یک بیت برای نفر بالایی

[Hmd_N]

گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود

پیش پائی بچراغ تو ببینم چه شود

[Besharati]

در این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوش است

به جز اندوه و تنهایی کسی با من نمی جوشد

کسی حالم نمی پرسد کسی دردم نمی داند

نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خواند

از این سرگشتگی بیزارم و بیزار

ولی راه فراری نیست از این دیوار

برای این لب تشنه دریغا قطره آبی بود

برای خسته چشم من دریغا جای خوابی بود

در این سرداب ظلمت نور راهی بود

در این اندوه غربت سرپناهی بود

شب پر درد و من از غصّه ها دلسرد

کجا پیدا کنم دلسوخته ای هم درد

اسیر صد بیابان وَهم و اندوهم

مرا پا در دل و سنگین تر از کوهم

[Besharati]

در آن پر شور لحظه ...
دل من با چه اصراری ترا خواست،
و من میدانم چرا خواست،
و می دانم كه پوچ هستی و این لحظه های پژمرنده
كه نامش عمر و دنیاست ،
اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیباست

[Besharati]

دوش دیدم آمدی در خواب درمانم کنی
بوسه ای بر من زده از عشق خندانم کنی
روزگارم در دل شبهای بی پایان گذشت
دوست دارم تا شبی در خویش زندانم کنی
من در این غم خانه ها هرگز ندیدم جام جم
دل به دستت می دهم تا مست جانانم کنی
میدهم این جان خود ای ساغر هستی فزا
تو بیا ای خوب من باشد که مهمانم کنی
بوی مانده می دهد حیوان درد آلود من
گفتمت مرحم نهی برمن که انسانم کنی
چشم ایمان گشته اشک آلود از هجرت بیا
میزنم زخمی به دل شاید تو درمانم کنی
بوسه ای برمن زده از عشق خندانم کنی

[tarane]

عاشق اگر بيند ستم کي شکوه از يارش کنذ؟
بلبل نميرنجد زگل هرچند آزارش کند

[tarane]

پيوسته در هواي تو چشمم به جستجوست

هر لحظه با خيال تو جانم به گفتگوست

[kaka]

خيال روي تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پي نظر آيد به سوي روزن چشم

[akanani]

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

[Hmd_N]

از دام زلف و دانه ی خال تو در جهان

یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن

[tarane]

دل و ديده عقل هوشم همه را به باد دادي

ز كدام جام ساقي به من خراب دادي

همه كس نصيب دارد ز نشاط و شادي اما

به من غريب مسكين غم بي حساب دادي

[tarkaman]

من درد تو را زدست آسان ندهمدل برنکنم ز دوس تا جان ندهم بسیار بیت زیباییست نه؟

[Hmd_N]

من که در آتش سودای تو آهی نزنم

کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست

[tarkaman]

از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم

[Hmd_N]

در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر

در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن

[kaka]

ديده ما چو به اميد تو درياست چرا
به تفرج گذري بر لب دريا نکني

[Hmd_N]

از سر کوی تو هر کو بملالت برود

نرود کارش و آخر بخجالت برود