0
مصاحبه بی بی سی
لیلی افشار برای اجرای رسيتالی در ويگمور هال يکی از معروفترين سالن های اجرای کنسرت در لندن چند روزی در اين شهر بود. به هميت مناسبت محمود تهرانی از او (البته با گيتارش) دعوت کرد تا به استوديو بيان تا با هم گفتگويی داشته باشن.
محمود تهرانی در ابتدا از خانم لی لی افشار خواست تا به دوران کودکيش برگرده و از شروع علاقش به گيتار تعريف کنه. خانم افشار گفت:
من از ده سالگی نواختن گيتار رو شروع کردم اما در سن ۱۷ سالگی رفتم به آمريکا و از اون موقع تا حالا در اونجا زندگی می کنم. در تهران هم گيتار رو اول با آقای کافی شروع کردم و بعد با آقای افراسيابی. قبل از اينکه به آمريکا مهاجرت کنم سه کنسرت در تهران اجرا کردم.
شما علاوه بر تدريس موسيقی و نوازندگی گيتار در دانشگاه ممفيس، شنيدم که اوقات فراغتتون رو با تماشای فيلم و کوهنوردی و شنا می گذرونين. می دونم که به شنا علاقه زيادی دارين، علت بخصوصی داره؟
شنا ورزش خوبيه به خصوص برای نوازنده های گيتار چون به همه ماهيچه ها کمک می کنه و به هيچ جا صدمه نمی زنه. به فيلم و سينما خيلی علاقه دارم ولی من بايد روزی ۵ – ۶ ساعت تمريم کنم و با کار تدريس در دانشگاه و برنامه ريزی برای کنسرت ها، خيلی وقت خالی برام باقی نمی مونه.
ايرانی بودن شما تا چه حد روی روحيه و کارتون تاثير گذاشته. آيا اصولا خصوصيت ايرانی بودن رو در کارهاتون حس می کنيد؟
بيشتر در موسيقيم حس می کنم، مخصوصا الان که سه تار هم می زنم. من دارم سعی می کنم موسيقی ايرانی رو برای تماشاچی های خارجی ،روی صحنه ببرم. مثلا اخيرا در ممفيس کنسرتی داشتم. خوب اونجا هيچکس راجع به سه تار چيزی نمی دونه و من هر بار گفتم می خوام سه تار بزنم همه فکر کردن می گم سی تار ، يعنی همون سی تار هندی. خلاصه برداشتم اين سه تار رو بردم روی صحنه و مرغ صحر رو زدم تا همه بفهمن اين چه نوع سازيه. اينکار برای من خيلی کيف داشت چون می دونين تنها خانم گيتاريست ايرانی هستم که دارم در سطح جهانی گيتار می زنم و می تونم سه تار رو برای تماشاچی های گيتار دوست معروف کنم.
چيز ديگه ای هم که دوست دارم شعره. ما در ممفيس با جمعی از ايرانی ها شب شعر داريم و من هم هميشه شرکت می کنم، شعری می خونم و با گيتارم يا سه تارم خواننده ای رو همراهی می کنم.
چطور شد که به سه تار علاقه مند شديد؟
پدرم هميشه می گفتن که خوبه من سه تار هم بزنم و اين هميشه تو گوشم بود. چند سال پيش که رفتم ايران يک سه تار گرفتم و مدتی طول کشيد تا وقت کنم و نواختن او رو به خودم ياد بدم، ولی بالاخره يک چيزهايی ياد گرفتم.
می دونم که چندين بار به ايران سفر کرديد و برنامه هايی هم داشتيد. ممکنه جزييات بيشتری در اينباره در اختيار ما قرار بدين.
در اين سه سال اخير در تالار وحدت يا تالار رودکی خودمون ، خانه هنرمندان و فرهنگسرای نياوران برنامه داشتم. با آقای چکناواريان اجرا داشتم. هم به صورت تکنوازی و هم در کنسرتو نواختم.
با توجه به اينکه گيتار يک ساز غربيه، در داخل ايران تا چه حد محبوبيت داره و آيا از نواختن اون استقبال می شه.
از گيتار خيلی استقبال می شه، حتی من يادمه اون موقعی که ايران بودم مردم خيلی به گيتار علاقه داشتن. کنسرت های گيتار هميشه پر می شد. يادمه يک بار جولين بيزنتاين اومده بود و مردم حتی روی صحنه هم نشسته بودن.
الان هم که من می رم کنسرت هام پر می شه و اصلا ديگه بليط نيست. شاگردهام از اصفهان، شيراز، مشهد، تبريز، خرم آباد و خلاصه همه جا ميان که با من سه روز درس فشرده بخونن. علاقه زياده اما طبق معمول کمبود نت و سی دی هست که من با خودم می برم.
آيا فکر می کنين در آينده تعداد اين سفرها به ايران و مدت اقامتتون بيشتر بشه؟
دلم می خواد بيشتر بشه، بله. در حال حاضر يکبار در سال می رم و يک ماه بيشتر نمی مونم. اما دلم می خواد ۵- ۶ ماه برم، البته بايد از دانشگاه اجازه بگيرم.
علاقه مندي ها (Bookmarks)