هستند و حرمت موسیقی و موسیقی دان را حفظ می کنند.
اگر کار یکی از شاگردانتان از شما بهتر شود، حسادت نمی کنید؟
باید کارشان از من بهتر شود. شاگرد باید بهتر از معلم شود وگرنه خودم هستم. پس مردم او را برای چه چیزی می خواهند؟ برای معلم لذت بخش است که شاگردش پیشرفت کند.
می گویند گران ترین سنتور ایران متعلق به شماست؟
نه سنتورهای آقای ناظمی گران هستند. من که سنتورساز نیستم. سابقه سنتور من بیشتر است. سی سال است روی آن مضراب می زنم، خوب جا افتاده است و پخته شده است.
نقطه افتراق و اشتراک «شهرآشوب» در شور با شهر تهران چیست؟
در هر دو، معنی شلوغی وجود دارد.
دوست دارید بعد از مرگ چه قطعه ای به یادبود شما بنوازند؟
قطعات من خیلی زیاد است. فرق نمی کند هر کدام شان را بنوازند خوب است.
کدام قطعه شما از همه بهتر است؟
نمی توانم بگویم. همه اش خوب است. اما از قطعه « پرده عشاق » روی شعر مولوی خیلی لذت می برم.
موسیقی عشق چه صدایی دارد؟
موسیقی خودش عشق است و کسی که عاشق نباشد، نمی تواند گام در راه موسیقی بگذارد.
از شروع سنتور نواختن شما تا حالا، آیا کسی از صدای ساز شما عصبانی شده است؟
خب بله، همین همسایه های ما ممکن است از سنتور زدن من عصبانی شوند ولی حرمت ما را نگه می دارند و چیزی نمی گویند.
در روز چند ساعت تمرین موسیقی می کنید؟
حداکثر 10 ساعت
موسیقی خوب، چه نوع موسیقی است؟
آنکه مورد پسند مردم و تأیید اهل فن باشد.
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]دست اندرکاران برنامه:
تهیه کننده و سردبیر: خانم مژگان سهرابی
گوینده: خانم عفت رسولی
کارشناس مجری: بابک بختیاری، نوازنده ویولن و از شاگردان استاد پرویز یاحقی
تیتراژ ابتدای برنامه:قطعه ای از اجرای زنده یاد استاد اسدالله ملک و استاد فضل الله توکل
تیتراژ پایانی: تکنوازی استاد پایور در حجاز ابوعطا
منبع: روزنامه همشهری،جمعه 27 آبان 1373
برگرفته از وبلاگ [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
علاقه مندي ها (Bookmarks)