نوشته اصلی توسط
m_rv_2008
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
فرامرز ، بابايي ، بايد بهت بگم كه كارت رو گوش دادم. چيز خوبي از آب در اومده. اينا هم كه ميگم چرت و پرت و زياده گوييه. كلا من هر چي ميگم چرته. تو گوش نكن. كار خودتو بكني بهتر نتيجه ميگيري.
اينكه از صداي بم شروع كردي خيلي خوبه. نه براي اين ساز كه خودشو بيشتر نشون ميده . كلا تو همه سازها اگه با يه فرود به درآمد نخواي شروع كني من ميپسندم كه با صداي بم شروع بشه. البته خيلي كم رو سل بم موندي. چرا؟ بهتر اين بود كه حد اقل دو سه دقيقه روي همون سيم بموني و تازه اونم با طمانينه بيشتر. چرا اين همه فا و سل رو پشت سر هم تكرار مي كني ؟ (ويلن نوازا و گاهي كمانچه كش ها به اين فا و سل ميگن سل و لا - من خود فركانس حاصل رو ميگم به شرطي كه سيم دوم سل كوك شده باشه كه انگشت سوم روي سيم سوم هم ميشه فا)
خيلي خوب رفتي رو سيم دوم. موقع درآمد زدن يه كم صداي خود سل (چون داري شور سل ميزني) رو بيشتر دربياري بهتره يا حد اقل به گوش من بهتره. (هر كس از ديد خودش نقد ميكنه. بعد از جابجايي سيمها خيلي خوب ميگرده تا اونجا كه زنجيره اول از جمله اول زده ميشه. چرا اين همه تند؟ تو خونه سگ داريد؟ به شنونده بايد اجازه داد كه تك تك ريزه كاري هاي يك ساز رو بشنوه. اگه ميبيني هنوز تو كنسرت تار لطفي آدم ميره ميشينه براي اينه كه اين فرصت رو به شنونده ها ميده. وگرنه با كهولت سني كه ديگه داره تار زدنش چيز مالي نيست.
تا دقيقه 50 خوبه به جز همون مشكل عجله. دقيقه 50 چيزي كه ميزني رو صبا بهش ميگه آواز. خيلي خوب شروع شده. بعد از مكث روي سل خيلي جالب دو تا جمله اول رو درآوردي. يعني جمله اول كه درسته هيچ جمله دوم هم در حد يكي دو نت فرق داره با اولي. اين يكي از رازهاي بداهه نوازي . بعضي وقتا ميشه تا چهار يا پنج تا جمله رو مثل هم ادا كرد جوري كه هر كدوم يه اختلاف اندكي با ديگري داشته باشه. نبايد همش مثل هم باشه. حالا از اون ته يه نت ميري پايينتر يا از اون بالا يه نت ميري زيرتر ديگه دست خود نوازندست. دقيقه 1 اون نته يه نموره خراب شده. انگشت چهارمت رو ميگم.
1:13 فرود خوب و به موقعي كه سرعت خوبي داره. البته اگه بقيه چيزايي رو كه ميزني آهسته تر بزني اين سرعت خودش رو نشون ميده وگرنه الان يه چيزيه مثل بقيه چيزايي كه زدي. نوازنده بداهه پرداز بايد با خيلي چيزا بازي كنه. مثل نوانس ها يا حركات رو صحنه اي يا فاصله دادن و ندادن به نت ها . يكيش هم همين كنترل سرعت. كلا اينه كه حتي يه مضراب يا انگشت يا كمانه هم نبايد از روي احساس بخوره به هيچ سيمي. همش بايد با تفكر باشه. من يه بار يه نوازنده تار رو ميديدم كه يه جايي از تكنوازيش كه صدا رو خيلي بلند داشت در مياورد و البته اونجا هم ميطلبيد يهو چشماش رو بست و محكم يه ضربه روي همه سيمها زد. خيلي كار مسخره و زشتي شد. هم شنيداري و هم ديداري.. (اينم از اون اراجيفي كه هميشه ميگم)
استفده از واخوان عالي. عوض كردن سيمها خوب . ولي يه كم زود به زود.
تا آخر ميرفتي روي همون سيم دوم و بعد براي ضربي سيمها رو عوض ميكردي بهتر نبود؟ (سليقه ايه)
ببخشيدا. زياد حرف زدم.
علاقه مندي ها (Bookmarks)