داستان سرایی برای قطعه ها ( پیانو )

[Pathetique]

درود

در این تاپیک میخوام قطعه ای که معرفی میشه رو بیایم براش داستان بسازیم . داستانی کاملأ شخصی .
ایده این طرح از اونجایی به فکرم افتاد که وقتی قطعه ای رو میزنم معلمم بهم میگه براش داستان بگو . داستان بگو و بیار برام بخونش و همراه باهاش بزن .
چرا باید داستان بگیم برای یک قطعه ؟
- چون تمام جزئیات اون قطعه رو بر اساس اون داستان اجرا میکنیم .
وقتی قطعه Prelude Op28 No4 اثر شوپن رو داشتم کار میکردم (که انصافأ هم کار سختی هست) به معلمم گفتم میخوام مثل آرگریچ بزنم و اون خیلی سریع گفت دیگه گوش نکن . گفتم چرا ؟ گفت خوب آرگریچ زده دیگه تو دیگه چرا میخوای بزنی ؟ تو چیزی رو بزن که خودت از قطعه فهمیدی . اینجا بود که متوجه شدم درکی که خودم از قطعه دارم رو پیاده کنم حتی اگر به قیمت تغییر در نتهای اون قطعه باشه .

لطف کنید برای هر قسمت از قطعه داستان رو جدا جدا بگید . یعنی 2 خط مثلأ داستان بنویسید و تو پرانتز بگید این 2 خط برای فلان میزان تا فلان میزان قطعه هست. و همینطور ادامه داستان ...

برای شروع هم همین Prelude Op28 No4 رو من پیشنهاد میکنم . همینطوری الکی .


خواهش میکنم دوستانی که پیانو میزنن همکاری کنن . قسمت پیانو دیگه واقعأ شورشو در آورده .

داستان خودم رو هم میذارم فعلأ وقت نیست.

[amir1055]

تاپیک تون بسیار خلاقانست و ادامش به ذهنی خلاق احتیاج داره. بنظرم خودتون شروع کننده باشید.

[Pathetique]

تاپیک تون بسیار خلاقانست و ادامش به ذهنی خلاق احتیاج داره. بنظرم خودتون شروع کننده باشید.

همین که شما پست بدید خوبه . بنده شروع میکنم ولی شما و دوستان دیگه هم بگید . بلاخره هر قطعه ای که میزنید باید داستانی داشته باشه دیگه .

[RaziYeH]

چه تاپیک جالب و خلاقانه ای ... آفرین ... من پیانو کار نمیکنم ... ولی تشویقتون میکنم ... دوست دارم داستانهاتون را بشنوم ...!!!

[AliGhost]

من فعلا چیزی در مورد Prelude Op28 No4 به ذهنم نمی رسه . و به نظر من داستان باید خودش در ذهن شکل بگیره . نباید فکر کرد برای داستان گفتن . از مدت ها پیش وقتی سونات Moonlight بتهوون رو گوش می کردم ناخدا گاه چنین تصویری تو ذهنم می اومد که می گم بهتون . به نظر من نمیشه برای هر میزان داستان گفت یک قطعه خودش حاکی یک داستان هست... این سونات دارای 3 موومان هست و هرکدوم از این موومان ها برای من تداعی یک موقعیت رو دارن ...

در موومان اول . ما شاهد یک چیزی شبیه یک مارش نظامی . و یک آمادگی قبل از حمله و به عبارت دیگر یک آرامش قبل از طوفان رو شاهد هستیم . یک هشدار که ابهت خاص خودش رو داره ...

در موومان دوم . فضا قصه به کلی عوض میشه . و ما به یک شهر و محلی میریم که همه چیز آرومه و مردم به شادی دارن زندگی می کنن .

که ناگهان در موومان سوم . موومان اول کار خودش رو می کنه و با یک حمله بسیار فجیع و پر ابهت. آشوبی به پا می کنه ... و همه چیز بهم می ریزه . :دی

Moonlight چیزی بیشتر از یک قطعه موسیقی هست...

[Pathetique]

درسته خیلی کلی بود ولی برای شروع خوب بود .
منظور این نیست که برای هر میزان یه داستان جدا گفته بشه منظور اینه که داستانی که برای قطعه گفته میشه ، بگیم که هر تیکه از داستان مربوط به کدوم میزانها از قطعه هست.

[Pathetique]

Chopin - Prelude Op28 No4

پسرک جوان که عاشق دختری بوده که دوسش نداشته و ترکش کرده و حالا تنها شده ، در حال قدم زدن در کوچه ای تاریک و ترسناک و سرد و مرور خاطرات دوران عاشقیش به سمت پشت بام ساختمانی بلند میره ... بعضی اوقات لبخند تلخی میزنه به یاد لحضات شیرینی که در کنار معشوقه خود داشته . صدای قدم های پسرک به گوش میرسه ولی خودش تو خاطراتش غرق شده (از ابتدا تا میزان نهم)
به در ساختمان میرسه (میزان نهم و دهم) ----- پله ها رو آهسته طی میکنه (میزان 11 و 12) میرسه به پشت بام و کمی صبر میکنه (میزان 13) با سرعت کمی بیشتر به سمت پرتگاه میره ، در همین حال که داره قدم میزنه باز هم به خاطراتش فکر میکنه ولی کمی ترس هم وجودشو گرفته (میزان 14 تا میزان 16) لب پرتگاه می ایسته و خودشو پرت میکنه پایین دوباره تمام خاطراتش رو مرور میکنه البته با سرعت خیلی بیشتر ، شاید هم کمی پشیمون شده ولی دیگه کار از کار گذشته (میزان 17 تا میزان 18) پسرک به زمین میخوره و خون زیادی ازش میریزه روی زمین و مردم به سرعت بالا سرش جمع میشن که ببرنش به بیمارستان (میزان 19 و 20) پسرک هنوز تموم نکرده ، به بیمارستان میرسه و بستری میشه (میزان 21 تا 24) ولی طاقت نمیاره ، چشماشو میبنده و میمیره (میزان 25) پایان (میزان 26)

* تکه از داستان (میزان مربوطه) *

[amir1055]

Chopin - Prelude Op28 No4

پسرک جوان که عاشق دختری بوده که دوسش نداشته و ترکش کرده و حالا تنها شده ، در حال قدم زدن در کوچه ای تاریک و ترسناک و سرد و مرور خاطرات دوران عاشقیش به سمت پشت بام ساختمانی بلند میره ... بعضی اوقات لبخند تلخی میزنه به یاد لحضات شیرینی که در کنار معشوقه خود داشته . صدای قدم های پسرک به گوش میرسه ولی خودش تو خاطراتش غرق شده (از ابتدا تا میزان نهم)
به در ساختمان میرسه (میزان نهم و دهم) ----- پله ها رو آهسته طی میکنه (میزان 11 و 12) میرسه به پشت بام و کمی صبر میکنه (میزان 13) با سرعت کمی بیشتر به سمت پرتگاه میره ، در همین حال که داره قدم میزنه باز هم به خاطراتش فکر میکنه ولی کمی ترس هم وجودشو گرفته (میزان 14 تا میزان 16) لب پرتگاه می ایسته و خودشو پرت میکنه پایین دوباره تمام خاطراتش رو مرور میکنه البته با سرعت خیلی بیشتر ، شاید هم کمی پشیمون شده ولی دیگه کار از کار گذشته (میزان 17 تا میزان 18) پسرک به زمین میخوره و خون زیادی ازش میریزه روی زمین و مردم به سرعت بالا سرش جمع میشن که ببرنش به بیمارستان (میزان 19 و 20) پسرک هنوز تموم نکرده ، به بیمارستان میرسه و بستری میشه (میزان 21 تا 24) ولی طاقت نمیاره ، چشماشو میبنده و میمیره (میزان 25) پایان (میزان 26)

* تکه از داستان (میزان مربوطه) *

چقدر زیبا
فقط میتونم بگم آفرین.

[Pathetique]

چقدر زیبا
فقط میتونم بگم آفرین.

مرسی مرسی :دی
شما داستان نمیگید ؟ یا دوستان دیگه .

[Pathetique]

نت قطعه :

[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

[amir1055]

من شخصا کوچک ترین استعدادی در این زمینه ندارم. ترجیح میدم فقط از نوشته های شما و دوستان دیگه لذت ببرم.

[RaziYeH]

آقا بهنام داستانتون منو یاد آهنگ (وقتی دلت شکست) ... از سیامک عباسی انداخت :D...!!!

این قطعه را گوش دادم ... خیلی خوب داستان روش گذاشتید ... موفق باشید... و ادامه بدید ... جالب بود ... آفرین ...!!!

[Pathetique]

مرسی از شما . بلاخره چیزی بود که قطعه خودش برام ساخت نه من برای قطعه .

من داستانم رو نوشتم حالا نوبت بقیه است که داستانشون رو بنویسن . اگه فقط من بنویسم که دیگه تاپیک جالبی نخواهد بود .
حالا این قطعه هم نشد یه قطعه دیگه .

[kourosh_piano]

Chopin - Prelude Op28 No4

پسرک جوان که عاشق دختری بوده که دوسش نداشته و ترکش کرده و حالا تنها شده ، در حال قدم زدن در کوچه ای تاریک و ترسناک و سرد و مرور خاطرات دوران عاشقیش به سمت پشت بام ساختمانی بلند میره ... بعضی اوقات لبخند تلخی میزنه به یاد لحضات شیرینی که در کنار معشوقه خود داشته . صدای قدم های پسرک به گوش میرسه ولی خودش تو خاطراتش غرق شده (از ابتدا تا میزان نهم)
به در ساختمان میرسه (میزان نهم و دهم) ----- پله ها رو آهسته طی میکنه (میزان 11 و 12) میرسه به پشت بام و کمی صبر میکنه (میزان 13) با سرعت کمی بیشتر به سمت پرتگاه میره ، در همین حال که داره قدم میزنه باز هم به خاطراتش فکر میکنه ولی کمی ترس هم وجودشو گرفته (میزان 14 تا میزان 16) لب پرتگاه می ایسته و خودشو پرت میکنه پایین دوباره تمام خاطراتش رو مرور میکنه البته با سرعت خیلی بیشتر ، شاید هم کمی پشیمون شده ولی دیگه کار از کار گذشته (میزان 17 تا میزان 18) پسرک به زمین میخوره و خون زیادی ازش میریزه روی زمین و مردم به سرعت بالا سرش جمع میشن که ببرنش به بیمارستان (میزان 19 و 20) پسرک هنوز تموم نکرده ، به بیمارستان میرسه و بستری میشه (میزان 21 تا 24) ولی طاقت نمیاره ، چشماشو میبنده و میمیره (میزان 25) پایان (میزان 26)

* تکه از داستان (میزان مربوطه) *

بیشتر شبیه به یک فیلم نامه بود اما با آهنگ همخونی داشت. دیگه باشنیدن این ملودی یاد این داستان می افتم.

[mhn]

سلام ... این موضوع و تاپیک عالیه ... کم کم داستانهایی را که با قطعات غربی و ایرانی همیشه در ذهنم نقش می بنده سعی می کنم در این

تاپیک عنوان کنم .