لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 8 از 16 نخستنخست ... 456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 113 به 128 از 252

موضوع: صفر تا صد اپرا

  1. #113
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    78130
    تاریخ عضویت
    May 2013
    نوشته ها
    52
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    136
    89 بار تشکر شده در 50 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 33/0
    Given: 2/0
    میزان امتیاز
    11

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دوستان ببخشید این لینکایی که برای دانلود گذاشتینکیفیتاش خیلی پایینه نمیشه لینک بدین خودمون دانلود کنیم؟! دنبال اجراهای رنه فلمینگ هستم کسی لینک داره راهنمایی کنه؟؟!! دنبال بهتریناشم... اگه کسی هم از اپرای عروسی فیگارو موتزارت لینکی داره معرفی کنه بی زحمت یک قسمتشو تو فیلم رستگاری از شاوشنگ پخش کرد دنبال همونم با تشکر...

  2. 2 کاربر برای این پست از sparsanik تشکر کرده اند:


  3. #114
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط sparsanik [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    دوستان ببخشید این لینکایی که برای دانلود گذاشتینکیفیتاش خیلی پایینه نمیشه لینک بدین خودمون دانلود کنیم؟! دنبال اجراهای رنه فلمینگ هستم کسی لینک داره راهنمایی کنه؟؟!! دنبال بهتریناشم... اگه کسی هم از اپرای عروسی فیگارو موتزارت لینکی داره معرفی کنه بی زحمت یک قسمتشو تو فیلم رستگاری از شاوشنگ پخش کرد دنبال همونم با تشکر...
    سلام عزیزم

    اینجا دوست دیگه ای نیست! فقط منم! ههههههه بالاخره من اینجا جز خودم یه موجود زنده ی دیگه یافتم!!! هههههه
    آ آ آ! خب محض خاطر همون مشکلی که در تاپیک یانی گفتی و مشکل خیلی های دیگه هم هست حجم ها پایین آورده شده! تازه کیفیت 98% با وجود حجم کم خوبه. حجم ها کم شده سرعت دانلود بالا بره و زحمتش کم بشه.

    اجراهای استاد بانو فلمینگ هم در صفحات قبلی اومده: بفرمایید: [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    در صفحه ی قبلی حتما اپرای اوگنی اونیگن رو هم گوش کن! پر از آریاها و دوئت های افسانه ای فلمینگه... حتما اوگنی اونیگن رو گوش کن.
    جونم عروسی فیگارو!!! هههههه خدا لعنت کنه این سایتای آپلودو... ههههههههه لینکای چند ماه قبل به لطف اون ها پاک شده. اما باکی نیست. دوباره می ذارم. چند دوست دیگه هم تقاضا کرده بودن. انشالله همین فردا-پس فردا عروسی فیگارو و چند اپرای دیگه که لینکاش پاک شده رو مجددا قرار می دم. راستی توو صفحه ی قبل، ترحم تیتو و زن ها همه همینطورند رو گوش کردی؟ چون کارای موزارت رو دوست داری حتما از اینام خوشت میاد. بی نظیرن.
    در ضمن، اپراهای بیشتری در راهه! اگه علاقه مندی سر بزن.

    مرسی که اومدی دوست خوبم. رام رام.
    ویرایش توسط lakshemi : Tuesday 31 December 2013 در ساعت 10:30 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  4. 2 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  5. #115
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام بر عزیزان

    تا یادم نرفته (چون زندگیم این روزا غیر قابل پیش بینی شده) آهنگ های عروسی فیگارو رو که مجددا براتون آپلود کردم می ذارم. همونطور که می دونید لینک های این اپرا متاسفانه از بین رفته بود! تقاضا برای آپلود مجدد آهنگن های این اپرا خیلی زیاد بوده! از دوستانی که با پیام شخصی از من این اپرا رو درخواست کردن دعوت می کنم بیان و سفارششونو تحویل بگیرن! هههههههههه
    خیلی هاتون می دونید داستان عروسی فیگارو چیه. قبلا حسابی بهش پرداختیم! در
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] . ولی من بازم در چند جمله خلاصه می کنم :



    فيگارو و سوزانا نوکر و کلفت کُنت و کُنتس (لقبي براي نجيب زادگان و ثروتمندان) هستند. روز عروسي فيگارو و سوزانا است. سوزانا بیش از اینکه نگران ازدواج و لباس عروسش باشد نگران کنت است که مدت هاست دور او پرسه می زند و با چشم های ناپاک به او نگاه می کند. خب کنت ارباب سوزاناست. در آن زمان کلفت ها مثل برده ها متعلق به اربابشان بودند و ارباب حق داشت هر استفاده ای از آن ها بکند! سوزانا از دهنش در می رود و به کنتس - خانم خانه این ماجرا را می گوید. کنتس روحش هم خبر ندارد که شوهرش حتی به کلفت خانه هم نظر داشته باشد و خیلی ناراحت می شود. بنابراین از سوزانا می خواهد کمکش کند که مچ کنت را بگیرد . و این آغاز ماجراهای پیچ در پیچ و خنده دار و فوق العاده جالب و خصوصا سوء تفاهم های عمدی یا سهوی است! در این داستان همه به هم ضنین هستند! در این بین کروبینو ، پیشکار کنت ، دکتر بارتلو ، مارچلینا و خود فیگارو که در اپرا به زرنگی و کشیدن نقشه های استادانه معروف است هم وارد داستان می شوند و ... بر
    ای خوندن داستان کامل رجوع کنید به [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] .

    اوورتور محشر اپرا!!! یادتون که هست؟ اوورتور پیش در آمد و آغاز اپراست. قطعه ای کاملا سازی و ارکسترال که یه جورایی به ما می گه جریان اپرا از چه قراره! اوورتور عروسی فیگارو از محشرترین اوورتور های تاریخ اپراست! عالیه! آدمو دیوونه می کنه!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]



    دبراندو آرکانگلو (فیگارو) و الکساندرا کارزاک (سوزانا)

    آریای فیگارو... این آریا رو فیگارو می خونه و داره بساط عروسی رو جور می کنه چون همونطور که می دونید امروز (روز شروع اپرا) عروسی او و سوزاناست.

    این آریا رو با صدای براین ترفل عزیز بشنوید. فوق العاده ست.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    همین آریا با صدای دبراندو آرکانگلو ی موشی... بسیار عالی خونده.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]



    دوئت نامه ... کنتس ، همسر کنت وقتی از سوزانا _ کلفتش می شنود که شوهرش به او نظر دارد، تصمیم می گیرد دست کنت را رو کند! او به سوزانا دستور می دهد که برای کنت نامه ای بنویسد و با او قرار عشقولانه ای بگذارد!!! در این دوئت، کنتس با صدای متسوسوپرانوی غمگین و محزون کلمات را دیکته می کند و سوزانا عینا همان ها را رو کاغذ می آورد! صدای متسو در این آریا بی نظیره. این دوئت به دوئت نامه مشهوره. مانند ده ها فیلم و سریال که از موسیقی موزارت در آن ها استفاده شده، این دوئت (دوئت نامه ی عروسی فیگارو) در فیلم سینمایی رستگاری در شاوشنگ پخش می شود. حتما بشنوید!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    یه دوئت محشر دیگه! به نظر من محشرترین دوئت این اپراست!!! ههههههههه دوئت کُنت و سوزانا ... همونطور که در بالا شنیدید سوزانا علی رغم میلش این بار طبق دستور خانومش به کنت راه می دهد و نخ او را می گیرد!!! ههههههه کنت از خواندن این نامه خیلی خوشحال می شود! و منتظر است که سوزانا سر قرار برسد ولی او دیر می کند! چرا؟ چون وسط کار سوزانا پشیمان شده! او از هیزی و بی پروایی کنت می ترسد!!! اما کنتس به او اطمینان می دهد که مراقبش است و انقدر از او خواهش و تمنا می کند تا عاقبت سوزانا راضی می شود. خود کنتس هم پشت در گوش وا می ایستد! کنت از انتظار خسته شده و مدام با عصبانیت در اتاق قدم می زند. وقتی سوزانا می آید این دوئت زیبا شروع می شه. که من چون عااااااااااااااااشق این دوئتم متن شعرش رو هم براتون می نویسم تا حالی بهتون داده باشم!

    کنت : ای بی رحم! ای بی رحم! چرا اینطوری منو عزاب می دی؟
    سوزانا : سینیور (آقا) ، یه خانوم همیشه برای „بله” گفتن به وقت احتیاج داره!

    کنت : خب حالا امشب به باغ میای؟
    سوزانا : اگه این شما رو خوشحال می کنه، میام!

    کنت : منو رد نمی کنی؟
    سوزانا : نه شما رو رد نمی کنم!

    کنت : حتما میای؟
    سوزانا :بله!

    کنت : منو رد نمی کنی؟
    سوزانا : نه!

    کنت : چقدر احساس رضایت می کنم! قلبم پر از شادی شده!
    سوزانا :(به عمد برای گول زدن کنت) آقا ، کلک های گذشته ام رو ببخشید! شما کسی هستید که واقعا دوستش دارم!

    کنت خیلی خوشحاله ولی همچنان خاطر جمع نیست و باز می پرسه:

    کنت : حتما میای؟
    سوزانا : (با ترس و لرز) بله. (دست و پاشو شدیدا گم کرده و در ثانی احساس خطر کرده چون کار داره الکی الکی جدی می شه!)

    کنت : منو رد نمی کنی؟
    سوزانا : نه !

    کنت: حتما میای ؟
    سوزانا : نه! (از شدت اضطراب خراب می کنه!)

    کنت (جا می خوره): نه؟؟؟؟
    سوزانا : (سریع درستش می کنه!) اوه بله! اگه خوشحالتون می کنه میام!

    کنت : منو رد نمی کنی؟
    سوزانا : نه !

    کنت : حتما میای؟
    سوزانا : بله !

    کنت : منو رد نمی کنی؟
    سوزانا : بله ! (دوباره خراب می کنه)

    کنت (جا می خوره): بله؟؟؟؟
    سوزانا : (بازم ماست مالی می کنه!) اوه نه! من شما رو رد نمی کنم!

    کنت : چقدر احساس رضایت می کنم! قلبم پر از شادی شده!
    سوزانا :آقا ، کلک های گذشته ام رو ببخشید! شما کسی هستید که واقعا دوستش دارم!

    کنت و سوزانا با هم: تو کسی هستی که واقعا دوستش دارم! تو کسی هستی که واقعا دوستش دارم!

    ههههههههههه آخر خنده ست! بیچاره کنتس که شاهد تمام این عشقولانه در کردن های شوهر بی صفتش است! قیافه ی سوزانا رو هم که هیچی!!! هههههه خنده های تصنعی، صورت رنگ پریده و ترسان!!! ههههههه باید بازی ها رو تماشا کنید تا خودتون بفهمید چقدر خنده داره!!!


    دیمیتری وروستوفسکی (کنت) و دوروتا راچمن(سوزانا)

    دوئت با اجرای عالی دیمیتری وروستوفسکی و دوروتا راچمن (یک سوپرانوی محشر موزارتی)

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    با اجرای خیلی بانمک دیانا دامرا و پی یِترو اسپاگنولی (یک باریتون عالی)

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    یک آریای دیگه از فیگارو! اسمش هست : „اگر تمایل دارید برقصید!” در اینجا فیگارو داره برای کنت نقشه می کشه! در این نقشه می خواد به کنت رقصیدن یاد بده! چون در ابتدای اپرا کنت و کنتس رو هم به جشن عروسیش دعوت کرده! فیگارو می خونه : اگر جناب کنت عزیزم تمایل دارند برقصند من به شما یاد می دهم چطور جست و خیز کنید! و در انتها می گه: من تمام توطئه های شما رو سرنگون خواهم کرد ... بله سرنگون خواهم کرد!!! هههههههههه این آریا رو با صدای دبراندو آرکانگلو بشنوید ... عاشق این آریام.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    آریا غمگین کنتس به نام „کجا رفتند آن روزگاران خوش؟” در این آریا کنتس با اندوه آوازی از بدبختی هایش می خواند چون می داند که کنت دیگر دوستش ندارد... داشتن این زن، لیاقت می خواست! خلاصه که کنتس حسابی با این آریا شما رو به گریه می اندازه:

    با صدای معرکه ی رنه فلمینگ این اریا رو بشنوید

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای زیبای دیگر کنتس، به نام „که می داند عشق چیست؟” تمام آریاهای کنتس در این اپرا غمگین است چون او خود را شکست خورده می بیند و آن عشق رویایی اش با کنت به اخر رسیده. این اریا بییییییییییییییییییی نظیره! عاشقشم.

    با صدای سیسیلیا بارتولی

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    با صدای الینا گرانکا

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    اینم از لینک ها و عکس های عروسی فیگارو. تا می تونید ازش لذت ببرید.
    ویرایش توسط lakshemi : Thursday 23 January 2014 در ساعت 10:37 AM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  6. 3 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  7. #116
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    78130
    تاریخ عضویت
    May 2013
    نوشته ها
    52
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    136
    89 بار تشکر شده در 50 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 33/0
    Given: 2/0
    میزان امتیاز
    11

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مرسی عالی بود...

  8. کاربران زیر از sparsanik به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  9. #117
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام حضور دوستداران اپرا

    اگر از ابتدای این تاپیک پیگیر مطالب بوده باشید ، حتما به یاد دارید که جوزپه وردی بزرگترین اپراساز تاریخ موسیقیست! و 4 اپرای او از همه معروف ترند: لاتراویتا،آیدا،دون کارلوس و ریگولتو... خب در گذشته به 3 تای اول به حد کفایت پرداخته ایم و حالا نوبت آخریست.




    ریگولتو

    ریگولتو یکی از بزرگ ترین ها و معروف ترین های وردی و جزء 10 اپرای پر افتخار و محبوب تاریخ است. همه ساله در مراکز مهم اپرای جهان مثل اپرای وین ، متروپولیتن، اپرای برلین، اپرای ونیز ، اپرای فرانسه و ... ریگولتو بارها و بارها روی صحنه می رود. جذابیت های این اپرا ناتمام است. بعد از گذشتن بیش از 160 سال از ساخت این اپرا، همچنان سالن های اپرا گوش تا گوش پر از تماشاچیان مشتاق است تا موسیقی بی نظیر این اپرا را شاهد باشند. ریگولتو یک اپرا سریا (اپرای جدی) است که جوزپه وردی آن را در 3 پرده و با لیبرتویی به زبان ایتالیایی ساخت که اقتباسی از نمایشنامه ی „تفریح های شاه” نوشته ی ویکتور هوگو بود.
    درون مایه ی این اپرای دراماتیک، موضوع „مکافات عمل” است. حتما ضرب المثل هایی مثل „از هر دست بدهی از همان دست می گیری” ، „چاه کن جایش ته چاه است” و „خود کرده را تدبیر نیست!” را شنیده اید! ریگولتو، قهرمان اپرای ما هم دقیقا این حقایق را تجربه می کند. موضوع مشترک اپراهای وردی ، یعنی مرگ دردناک یکی از قهرمانان، در این اپرا هم تکرار می شود.



    دوک مانتوا یک مرد بسیار ، ثروتمند ، زیبا و جذاب و هوسروان است که کارش تقریبا چیزی شبیه دون جوآنی است! او عاشق اغفال زنان و دختران و وقت گذرانی و عیش و نوش با آنان است.

    لوچیانو پاواراتی در نقش دوک



    رولاندو ویلازون در نقش دوک



    این دوک دلقکی دارد به نام ریگولتو. ریگولتو یک مرد گوژپشت و نیمه چلاق و زشت است که کارش سرگرم کردن و خنداندن این دوک فاسد است!


    دیمیتری وروستوفسکی ، باریتون روس ، در نقش ریگولتو



    کار دوک در زن بارگی، به جایی رسیده که حتی به همسران و دختران سایر درباریان هم رحم نمی کند و هیچ کدام آنان نمی توانند نوامیسشان را از دسترس دوک در امان نگه دارند!!! حالا این وسط کار ریگولتو چیست؟ خندیدن و مسخره کردن مردانی که زنان و دخترانشان را از دست داده اند!!! وای وای! چه کار زشتی!




    ولی ریگولتو دقیقا همین کار را می کند. این مردان را مسخره می کند و ادایشان را در می آورد و اگر چنانچه آن مردان اعتراضی به کار بی شرمانه ی دوک می نمودند ریگولتو به دوک می گفت که بهتر است آنان را به زندان بیندازد یا به جای دوری تبعید کند!!!


    وروستوفسکی (ریگولتو) و ویلازون (دوک) ، در نمایی از ریگولتو



    خلاصه ریگولتو و اربابش سال هاست که کارشان همین است! تا اینکه یک روز یکی از درباریان سراسیمه به محضر دوک می آید و می گوید که دخترش گم شده و التماس کنان از دوک تمنا می کند که اگر دخترش پیش اوست او را برگرداند. اما دوک به او محل نمی گذارد و ریگولتو هم طبق عادت معمول، او را مورد تمسخر قرار می دهد و به او می خندد!!! در نهایت هم دوک دستور می دهد که آن مرد را به زندان ببرند!!! آن پدر داغدار که حتی نمی داند دخترش کجاست و چه بلایی سرش آمده ، گریه کنان هر دوی آن ها را نفرین می کند و می گوید که آه و ناله ی او دامنشان را می گیرد و آن ها انتقام اعمالشان را پس خواهند داد. ریگولتو از شنیدن این حرف به فکر فرو می رود ولی در عوض دوک فقط غش غش به او می خندد!!!

    خوآن دیه گو فلورز، در نقش دوک



    خلاصه، شوهران ، برادران و پدران بسیاری در دربار از دوک زخم خورده اند اما این زخم در مقابل زخم زبان های ریگولتو هیچ است! نیش و کنایات، لودگی ها، تمسخر ها و هو کردن های ریگولتو دیگر از حد تحمل آنان خارج شده و این مردان تشنه ی فرصتی برای انتقام و سر جا نشاندن ریگولتو هستند.
    یکی از آنان می گوید ریگولتو معشوقه ی زیبایی دارد که با او در خانه اش زندگی می کند. بهترین انتقام برای ریگولتو همین است که معشوقه اش را بدزدیم و تقدیم دوک کنیم تا بلایی که سر ما آمد سر ریگولتو هم بیاید و آن روز ما انتقاممان را از این پست گرفته ایم! خب! به ظاهر نقشه ی خیلی خوبیست! همه هم موافقند که ریگولتو با دیدن معشوقه اش در چنگ دوک، تقاس کارهایش را پس خواهد داد!

    مارینا پوپلافسکی در نقش گیلدا



    اما آن خانوم معشوقه ی ریگولتو نیست، بلکه دختر اوست! دختری که ریگولتو سال هاست از همه مخفی کرده و احدی از وجود این دختر اطلاعی ندارد! ریگولتو متفکر به خانه می رود. او از نفرین آن پدر خیلی ترسیده و یاد دل هایی می افتد که با زبان تلخ و تیزش آن ها را زخمی کرده و مورد تمسخر قرار داده.




    او مشوش است و فکر آن نفرین ذهنش را به کلی به هم ریخته. دخترش „گیلدا” از پدر می خواهد با او درد و دل کند و بگوید از چه نارحت است تا کمی سبک شود. ولی ریگولتو هیچ حرفی نمی زند و فقط می گوید که عاشق یگانه دخترش است و اگر گیلدا خوشحال باشد او هم شاد می شود.

    دیمیتری وروستوفسکی (ریگولتو) در یک اجرای متفاوت و امروزی از ریگولتو



    ریگولتو با اندوه شروع به صحبت از مادر گیلدا می کند و می گوید او زنی بسیار زیبا و خوش قلب بود و بی توجه به زشتی و ناقص بودنم مرا دوست داشت و هنگام تولد تو به بهشت رفت و مرا با تو تنها گذاشت. حالا من فقط به عشق تو زنده ام که یادگار مادرت هستی. ریگولتو تمام این سال ها از ترس هوسبازی های دوک ، گیلدا را از چشم همه دور نگه داشته و همیشه به خدمتکارشان سفارش می کند که چارچشمی از گیلدا مراقبت کند و جز کلیسا، به گیلدا اجازه ی بیرون رفتن ندهد. گیلدا هم مطیع امر پدر می شود.

    پلاسیدو دومینگو (ریگولتو) و مارینا پوپلافسکی(گیلدا)


    اما غافل از اینکه دوک خیلی زرنگ تر از این حرف هاست! او حتی کت و کول دون جوآنی را هم از پشت بسته! هههههه و هر سوراخ و سمبه ای را به امید یافتن دختری زیبا کند و کاو می کند! هههههه و این اواخر دلقکش ریگولتو را هم تعقیب کرده و فهمیده که دختر زیبایی در خانه اش زندگی می کند! بنابراین به کلیسای نزدیک خانه ی او می رود و انقدر در کلیسا می ماند تا آن دختر زیبا (گیلدا) برای نیایش روزانه به آنجا بیاید. دوک حیله گر ، لباس های مردم عادی را می پوشد و آریای زیبایی می خواند و خودش را والتر مالده معرفی کرده و به گیلدا ابراز عشق می کند. گیلدا از کلیسا می رود ولی به خدمتکارش اعتراف می کند که عاشق جوانک فقیری شده که در کلیسا دیده.


    دیانا دامرا در نقش گیلدا، در یک اجرای امروزی از ریگولتو



    فلورز(دوک) و نینو ماچیدزه(گیلدا)



    از طرفی درباریان هم به سمت خانه ی ریگولتو می روند که معشوقه اش را بدزدند و برای دوک ببرند! ناگهان نزدیک خانه ریگولتو را می بینند و به دروغ می گویند برای بردن یک کنتس آمده اند! و از او می خواهند نردبان را برایشان نگه دارد ولی برای اینکه کسی او را نشناسد چشم های او را می پوشانند! ریگولتوی احمق هم باور می کند! با چشم های بسته نردبان را نگه می دارد و آن ها هم داخل خانه ی او رفته و دخترک را می دزدند و می برند! ریگولتو فریاد دخترش را می شناسد و به دنبال آن ها می دود ولی با آن پاهای لنگان نمی تواند به آن ها برسد. درباریان گیلدا را برای دوک می برند . دوک که قبلا گیلدا را می شناخته از دیدن او خیلی خوشحال می شود. ظاهرا این بار واقعا عاشق گیلدا شده و برای او سوگند وفاداری و شرافت می خورد!!!


    آنا نتربکو (گیلدا) و رولاندو ویلازون(دوک)



    ریگولتو به سرعت به قصر بر می گردد و خدا خدا می کند که دست دوک به دخترش نرسیده باشد. وقتی درباریان او را با آن حال می بینند شروع به خندیدن به او می کنند. درست مثل وقتی که ریگولتو به آنان می خندید!!! خب چیزی که عوض داره گله نداره! آن ها برای اینکه بیشتر ریگولتو را زجر بدهند شال گیلدا را جلوی او می اندازند. ریگولتو دیگر نمی تواند خودش را کنترل کند و اعتراف می کند که گیلدا در حقیقت دختر اوست و گریه کنان التماس می کند که دخترش را به او بر گردانند. ناگهان گیلدا صحیح و سالم سر می رسد و پدرش را در آغوش می کشد. او می گوید که از قبل این جوان (دوک) را می شناخته و از پدرش عذر می خواهد که بی اجازه ی او این مرد را ملاقات کرده.
    اما ریگولتو نمی تواند تحمل کند که دوک کثیف دخترش را فریب داده! هر که نداند ریگولتو که از جنایت های او خبر داشت!!! و حالا همه ی دارایی اش_دختر عزیزش را عاشق و شیدای او می دید! ریگولتو تصمیم می گیرد که دوک را نابود کند.



    ریگولتو برای انتقام گرفتن از دوک به سراغ یک قاتل خطرناک به نام اسپارافوچیل می رود که قبلا با او آشنا شده بود و در ازای 20 سکه از او می خواهد دوک را بکشد و 10 سکه هم پیش پرداخت می کند. اسپارافوچیل به ریگولتو می گوید که او به طریقی دوک را به خانه اش آورده و در موقعیت مناسبی او را خواهد کشت. خلاصه شب مورد نظر فرا می رسد و اسپارافوچیل ، دوک را به خانه اش می آورد. ریگلتو از رومانتیک بازی گیلدا عصبانی است و سعی دارد نظر دخترش را نسبت به دوک تغییر دهد بنابراین او را نزدیک خانه ی اسپارافوچیل می آورد و از او می پرسد: اگر خیانت دوک را به تو ثابت کنم او را فراموش می کنی؟... پس بیا، خوب گوش کن! صدای دوک از داخل خانه می آید که دارد آوازی از بی وفایی زنان می خواند و در عین حال به خواهر اسپارافوچیل هم ابراز علاقه می کند!!!



    گیلدا نمی تواند باور کند که وعده وعید های دوک، همگی پوشالی بوده! و به گریه می افتد. ریگولتو به گیلدا می گوید که به خانه برود . لباس مردانه ای به تن کند و به ورونا برود و از او می خواهد منتظرش بماند تا به او ملحق شود. گیلدا ابتدا قبول می کند و با همان لباس های مردانه تا دم رفتن هم می رسد ولی انقدر عاشق دوک است که نمی تواند از او جدا شود بنابراین دوباره به سمت خانه ی اسپارافوچیل بر می گردد و پشت در گوش می کند:
    انگار دوک خواب است و خواهر اسپارافوچیل دارد به برادرش می گوید که از دوک خوشش می آید و از او می خواهد کس دیگری را به جای دوک بکشند و در کیسه ای بیندازند تا ریگولتو نفهمد که آن ها خلف وعده کرده اند! اسپارافوچیل هم قبول می کند! گیلدا که این حرف ها را شنیده تصمیم می گیرد جانش را نثار محبوبش کند. و در خانه را می زند! اسپارافوچیل می گوید این موقعیت خوبیست. هر غریبه ای که پشت در دیدم را می کشم! و به محض باز کردن در گیلدا را در لباس مردانه می بیند و می پندارد که او یک مرد است. پس با یک ضربه او را به قتل می رساند و در کیسه ای می اندازد.
    چند دقیقه بعد ریگولتو سر می رسد تا باقی پول را داده و جنازه ی دوک را تحویل بگیرد. ریگولتو در حالی که کیسه را در دست دارد از انتقامش خیلی خوشحال است و برای دوک رجز می خواند! او می خواهد کیسه را داخل رود بیندازد که ناگهان صدای آواز دوک را از خانه ی اسپارافوچیل می شنود!!! ریگولتو فورا می فهمد که کس دیگری به جای دوک به قتل رسیده!


    دومینگو در صحنه ی فینال



    دیمیتری وروستوفسکی در صحنه ی فینال ریگولتو



    او با نگرانی در کیسه را باز می کند و هیهات! او با جسد دختر معصومش مواجه می شود. ای وای که این قسمت از اپرا شاهکار است. ریگولتو گریه کنان جسد نیمه جان دختر را در آغوش می گیرد. گیلدا در آخرین جملاتش از پدرش طلب بخشش می کند و می گوید که خودش با میل خودش ، جانش را برای محبوبش فدا کرده و از کارش پشیمان نیست. او سرانجام در آغوش پدر اشک بارش جان می دهد و چنان سوزی بر دل او می نشاند که تا ابد هم فروکش نخواهد کرد. آه و نفرینی که ریگولتو از آن ترسیده بود بالاخره دامنش را گرفت. ریگولتو از داغ مرگ دختر، چنان فریاد دردناکی می کشد که زمین و زمان می لرزد و روی جسد گیلدا می افتد. اپرا همین جا خاتمه می یابد.




    صدا شناسی اپرا:

    درست برعکس تمام اپراها، خواننده ی تنور یک نقش منفی را می خواند! حتما بار ها از من شنیده اید که تنور ها همیشه در اپرا نقش های مهربان و مثبت را می خوانند! ولی نقش دوک هزار رنگ پلید، در این اپرا به تنور واگذار شده! و خود این یک سنت شکنی اپراییست!!! شاید هدف وردی از نوشتن این نقش برای تنور، جذاب نمودن بیشتر این اپرا بوده! چون خودش هم می دانست ریگولتو یکی از بزرگترین کارهایش خواهد شد. خوانندگان بزرگی چون زنده یاد پاواراتی ، پلاسیدو دومینگو، رولاندو ویلازون، روبرتو آلاگنا و ... تا کنون در نقش دوک درخشیده اند!

    اما نکته ی جالب اینکه استاد تنور _ پلاسیدو دومینگو بارها و بارها نقش دوک را بازی کرده ولی از طرف دیگر عاشق نقش ریگولتو بوده! و آرزو داشته روزی بتواند نقش ریگولتو را بازی کند! پارسال دومینگو به ارزویش رسید! در فستیوال موسیقی دومینگو، خود دومینگو به جای ریگولتو بازی کرد! درست است که نقش ریگولتو مخصوص باریتون – باس هاست ولی برای تنور تنظیم شد و دومینگو این نقش را در کنار مارینا پوپلافسکی که خیلی او را تحسین می کند بازی کرد!!! البته دومینگو یک تنور است ولی تنور متمایل به باریتون! از اون تنورهای خیلی خوب! و با بهره جویی از همین خصیصه ی هنجره اش ریگولتو را خواند.

    دومینگو و پوپلافسکی در انتهای اپرا



    سوپرانو هایی چون ناتالی دسائی، رنه فلمینگ، سوومی جو، مارینا پوپلافسکی، دیانا دامرا، آنا نتربکو، نینو ماچیدزه و ... نیز نقش گیلدا را به زیبایی روی صحنه اجرا کرده اند. نقش گیلدا از غمگین ترین نقش های سوپرانوی اپراییست. اگر دقت کرده باشید همیشه سوپرانو ها در اپراهای وردی به طرز دردناکی غمگین هستند. در لاتراویتا،دون کارلوس، آیدا و سایر اپراهای وی که به زودی با آن ها آشنا می شوید، نقش های سوپرانو مظلوم و بی نوا هستند. گیلدا هم همینطور. و همین ، نیازمند یک سوپرانوی توانای دراماتیک است که بتواند از پس این نقش بر بیاید. به نظر من در این چند سال اخیر دیانا دامرا و مارینا پوپلافسکی بهترین اجراها را در این اپرا داشته اند.

    اما ریگولتو! دیمیتری وروستوفسکی باریتون تمام حرفه ای روس در دو دهه ی گذشته بهترین ریگولتو بوده است! او بارها و بارها در یک گریم عالی و طراحی لباس خیلی خوب در این نقش درخشیده. هنر بازیگری، هنجره ی جادویی و احساس قوی رها در صدایش او را دست نیافتنی کرده. وروستوفسکی با آن غوز بزرگ روی پشتش ، در نشان دادن خباثت ریگولتو در پرده ی اول، تشویش و اضطراب او در پرده ی دوم، و غم و درد و پشیمانی اش در آخرین پرده الی اخصوص در فینال اپرا ، واقعا سنگ تمام گذاشته.



    دیمیتری وروستوفسکی در مورد ریگولتو می گوید:

    همیشه عاشق وردی بودم و هستم. و از جوانی همیشه این رویا در سرم بود که روزی بهترین باریتون وردی شوم! و برای نخستین بار با ریگولتو به آرزویم نزدیک شدم. ریگولتو به جرئت سخت ترین و دشوارترین نقشیست که در تمام عمرم خوانده ام.ریگولتو عشق زیادی به دخترش دارد. من در سال های جوانی، چند بار ریگولتو را بازی کردم ولی تا زمانی که خودم دختر دار نشدم نمی فهمیدم ریگولتو چه احساسی دارد. پسر و دختر فرقی با هم ندارند ولی یک پدر همیشه خیلی بیشتر از پسرش نگران دخترش است. و حاضر است همه چیزش را به خاطر او فدا کند. بعد از به دنیا آمدن دخترم من ریگولتو را خیلی بهتر بازی کردم. چون او را می فهمیدم. خودم را جای او می گذاشتم و می فهمیدم چطور نگران دخترش است. همانطور که خودم هم این نگرانی را نسبت به دخترم دارم.


    قسمت هایی از اپرا


    آریای „زنان بی وفایند” آریای محشر دوک! معروف ترین آریای این اپرا! و یکی از برترین آریاهای تنور تاریخ! ریگولتو دخترش را پشت در خانه ی آن قاتل می برد تا بی وفایی و پستی دوک را به او ثابت کند. و گیلدا این آواز زیبا را می شنود که در آن دوک از بی ثباتی زنان آواز می خواند و به خواهر آن قاتل ابراز علاقه می کند!!!.

    اجرای خیلی قشنگ استاد پاواراتی

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای پلاسیدو دومینگو


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای خوآن دیه گو فلورز

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای روبرتو آلاگنا

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای „اسم زیبا” ... آریای عاشقانه ی گیلدا که در آن نام آن جوان را تکرار می کند: والتر مالده! نام مردیست که دوست دارم. فوق العاده است.


    اجرای دیانا دامرا... مثل همیشه بی نقص!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای ناتالی دسائی... بسیار لطیف.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای سوومی جو... محشرهههههههههه

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای „این یکی زن، یا آن یکی!” هه رااااام! به خدا قسم حتی دون جوآنی هم همچین آریایی نداره!!! هههههههههه این آریا را دوک با شادی می خواند که تمام زنان دلخواهش را دارد!!! هههههه


    اجرای عالی استاد پاواراتی رو از دست ندید!!!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اینم اجرای دومین استاد، استاد دومینگو! اینم عالیه.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای „ما شبیه همیم” آریای بسیار زیبای ریگولتو! ریگولتو بعد از آشنایی با اسپارافوچیلِ قاتل، به وجدان خفته ی خود رجوع می کند و با خود می گوید کار من و اسپارافوچیل دقیقا شبیه هم است! منتها او با چاقو آدم می کشد و من با تیغ زبانم!
    اجرای زیبای دیمیتری وروستوفسکی را بشنوید

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    دوئت کوتاه دوک و گیلدا! در این دوئت که „خداحافظ” نام دارد. گیلدا و دوک با عجله و هول هولکی با هم خداحافظی می کنند. بسیاااااااااااااااار زیباست.


    اجرای ناتالی دسائی و رولاندو ویلازون

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای دیانا دامرا و خوآن دیه گو فلورز

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای زیبای دوک! او در این آریا با خودش عهد می کند که به گیلدا وفادار بماند و دار و ندارش را به پای او بریزد. (چقدر هم سر عهدش موند!!!") این آریا رو با اجرای روبرتو آلاگنای عزییییییییزم بشنوید. خیلی قشنگه.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    بعد از ربوده شدن گیلدا، ریگولتو به درباریان اعتراف می کند که گیلدا دخترش است و التماس می کند او را بازگردانند! فوق العاده است. اجرای دیمیتری وروستوفسکی رو بشنوید. محشرهههههههه

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    یک دوئت خییییییییلی زیبا و محشر! دوئت دوک و مادالنا_خواهر اسپارافوچیل!!! این دوک خائن با چرب زبانی همیشگی اش داره برای این خانوم لاو می ترکونه:

    ای دختر عشق!من برده ی جادوی تو هستم!
    تو با یک کلمه،می تونی تمام دردهای منو از بین ببری!

    در بین این دوئت، صدای ریگولتو و نواهای گریان گیلدا که پشت درند را هم می شنوید.ریگولتو به دخترش می گوید که گریه را کنار بگذارد و به خانه برود و با لباس مردانه به ورونا فرار کند.او می گوید: من می دونم چطوری از او انتقام بگیرم!


    اجرای روبرتو آلاگنا رو بشنوید! عالیه!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اینم اجرای فلورز! اینم عالیه.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اینم دوئت فینال اپرا... دوئت بی نظیریه!
    ریگولتو با کیسه ای که فکر می کنه جسد دوک در اونه از خانه ی اسپارافوچیل قاتل خارج می شه . کمی که دور می شه. کیسه رو زمین می اندازه. و با لذت انتقامی که در صداش موج می زنه برای دوک رجز می خونه . اما ناگهان آواز دوک رو از داخل خانه ی قاتل می شنوه. و فورا می فهمه جسد دیگری داخل کیسه است! و وقتی کیسه رو باز می کنه ... ریگولتو فریادی می کشد و می گوید: خدایا این گیلداست! از فریاد دردناک او موهای تنتان سیخ می شود و قلبتان از جا کنده می شود. ریگولتو به حالی می افتد که مردن از آن بهتر است. او اشک ریزان و سراسیمه جسد دختر عزیزش را در آغوش می گیرد. گیلدا هنوز زنده است و نفس های آخرش است. گیلدا تن نیمه جانش را از زمین می کند و به لباس پدر گریانش چنگ می زند:
    - آه پدر... من باز هم شما را فریب دادم...
    ریگولتو پریشان و از هم گسیخته می گوید:
    -چه بلایی سرت آمده؟
    گیلدا به قلبش اشاره می کند که مجروح شده و به شدت خونریزی دارد.
    -چه کسی این کار را کرده؟
    گیلدا می گوید:
    - من او را بی اندازه دوست داشتم. و حالا به خاطر نجات جان او می میرم.
    ریگولتو فریادی از سر درد می زند:
    -خدایا ! دختر مظلوم و معصومم وسیله ی انتقامجویی من شد! و سپس دخترک را تکان می دهد:
    - فرشته ی عزیزم! به من نگاه کن! با من حرف بزن! حرف بزن عزیزترینم.
    گیلدا که در حال مرگ است با صدای ضعیفی می گوید:
    -پدر عزیزم، خواهش می کنم مرا ببخش. او را هم ببخش(دوک را). من دارم به آسمان ، پیش مادرم می روم.
    ریگولتو زاری کنان می گوبد:
    -تو نباید بمیری. ای گنج من. التماست می کنم. مرا ترک نکن ای کبوتر من. اگر از پیشم بروی من تنهای تنها می شوم. تو نباید بمیری. اگر بمیری من هم می میرم. دخترم! گیلدای من! مرا ترک نکن ای تنها خوشی زندگی ام... اما دیگر خیلی دیر شده و گیلدا در آغوش پدر جان می سپارد.

    دوئت فینال رو با اجرای پلاسیدو دومینگو بشنوید... یک اجرای طوفانی! که در آن صدای گریه های دومینگو (ریگولتو) واقعا استخوان سوز است. این اجرا بی نظیر است.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    خب. حتما لذت بردید. تا بعد. رام رام همگی.

    ویرایش توسط lakshemi : Monday 6 January 2014 در ساعت 05:53 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  10. 2 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  11. #118
    SOBHANTOTo3 آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    29368
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    نوشته ها
    766
    میانگین پست در روز
    0.15
    تشکر از پست
    2,084
    1,645 بار تشکر شده در 639 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 25/2
    Given: 3/1
    میزان امتیاز
    14

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    من مجددا از شما تشکر ویژه می کنم
    واقعا ممنون
    کاش می شد در مورد تاریخچه اپرا و موسیقی کلاسیک و رهبران موسیقی کلاسیک ایرانی هم در بخشی که من تایپیک زدم هم همچین توضیحات جامعی داده می شد

  12. کاربران زیر از SOBHANTOTo3 به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  13. #119
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط SOBHANTOTo3 [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    من مجددا از شما تشکر ویژه می کنم
    واقعا ممنون
    کاش می شد در مورد تاریخچه اپرا و موسیقی کلاسیک و رهبران موسیقی کلاسیک ایرانی هم در بخشی که من تایپیک زدم هم همچین توضیحات جامعی داده می شد
    سلام استاد سبحان عزیز!
    قربان شما خیلی ممنونم نظر لطفتونه.
    کدوم تاپیک منظورتونه؟
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  14. #120
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    شلامممممممم بر دوستان عزیزم. به نظر می رسه کمی تنبل شدید! کمتر اینجا سر می زنین! خب عیبی نداره! بعد از مرگم می فهمید من چه خدمتی به شما کردم!!! ههههههه درست مثل اپراهایی که با مرگ تموم می شه و قهرمان دیگری که بر بالین او گریه می کنه تازه می فهمه چه گنجی رو از دست داده!!! (اوهو!!! ههههههه)

    اما بازم طبق معمول پیشنهاد می کنم „اپرا” رو جدی بگیرید. امتحانش کنید، اگر تاحالا نکردید. ببینید با مذاق شما سازگاره؟ از همه جور صداهاش امتحان کنید. ببینید چه طور صداهایی به شما آرامش می ده. اگه از صداهای تنور و سوپرانو که به بیان خیلی ها جیغ جیغی و روو اعصابه خوشتون نمیاد عیبی نداره. باریتون – باس ها و متسو سوپرانو ها رو امتحان کنید. اونا صداهای بم تر و نرمال تری دارند. خلاصه اگر عاشق 100% اپرا نشید لاقل از 40-50 % اون قطعا خوشتون خواهد اومد. اما لازمه دست به کار بشید. تنبلی رو بذارید کنار. امتحان کنید. مطمئن باشید مشتری دائمش می شید. خیلی خوب! بعد از پند و اندرزهای همیشگی، بریم سراغ اصل مطلب.
    یک اپرای فوق العاده رو برای امشب شما در نظر گرفتم. شاهکاری از پوچینی به نام „توراندخت” ... بله قبلا هم اسم این اپرا رو شنیدید ولی اکنون وقتشه باهاش حسابی آشنا بشید.


    توراندخت اپرایی در 3 پرده، با لیبرتوی ایتالیایی ست. ساخته ی منحصر به فرد و تکرار نشدنی جیاکامو پوچینیییییی یک اپرای متفاوت به لحاظ محل وقوعش است. پوچینی همانطور که پیشتر هم گفتم به شرق ،فرهنگ و رسوم و موسیقی شرقی خیلی علاقه مند بود. روی همین اساس هم 3 تا از اپراهایش را صرفا برای شرق نوشت که عبارتند از : دختری از خاور ، مادام پروانه (ژاپن) ، و توراندخت (چین). پوچینی در توراندخت سعی کرده به شدت موسیقی سنتی چینی را وارد اپرا کند. طبل های غول آسا و تم های چینی باعث می شود یادتان برود که دارید اپرایی به زبان ایتالیایی می شنوید!!!
    هرچند قهرمانان پوچینی معمولا در انتهای اپرا های او به شکل غمگینی می میرند ولی توراندخت از معدود اپراهای پوچینی است که پایان تلخ و دردناک ندارد و به خوشی تمام می شود. توراندخت آخرین اثر پوچینی بود. متاسفانه پوچینی عزیز وقتی هنوز این اپرا را در دست ساخت داشت در سال 1924 فوت کرد و توراندخت نیمه کاره باقی ماند. اما دو سال بعد توراندخت توسط فرانکو آلفانو _ آهنگساز ایتالیایی و هموطن پوچینی که از دوستان او بود تکمیل شد. انصافا هم آلفانو امانت دار فوق العاده ای بود و توراندخت را محشر تمام کرد و در سال 1926 روی صحنه برد.
    این اپرا هم مانند تمام اپراهای پوچینی عزیز، اپرایی „زن محور” است! ویواااااااااااا پوچینی!!! مگه فقط شما هوای ما رو داشته باشید! هههههههههه ولی با وجود زن محور بودنش، توراندخت یک تفاوت اساسی با سایر اپراهای پوچینی دارد! آن هم این است که زن قهرمان اپرای ما برخلاف سایر کاراکتر های زن پوچینی، یک زن منفی و ترسناک است!!! ههههههههههه
    بله این زن که اتفاقا خیلی خیلی بیشتر از چوچوسان (مادام پروانه) ، آنجلیکا(خواهر آنجلیکا) ، می می (لابوهم) و توسکا(توسکا) مورد علاقه ی لاکشمیه (هههههه) یک شیرزن، یک ماده ببر و خلاصه زنیست که حتی اسمش هم تن مردان را از ترس می لرزاند!!! ههههههههههحالا چرا؟؟؟ خب پس داستان رو بشنوید:




    توراندخت


    داستان این اپرای زیبا در شهر ممنوعه ی چین آغاز می شود.
    شاهزاده خانم توراندخت تنها دختر امپراتور بزرگ چین با پدرش جر و بحث می کند! امپراتور از دست دخترش عصبانیست! چون او حاضر به ازدواج با هیچ کدام از خواستگارانش نیست! توراندخت ، مخالف ازدواج است و از همه ی مردها متنفر است! و نفرت خود را به معنای دقیق کلمه به پدرش ابراز می کند! چندین سال پیش یک از شاهزاده خانم به دست خواستگارش شاه تاتارها کشته شده و همین هم توراندخت را بر این داشته که هرگز و تا آخر عمر ازدواج نکند و قید هرچه مرد در این دنیاست بزند! (ایول!)

    مونسترات کاباله ، سوپرانوی شهیر اسپانیایی در نقش توراندخت



    ماریا کالاس ، سوپرانوی آمریکایی در نقش توراندخت



    اما پدرش از این ایده هیچ خوشش نمی آید و دختر خودسر را مجبور می کند که از بین خواستگاران پر تعدادش یکی را بر گزیند. توراندخت هم به اجبار فرمان پدر را اجرا می کند. توراندخت علی رغم میلش ازدواج را قبول می کند منتها به یک شرط!!! این که با کسی ازدواج می کند که بتواند به 3 معمای او جواب دهد!!! اگر پاسخ ها درست بود که توراندخت با آن مرد ازدواج می کند و در غیر این صورت آن مرد سرش را از دست خواهد داد!!! (عجب انتقامی!!!) خلاصه ، بسیاری از شاهزادگان،اشراف و آدم های مهم روزگار خود را کاندید ازدواج با توراندخت می کنند اما نمی توانند به حتی یکی از سوالات او جواب دهند و جملگی سر از تنشان جدا می شود. امپراتور هم خون ، خونش را می خورد که دختر سرکشش دستی دستی دارد تمام بزرگان و شاهزادگان را به کشتن می دهد ولی خب این شرط را پذیرفته بود و کاری از دستش بر نمی آمد!

    گردن زدن خواستگاران نگون بخت ادامه داشت تا اینکه سر و کله ی یک شاهزاده تاتاری به نام خلیف پیدا می شود. خلیف به همراه پدر نابینایش تیمور _شاه مخلوع تاتار و کنیزش لیُو ، وارد شهر ممنوعه می شود.

    لوچیانو پاواراتی در نقش خلیف



    پلاسیدو دومینگو در نقش خلیف



    خلیف اتفاقا توراندخت را می بیند و با اولین نگاه از ته دل عاشق او می شود. اما وقتی پرس و جو می کند جریان شرط توراندخت و گردن های بر باد رفته ی خواستکاران را می شنود!!! پدر نابینایش تیمور و لیو به او التماس می کنند که با „سرش” بازی نکند! و دست از این عشق نفرینی بکشد.

    ساموئل رمی باس آمریکایی در نقش پدر خلیف





    مارینا پوپلافسکی ، سوپرانوی روس در نقش لیو و ساموئل رمی در نقش پدر خلیف



    روبرتو آلاگنا در نقش خلیف





    نصیحت های پدر و التماس های لیو بی فایده است. خلیف به قدری دیوانه ی توراندخت شده که به خاطر رسیدن به او حاضر به هر کاری هست و آن ها را متقاعد می کند که از تصمیمش پشیمان نخواهد شد حتی اگر مرگ در انتظارش باشد باز هم شجاعانه این ریسک را می پذیرد.. خلاصه خلیف که هیچکس نام و نسب او را نمی داند ، برای امتحان کردن شانسش به حضور توراندخت خانوم می رسد. توراندخت نگاه تمسخر آمیزی به شاهزاده ی بی نام و نشان می اندازد و با خودش می گوید خب تو هم از قیافه ت معلومه که سرت به تنت زیادی می کنه!!! هههههههه



    اما... از روی ظاهر نمی شه قضاوت کرد! توراندخت بادی به غبعب می اندازد و معمای اول را می پرسد. همان معمایی که تا به حال هیچ خواستگاری نتوانسته به آن جواب دهد.
    معمای اول: „آن چیست که بی جان است اما هر روز با طلوع خورشید به دنیا می آید و در شب می میرد؟”
    خلیف فکری کرد و جواب داد:
    „امید” !
    توراندخت شوکه می شود! این جوان، اولین نفریست که پاسخ درست به معمای او داده. اما کم نمی آورد! و سوال دوم را می پرسد: „چه چیزی متحرک ، قرمز و گرم است اما آتش نیست؟”
    خلیف باز هم فکری کرد و جواب داد:
    „خون” !



    با این جواب توراندخت مثل فشفشه گر می گیرد! دلش می خواهد همان لحظه سر از تن این جوان پر رو و البته باهوش جدا کند. او در حالی که به شدت احساس خطر کرده ، چشم امید خود را به آخرین سوال می دوزد!
    او سوال سوم می پرسد: „چیست که مثل یخ است اما می سوزد؟”
    این سوال بر خلاف تصور شاهزاده خانم خیلی هم برای خواستگارش ساده است! خلیف به سرعت پاسخ می دهد:
    „توراندخت!!!” سرد مثل یخ ولی سوزان و پر حرارت چون آتش!
    پاسخ اخرین سوال هم صحیح است. توراندخت از خشم در حال سکته است. خلیف_شاهزاده ی گمنام، برنده ی مسابقه شد و افتخار همسری شاهزاده خانوم را به دست آورد. امپراتور هم خوشحال می شود که بالاخره گردن زنی ها تمام شده و دامادی به این هوش و ذکاوت پیدا کرده. او دستور می دهد سور و سات و مقدمات جشن ازدواج باشکوهی را مهیا کنند. توراندخت به پای پدر می افتد و التماس می کند اجازه دهد فقط یک معمای دیگر از خواستگارش بپرسد اما پدر با خشم از دختر می خواهد به این بازی مسخره خامه دهد! توراندخت به پدر می گوید که به هیچ وجه زیر بار ازدواج نخواهد رفت و محال است تن به همسری دهد.



    وقتی خلیف این موضوع را متوجه می شود پیغامی برای شاهزاده خانم می فرستد!!! او می گوید به یک شرط حاضر است از حق خود (توراندخت) بگذرد! شرط این است که شاهزاده خانم قبل از سپیده ی فردا نام او را پیدا کند! ههههههههه خب زدی ضربتی، ضربتی نوش کن!!! ههههه دامی که توراندخت برای خواستگارانش پهن کرده بود بالاخره خودش را هم گرفتار کرد! توراندخت از یافتن این شانس خوشحال می شود و در به در می شود تا هویت شوهر بالقوه اش را کشف کند. توراندخت حدس می زند که کنیز این مرد نام وی را بداند. او دستور می دهد که لیو را شکنجه کنند تا هر طور شده اسم اربابش را به او بگوید.

    مارینا پوپلافسکی در نقش لیو



    لیو _دختر بیچاره با وجود کتک های بسیار و رسیدن به یک قدمی شمشیر و تبر، حاضر نیست نام خلیف را فاش کند .



    خلیف خیلی دلش می خواهد لیو را از شکنجه شدن نجات دهد ولی توسط ماموران گارد محاصره می شود.



    توراندخت گیج شده! او از لیو می پرسد چرا بی جهت خود را عزاب می دهد؟ چرا نام ارباب را نمی گوید تا خلاص شود؟ و لیو اشک ریزان پاسخ می دهد:
    - چون دوستش دارم. به خاطر عشق.
    - عشق؟ (این کلمه برای توراندخت بی اندازه نامأنوس است!)
    - بله عشقی پنهان. که خود ارباب هم از آن خبر ندارد. من دوستش دارم و هر کاری می کنم تا او به خواسته اش برسد. حتی جانم را هم حاضرم بدهم.
    خلیف تا آن زمان نمی دانست که لیو او را دوست دارد. و از فداکاری کنیز بیچاره اش به گریه می افتد.



    لیو با اینکه یک کنیز بیشتر نیست، در حضور صدها نفر با شجاعت در آریای فوق العاده زیبایی به توراندخت می گوید تو یک قلب یخی داری! و بویی از انسانیت و احساس نبرده ای! سپس خنجری که دست توراندخت است را در شکم خود فرو می کند و جان می بازد. جمعیت به هم می ریزد. خلیف و پدرش بر جنازه ی معصوم لیو می گریند. با مرگ لیو، راز خلیف هم مدفون می شود و توراندخت مستاصل می ماند.








    فقط چند ساعت تا پیروزی خلیف مانده. خلیف تا صبح بیدار می ماند و آریای تاریخی نسون دورما را می خواند. او برای طلوع خورشید لحظه شماری می کند. بالاخره خورشید طلوع می کند و توراندخت نتوانسته به نام عاشق دلخسته اش پی ببرد. توراندخت و خلیف طبق وعده به حضور هم می رسند. توراندخت هنوز هم مغرور و سرد می گوید که از او متنفر است و محال است که نظرش عوض شود. اما خلیف پشت سر هم می گوید که عاشق اوست و حاضر است برایش جان بدهد. خلیف التماس می کند که توراندخت او را رد نکند . ولی مرغ توراندخت یک پا دارد. آن ها شروع به جر و بحث با هم می کنند که خلیف پایش را روی ردای سیاهی که توراندخت پوشیده می گذارد . ردای سیاه فرو می افتد و ردای سفید درخشانی از زیر او نمایان می شود. انگار سیاهی های دل توراندخت هم با ردای سیاهش فرو می ریزد. او برای نخستین بار نگاه دیگری به خودش، خلیف و لجبازی های احمقانه و خودخواهانه اش می اندازد. او تا آن روز حتی عشق پاک و جسورانه ی خلیف را ندیده بود. خلیف سعی می کند او را نرم کند و می گوید:
    - تمام شکوه من در آغوش تو است!
    توراندخت:من از تو متنفرم!
    - زندگی من بوسیدن تو است!
    سپس خلیف بالاخره او را می بوسد و می گوید به خاطر رازم از من بیزاری؟ من نام و زندگی ام را به تو هدیه می کنم. من خلیف _ پسر تیمور تاتار هستم!
    توراندخت کمی نرم شده و تحت تاثیر حرف های رومانتیک خلیف قرار گرفته ولی در نهایت خلیف نمی تواند او را از خر شیطان پایین بیاورد.



    آفتاب بالا آمده و توراندخت بازنده شده. اما خلیف می داند که توراندخت هنوز هم می تواند گردن او را بزند. همه ی مردم جمع می شوند. توراندخت به پدرش می گوید من نام این غریبه را فهمیدم! خلیف دیگر هیچ امیدی ندارد و در دل یقین می کند که مرگش حتمیست. اما توراندخت در ناباوری می گوید که نام او ، عشق است! خلیف باورش نمی شود! اما توراندخت ، این کوه یخ ، بالاخره در عشق خلیف ذوب می شود. احتمالا توراندخت با خودش فکر کرد که دیگه عمرا خواستگاری به این از جان گذشتگی ، به این خوشتیپی و رومانتیکی که تازه شکل روبرتو آلاگنا هم باشه پیدا بکنه!!! هههههههههه اگر از توراندخت خانوم بپرسید می گه
    آنجلا جورجیو عجب احمق بی لیاقتی بوده !!! خلاصه که خلیف و توراندخت به هم می رسند. اپرا با شادی و هیاهوی جمعیت خاتمه می گیرد.





    ستارگان سوپرانویی چون مونسترات کاباله، ماریا کالاس، آنجلا جورجیو و رنه فلمینگ و همچنین تنورهای ارزشمندی چون پاواراتی، کاره راس، دومینگو و از جوان تر ها هم همین روبرتو آلاگنای خودمان در این اپرا درخشیده اند. بازی کردن در اپراهای پوچینی بی اندازه سخت است چون حتی به عنوان یک خواننده هم باید هر لحظه با مرگ که جزء جدانشدنی اپراهای پوچینیست دست و پنجه نرم کنید!!!


    قسمت هایی از اپرای توراندخت:

    آریای „تو یک قلب یخی داری!” اما تو شکست خواهی خورد! و بالاخره تسلیم او می شوی. آریای محزون اما شجاعانه ی لیو _ کنیز زیبا و نگون بخت خلیف! لیو این آریا را درست قبل از خودکشی خود می خواند و توراندخت را به خاطر بی احساسی و بی مروّتی اش دون می شمرد!!! و قبل از اینکه توراندخت او را به قتلگاه بفرستد خودش خنجر توراندخت را در شکمش فرو می کند و خود را می کشد تا راز اربابش هم با خودش بمیرد. آریای محشریههههههه. حتما بشنوید.


    اجرای فوق العاده ی استاد بانو مونسترات کاباله

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای افسانه ای رنه فلمینگ

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای محشر مارینا پوپلافسکی

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    آریای نسون دورما(هیچکس نباید بخوابد!) یکی از مشهورترین آریاهای تنور جهان در کل تاریخ اپرا!!! شاید باورتون نشه ولی انقدر این آریا زیباست که خوانندگان سوپرانو، باریتون، متسوسوپرانو و باس هم نتوانسته اند از آن دل بکنند و تقریبا اکثر خوانندگان اپرایی جهان (و حتی غیر اپرایی ها) نسون دورما را خوانده اند!!! این آریا معرکه ست! آریای خلیف که شباهنگام در خلوت خودش می خواند.

    هیچکس نباید بخوابد! هیچکس نباید بخوابد!
    حتی شما هم نباید بخوابید شاهزاده خانم،
    اکنون در اتاق سرد خود ، ستاره ها را تماشا می کنید.
    اما راز من در درون من پنهان است.
    هیچ کس نام مرا نمی داند! نه، نه، هیچکس نمی داند.
    اما بعد از بوسیدنت آن را به تو خواهم گفت.
    هنگامی که نور بالا بیاید!
    و بوسه من سکوت را خواهد شکست.
    تو مال من می شوی! هیچ کس نام مرا نمی داند!
    در سپیده دم، من پیروز خواهم شد!


    اجرای معرکه ی پاواراتی بزرگ

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای بی نظیر روبرتو آلاگنای عزیزم

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای „در این قصر” ... آریای توراندخت در پرده ی اول! توراندخت در این آریا گریه کنان علت نفرتش از مردان را به پدرش توضیح می دهد. او می گوید چندصد سال قبل یکی از شاهزادگان این قصر به دست خواستگارش _شاه تاتارها به طرز فجیعی به قتل رسید و حالا من می خواهم همه ی عمرم تنها زندگی کنم و هرگز ازدواج نکنم! آریای خیلی غمگین و زیباییه. نشون می ده توراندخت اتفاقا انقدر که جلوی خواستگاران نشان می دهد بی احساس نیست! هههههههه در این آریا اعتراض های زیبای امپراتور _ پدر توراندخت را هم می شنوید!

    اجرای محشر استاد بانو، مونسترات کاباله

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اجرای عالی آنجلا جورجیو

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای „گوش کن ارباب!”... از اسمشم معلومه که آریای لیو ست. لیو در این آریا گریه کنان به ارباب التماس می کند که در آزمون مرگ بار توراندخت شرکت نکند. لیو عاشق بی ادعا و جان بر کف، فقط و فقط فکر زندگی عشقش است. و نمی خواهد کوچکترین گزندی به او برسد. الهی بمیرم براش. این آریا هم عالیه.

    با اجرای عالی استاد بانو، رنه فلمینگ

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    با اجرای زیبای آنجلا جورجیو

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اما خلیف در جواب آریای بالا، آریای „گریه نکن لیو” را می خواند. او لیو را متقاعد می کند که فکرهایش را کرده و از کارش پشیمان نخواهد شد. او لیو را به صبوری دعوت می کند و می خواهد که برای موفقیتش دعا کند. بسیار فوق العاده ست.

    با اجرای زیبای استاد ، خوزه کاره راس

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    با اجرای محشر استاد مرحوم، پاواراتی

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اینم اجرای معرکه ی روبرتو آلاگنای جادوگر!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای „دوستش دارم” ... آریای عاشقانه و دردناک لیو که زیر شکنجه می خواند.
    در ابتدا ماموران شکنجه او را وادار به اقرار نام اربابش می کنند ولی لیو مقاومت می کند. خلیف شاهد این صحنه است و چون توسط سربازان جلب شده از دور داد می زند: اذیتش نکنید! رهایش کنید! توراندخت با تعجب می بیند که لیو حتی از تیغ زیر گلویش هم نمی ترسد و از او می پرسد چرا اعتراف نمی کند تا جانش را نجات دهد؟ و لیو اشک ریزان می گوید چون عاشق اربابش است! و برای اینکه ارباب به خواسته اش برسد هر کاری می کند حتی جانش را تقدیمش می کند. سپس به توراندخت می گوید : عجیب نیست که عشق را نمی شناسی، چون احساس نداری! چون هرگز کسی را دوست نداشته ای. وقتی کسی عاشق باشد جانش را برای محبوبش می دهد. عاشق این آریام. بی نظیره.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    و اما فینال اپرا ... توراندخت به پدرش می گوید من نام این غریبه را فهمیدم! توراندخت می گوید نام او عشق است! و همین جمله کافیست تا فریاد شادی جمعیت به هوا بلند شود!!! جمعیت حاضر با تمی از نسون دورما ، با خوشحالی برای آن ها خوشبختی آرزو می کنند و این است خاتمه ی شکوهمند توراندخت!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اینم از اپرای زیبای توراندخت. امیدوارم لذت برده باشید. تا بعد. همه خوش رهوناااااااااا.
    ویرایش توسط lakshemi : Wednesday 15 January 2014 در ساعت 10:12 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  15. 3 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  16. #121
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلاممممممممممممم
    یه چیزی براتون آوردم که شما رو خیلی سرحال میاره!!! هههههههههههه می دونم که خوشتون میاد.

    عارضم خدمت شما که تا حالا پیش اومده که هنگام غذا درست کردن (حتی نیمرو) آواز بخونید؟؟؟ خدایی انکار نکنید! آواز خوندن انقدر کار جالبیه که شما رو وسوسه می کنه وقت حمام، دستشویی، شانه ی سر،اصلاح صورت، لباس پوشیدن،آب دادن گل ها و مهم تر از همه آشپزی کردن آواز بخونید!

    حالا... یه خانوم خیلیییییی خوش ذوق که آشپز ماهری هم هستن هنر آشپزی رو کنار هنر آواز آوردن! اونم آواز کلاسیک!

    „اِوِلین ریله” _ این خانوم سرآشپز هنرمند خیلیییییییییییی به آواز کلاسیک و به طور مشخص به اپرا علاقه منده و تصمیم گرفت که یه کار خفن راه بندازه. یه برنامه ی آشپزی با شرکت ستارگان اپرای جهان!!!




    خیلیییییی باحاله ، توی این برنامه که آشپزی اپرایی نام داره، یه عاااااالمه از خوانندگان حرفه ای و دوست داشتنی اپرا شرکت کردند و در کنار آواز خواندن غذا درست کردند! غذاهای خوشمزه ای مثل پاستا، املت، استیک، کباب و حتی کیک و بستنییییییییییی!!! ههههههههههه



    باورتون می شه؟؟؟ من که خیلی خوشم میاد آدمای معروف در وضعیتی خارج از اونی که همیشه دیده می شن ، ظاهر بشن!!! هههههههه
    خب حالا اینجا معلوم می شه که کی آشپز بهتریه!!! توی این برنامه ستارگان اپرا آشپزی می کنن، کمی هم آواز می خونن، درباره ی اپراها و خاطراتشون با اِوِلین صحبت می کنن. خوبی این برنامه اینه که خانوم اِوِلین سوالات خیلی ریز و حساسی از زندگی خصوصی این ستارگان هم می پرسه.


    نخست، یوناس کافمن، تنور آلمانی حرفه ای! یوناس بهترین آشپز این برنامه بود! و موفق شد یه پاستای عالی بپزه!!! هههههههه



    اِوِلین : خب آشپزی رو دوست داری؟
    یوناس: بله! کار جالبیه.
    - شده توی خونه آشپزی کنی؟
    - بله گاهی! اگه وقت داشته باشم! گاهی که همسرم نباشه برای بچه ها یه چیزی درست می کنم!
    - چند تا بچه داری؟
    - 3 تا! از اون شکموهاش! هههههههههههه
    - عالیه یوناس!







    جایزه ی شماره ی 2 به خوآن دیه گو فلورز _ تنور شایسته تعلق می گیره! او به شدت در آشپزی حرفه ای عمل کرد و موفق شد استیک بپزه!!! براووووووو! او که تازه پدر شده بود اعلام کرد که عاشق آشپزی است!






    آنجلا جورجیو، سوپرانوی هنجره طلایی رومانیایی، یک نان پنجره ای عالی پخت!!! اون موقع 2 سال قبل او هنوز از همسرش روبرتو آلاگنا جدا نشده بود!




    روبرتو آلاگنا تنور شماره 1 جهان، همسر سابق آنجلا جورجیو هم آشپزی کرد ولی اعتراف کرد که خیلی از این کار سر در نمیاره!!! هههههههه



    آلاگنا و خانوم اِوِلین




    اما آنا نتربکو آشپز چندان جالبی نیست! او به زحمت و با بدبختی تونست یه سوپ بپزه!!! ههههههههههههههههه او نفرت خودش از آشپزی رو صراحتا بیان کرد!



    اِوِلین: چند بار در هفته آشپزی می کنی آنا؟
    آنا: زیاد نه! من اصلا خونه نیستم که وقت این چیزا رو داشته باشم!
    -پس یعنی اصلا؟
    -خب به ندرت!
    -خب پس پسر کوچولوی تو چطور سیر می شه؟
    -کس دیگری براش غذا می پزه! من خیلی گرفتارم. واقعا وقت ندارم.
    -و هرگز هم روی آشپزی یاد گرفتن وقت نذاشتی؟
    -فکر کنم همینطوره!








    براین ترفل

    یک مرد خانواده ی واقعی!!! براین ترفل هرچند با کمک سرآشپز، اما خیلی پرتلاش فعل آشپزی رو به اتمام رسوند! ترفل هم 3 فرزند داره.








    ناتالی دسائی

    بانوی صدا، مجرد است و 1 بار ازدواج کرده و جدا شده است. او که 2 فرزند دارد یک آشپز تواناست که هر غذایی را بلد است! اِوِلین از کار با او لذت برد و یک هدیه هم به او داد!!! ملاقهههههههههههههههه!!! ههه هههههههههههههه




    مارینا پوپلافسکی در برنامه شرکت کرد ولی نه به عنوان پزنده، بلکه به عنوان خورنده!!! ههههههههههههههه او راست و حسینی اعتراف کرد که اصلا در این کار سررشته ندارد!!! او 4 بار ازدواج کرده و هر 4 بار هم به طلاق ختم شده!!! شاید برای اینکه مارینا یک زن زندگی نیست و آشپزی ماشپزی ش تعطیله!!! ههههههههههههه در پایان برنامه شخص اِوِلین خانوم یک کیک خوشمزه پخت و تقدیم مهمانان سرشناس خود کرد. مارینا با لذت این کیک را خورد!




    رنه پاپه

    رنه پاپه، باس بی نظیر آلمانی با اینکه هرگز ازدواج نکرده ولی آشپز لایقیست! او با کمک اِوِلین نوعی استیک درست کرد. و در پایان هم حین خوردن کیک به دوستانش ملحق شد!!! ههههههههه





    اما دیمیتری وروستوفسکی هم با رنه پاپه و مارینا کیک خورد ولی خوب هم آشپزی کرد. او خمیر درست کرد. مرغ پخت و تزئینش هم کرد!!! ههههههههههههههه



    اِوِلین : چند تا بچه داری؟
    دیمیتری: 4 تا. البته دو قلوها با همسر سابقم زندگی می کنن. پسرم ماکسیم و دخترم نینا از ازدواج دومم هستن.
    - زیاد آشپزی می کنی؟
    - من غذا رو دوست دارم. ولی نه فقط خوردنشو! پختنشم دوست دارم. از ترکیب کردن مواد غذایی و ساختن یه چیز جدید خوشم میاد!
    -بچه ها دستپخت تو رو خوردن؟
    -زیاد! ههههههههه
    -وای! پس پس خوندن تنها هنر تو نیست!
    -اینو به همسرم بگو!
    - هههههه پس روزایی هست که او استراحت کنه؟
    -آره. وقتی که فلورانس مریض باشه یا مثلا وقتی تازه نینا رو به دنیا آورده بود و قبل از اون هم من خیلی از این کارا می کردم!



    دنیله دی نائیس، سوپرانو کولوراتورای مشهور فرانسوی




    رنه فلمینگ!!!




    استاد خوزه کاره راس




    دیانا دامرائو




    جوزپه فیلیانوتی_تنور ایتالیایی... ترحم تیتو رو که یادتون هست؟ بله این همون تیتوی معروفه! جوزپه هم به آشپزی علاقه منده مثل تمام ایتالیایی های دیگه! ایتالیایی ها عاشق آشپزی هستن!

    جوزپه در یک توصیف کوبنده گفت: دو چیز ایتالیا زبانزده! اول اپرا هاش و دوم غذاهاش!!! و من خوشبختانه هر دو مورد رو خوب بلدم!!! هههههههه




    نینو ماچیدزه




    الینا گرانکا

    هیچوقت یک متسوسوپرانو رو امتحان نکنید چون قطعا پشیمون می شید!!! هههههههههههه
    الینا گرانکا با داشتن یک فرزند و کلیییییییی مشغله ی کاری در آشپزی موفق نبود! درست مثل دوست صمیمیش آنا نتربکو!!! هههههههه




    الکساندرا کارزاک_نامزد فعلی روبرتو آلاگنا، با سر به زیری خاصش اینطور نشون داد که آشپزی بلد نیست! ولی انقدرام بد نبود! بهتر از آنا و الینا بود!!! هههههههههههههههه




    اینم از این!!! ههههههههه
    من که خیلی خوشم اومد... تا بعد...
    ویرایش توسط lakshemi : Tuesday 28 January 2014 در ساعت 10:53 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  17. 4 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  18. #122
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    98644
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    نوشته ها
    13
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    21
    19 بار تشکر شده در 13 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 5/0
    Given: 9/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام. من یه سوال خییییلی مهم دارم لطف میکنید جواب بدید؟اپرای فیلم رستگاری از شاوشنک اسمش چیه و کار کیه. اگه لیتک دانلودشو بذارید دیگه خیلی سورپرایزم کردید. مرسیییییییییییییییی ییییییی

  19. کاربران زیر از 21grams به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  20. #123
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلامممممممممممممم

    امروز روز جشن بزرگی برای اپرا بود. امروز تولد 73 سالگی تنور افسانه ای، پیشکسوت تکرار نشدنی اپرا، استاد مسلم آواز کلاسیک و از بی رقیب ترین تنور های جهان، پلاسیدو دومینگو بود! او در کنار خانواده و چندی از دوستانش تولدش را جشن گرفت.





    هیپ هیییییییییییپ! شاید باور نکردنی باشه که در این سن و سال، در 73 سالگی هنوز یک پیرمرد مثل یک پسر جوان چه چه بزنه! اما این حقیقی پلاسیدو دومینگوست! او تمام نشدنیست. هنوز با خوانندگان زن جوان دوئت می کند و اگر اجرای تصویری را نبینید عمرا به عقل جن هم نمی رسد که او 73 سال دارد!!! اخیرا روبرتو آلاگنا تنور برتر دیگر جهان که دومینگو استاد و الگویش است، اعلام کرده بود که اگر 10 سال دیگر بتواند بخواند ، یعنی تا 60 سالگی خیلی خوشحال خواهد شد! بله دومینگو بودن، حتی سعی در دومینگو شدن غیر ممکن است!
    خب انشالله سایه ی استاد بالای سر موسیقی جهان باشه تا 120 سال! و همچنان هنجره ی طلایی اش برای ما آواز سر دهد.
    به همین مناسبت مروری جامع می کنم روی بیش از 50 سال فعالیت هنری استاد پلاسیدو دومینگو:



    پلاسیدو دومینگو، رهبر ارکستر و خواننده ي تنور قدرتمند اسپانيايي،یکی از لطیف ترین، قدرتمند ترین و منعطف ترين صداهاي تنور اپرايي جهان را داراست. او که در خانواده ای هنرمند متولد شد اصالتا اسپانیایی اما بزرگ شده ی مکزیک است. دومینگو قدرت خواندن هر اثري چه پرشکوه و چه پيش پا افتاده را دارد و از هر کاري يک شاهکار در مي آورد. او برنده ي بيش از 10 جايزه ي گرمي است.




    دومینگو و رنه فلمینگ



    دومینگو و استاد بانو، مونسترات کاباله



    دومینگو و آندره آ بوچلی





    زوج دوست داشتنی پاپ، جنیفر لوپز و مارک آنتونی، در فستیوال گرمی لاتین به استاد عرض ادب کردند.



    اما زوج مورد علاقه ی دومینگو، آلاگنا و جورجیو بود!!! دومینگو خیلی سعی کرد که آن ها را آشتی دهد ولی نشد!



    همچنین او „لوسرو” خواننده ی پیشکسوت هموطنش را بسیار ستایش می نماید. بانو لوسرو از دوستان صمیمی استاد است و چندین بار در فستیوال های هنری لاتین، با ایشان دوئت کرده است.




    دومینگو یک تنور فوق العاده است که متمایل به باریتون هم هست. به همین دلیل نقش هایی مثل فیگارو و ریگولتو که برای باریتون نوشته شده را هم اجرا کرده. دومينگو احاطه ي خاصي رو کارهاي پوچيني و وردي دارد و یک تنور لیریک و دراماتیک شایسته با توانایی طنز خوانی است. او هنجره ای دارد که همیشه در رقابت تنگاتنگی با هنجره ی پاواراتی بود و گاهی حتی از او هم جلو می زد. دومینگو و خوزه کاراس به همراه پاواراتی سال ها در گروه „3 تنور” هنرنمایی کردند.



    آن ها دوستان و همکاران افسانه ای بودند. پاواراتی، دومینگو و کاره راس ، غیر از تنور بودن، یک ویژگی مشترک دیگر هم داشتند و آن انساندوستی و علاقه به امور خیرخواهانه بود. خوزه کاره راس سال ها پیش از بیماری سرطان خون شفا یافت و پس از آن نذز کرد که به بیماران سرطانی کمک کند. به همین دلیل پاواراتی هم به او کمک کرد و کنسرت هایی خیریه با نام پاواراتی و دوستان ترتیب می داد. دومینگو بعد از مرگ پاواراتی بزرگ، تصمیم گرفت راه او را ادامه دهد. او کنسرت هایی تحت عنوان دومینگو و دوستان ترتیب می دهد که منافعش صرف امور خیریه می شود.


    کاترین جنکینز ، متسوسوپرانوی هنجره طلایی، بسیار مورد تحسین استاد است. کاترین شانس این را داشته که ده ها بار با استاد دوئت کند.



    آنا نتربکو _ سوپرانوی روس هم بارها و بارها در کنار استاد روی صحنه رفته. آن ها در اپراها و کنسرت های زیادی با هم دیده شدند و دوستان خیلی خوبی هستند.





    دومینگو به کمک کردن به خوانندگان جوان خیلی علاقه مند است. جشنواره ی مشهور „اپرا لیا” بیش از بیست سال است که توسط دومینگو اجرا می شود. این جشنواره با جوایز مالی چشمگیری خوانندگان جوان را که برای گسترش کارشان به پول خیلی نیاز دارند تشویق می کند. هر سال یک کشور میزبان این جشنواره است. همچنین فستیوال موسیقی دومینگو، راهی دیگر برای این کمک هاست. بسیاری از خوانندگان اپرای جوان در این فستیوال به جهان معرفی شده و به برترین های آن ها هم جایزه اهدا می شود.

    آنجل بلو ، سوپرانوی جوان آفریقایی و یکی از برندگان اخیر این مسابقه که بعدا به کنسرت های دومینگو و دوستان پیوست.





    دومینگو همیشه و در تمام این سال ها بی حاشیه و شرافتمندانه به کار هنری مشغول بود. دومینگو منبع الهام، استاد،الگو و معلم تمام ستارگان اپراست. چه به عنوان یک پیشکسوت و چه به عنوان یک دوست!

    دومینگو و یکی از دوستان صمیمی اش، استاد ویولون سل_ یو یو ما



    دومینگو به همراه ایزاک پرلمن ، مایکل جکسون، پاواراتی و کاره راس



    بله! دومینگو با همه دوست و صمیمیست. از 20 ساله ها تا 80 ساله ها همه و همه عاشق استاد هستند. دومینگو عادت خوبی دارد که گاهی سرزده سر تمرین یک اپرا می رود و خوانندگان را شوکه می کند!!! هههههههههه


    دومینگو سر تمرین „اوگنی اونیگین” ! آنا نتربکو،رولاندو ویلازون و دیمیتری وروستوفسکی نقش اول های اپرا کلی از این ملاقات ذوق مرگ شدند!!! هههههههههههههه




    اما دومینگو هرگز خودش را برای جوان تر ها نمی گیرد و همیشه رابطه ای خالصانه و گرم با آن ها می سازد طوری که هیچکس حس نمی کند دارد با برترین تنور زنده ی جهان صحبت می کند!!!





    برخی از لو ح های افتخار، مدال ها و جوایز دومینگو:



    تقدیر رسمی ملکه الیزابت از استاد



    دریافت لقب پسر مادرید از طرف دولت اسپانیا



    لوح افتخار یک عمر فعالیت هنری جشنواره ی رودریگو



    ستاره ی دومینگو در پیاده رو شهرت هالیوود





    مدال افتخار هنری ژاپن



    لوح افتخار جشنواره ی بریجین نلسون سوئد



    مدال افتخار هنری، بالاترین نشان هنری فرانسه



    دریافت دکترای افتخاری هنر از دانشگاه هنر مادرید








    مجسمه ی دومینگو در مکزیک





    دومینگو پیراهن نمادین شماره ی 1 تیم رئال مادرید را دریافت کرده و در تیم فوتبال هنرمندان مسابقات خیریه برگذار می نماید!



    هرچه از دومینگو بگوییم کم است! فقط می توانم آرزوی بهترین ها را برای ایشان بکنم و برای طول عمر و سلامتی شان دعا نمایم. او تکرار نشدنیست. همیشه ستاره بوده و ستاره خواهد ماند. این ستاره، درست مانند پاواراتی، خاموشی ناپذیر است. دومینگو بی شک برای ابد در تاریخ اپرا زنده و سربلند خواهد درخشید.



    چند شاهکار گزیده از پلاسیدو دومینگو. واقعا به سختی این ها رو از بین ده ها اپرا جدا کردم!


    نلسون دورما (هیچکس نباید بخوابد) از اپرای توراندخت اثر پوچینی. زیبایی اجرا، گفتنی نیست!


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    آریای فیگارو در „آرایشگر شهر سویل” اثر روسینی ... یک آریای فوق العاده.


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    آریای بی نهایت زیبایی از اپرای یهودی اثر هالوی


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    آریای بی نظیر از اپرای دلقک اثر لئونکاوالو


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    ماتیناتا(صبح) ... آهنگ کلاسیک بسیار معروف اثر اثر لئونکاوالو


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    دوئت معروف و زیبای لاتراویتا همراه دیانا دامرائو


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    آریای „زنان بی وفایند” آریای محشری از ریگولتو

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    آریای „این یکی زن، یا آن یکی! ” از زیباترین آریاهای اپرای ریگولتو اثر وردی


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    وقتی ستاره ها درخشان بودند! ” آریای معرکه ای از توسکا اثر پوچینی

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    آریای قطره اشک پنهانی از اپرای اکسیر عشق اثر دونیزتی ... درد آور و پراحساس

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]



    اینم از بیوگرافی و دیسکوگرافی استاد دومینگو. انشالله لذت بردید. رام رام تا زود.
    ویرایش توسط lakshemi : Thursday 23 January 2014 در ساعت 11:39 AM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  21. کاربران زیر از lakshemi به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  22. #124
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط 21grams [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    سلام. من یه سوال خییییلی مهم دارم لطف میکنید جواب بدید؟اپرای فیلم رستگاری از شاوشنک اسمش چیه و کار کیه. اگه لیتک دانلودشو بذارید دیگه خیلی سورپرایزم کردید. مرسیییییییییییییییی ییییییی
    سلام دوست عزیز
    والله من این فیلمو ندیدم ولی در این فیلم „دوئت نامه” از اپرای „عروسی فیگارو” ساخته ی موزارت پخش می شه. دوئت دو کاراکتر این اپرا کُنتس و سوزانا... کنتس چون می داند شوهرش کُنت عاشق خدمتکارش سوزانا شده با اندوه فراوان نامه ی عاشقانه ای را برای سوزانا دیکته می کند تا برای کنت بنویسد و با او قرار ملاقات بگذارد.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    این دوئت فوق العاده است. داستان این اپرا و معروف ترین قسمت های این اپرا رو در همین صفحه (بالای صفحه) گذاشتم. حتما از باقی قسمت ها هم لذت خواهید برد.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    بازم سوالی بود با کمال میل در خدمتم.
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  23. کاربران زیر از lakshemi به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  24. #125
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    98644
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    نوشته ها
    13
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    21
    19 بار تشکر شده در 13 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 5/0
    Given: 9/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام خانم لاکشمی. مرسی عالی بود. راستش من هیچوقت طرفدار اوپرا نبودم ولی یه طرفدار واقعی فیلمم. تو فیلم رستگاری از شاوشنک تو یکی از معروف ترین سکانساش «اندی دوفرین» زندانی در کتابخونه زندانو از داخل میبنده و یه صفحه ی اوپرا میذاره و وصلش میکنه به بلندگوی عمومی زندان. همه ی زندانیابا شنیدنش برا چند لحظه احساس آزادی میکنن . (و البته اندی دوفرین بابتش میره انفرادی!). منم راستش عاشق اون آواز اوپرا شدم و خیلی دنبالش گشتم ولی نتونستم پیداش کنم. توی اون قسمت ظاهرا دو تا زن به زبون ایتالیایی با هم حرف میزنن.
    بازم مرسی

  25. کاربران زیر از 21grams به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  26. #126
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط 21grams [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    سلام خانم لاکشمی. مرسی عالی بود. راستش من هیچوقت طرفدار اوپرا نبودم ولی یه طرفدار واقعی فیلمم. تو فیلم رستگاری از شاوشنک تو یکی از معروف ترین سکانساش «اندی دوفرین» زندانی در کتابخونه زندانو از داخل میبنده و یه صفحه ی اوپرا میذاره و وصلش میکنه به بلندگوی عمومی زندان. همه ی زندانیابا شنیدنش برا چند لحظه احساس آزادی میکنن . (و البته اندی دوفرین بابتش میره انفرادی!). منم راستش عاشق اون آواز اوپرا شدم و خیلی دنبالش گشتم ولی نتونستم پیداش کنم. توی اون قسمت ظاهرا دو تا زن به زبون ایتالیایی با هم حرف میزنن.
    بازم مرسی
    سلام دوست من
    قربان شما... منم فیلم های خوب و با معنا رو دوست دارم. انشالله شما هم به جرگه ی طرفداران اپرا ملحق بشید. از من می شنوید حتما امتحان کنید. اپرا، جادویی ترین نوع موسیقیه.
    باید هم عاشق این دوئت (آواز دو نفره) می شدید . چون در حال شنیدن یکی از شاهکارهای موزارت بودید!!! موسیقی موزارت محاله که نتونه شنونده ای رو در همون ثانیه های اول سحر کنه !!! اون دو زن همونطور که گفتم کُنتس(خانم خانه) و سوزانا مستخدم او هستند. و این دوئت هم به ایتالیاییست. اما خیلی غمگینه! من اگه می خواستم با یه آواز اپرایی زندانی ها رو شاد کنم حتما حتما دوئتی از اپرای لاتراویتا (بانوی بد راه) رو براشون می گذاشتم! ببینید خوشتون میاد؟ قطعا زندانی ها رو خیلی شاد می کنه!


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  27. کاربران زیر از lakshemi به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  28. #127
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    98644
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    نوشته ها
    13
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    21
    19 بار تشکر شده در 13 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 5/0
    Given: 9/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    راستش با این نظرتون که غمگینه خیلی نمیتونم موافق باشم. نمیدونم ولی انگار یه جورایی شادترین احساسات رو تو آدم زنده میکرد. بذارید احساس واقعی خودمو از شنیدنش بگم:اون لحظه احساس میکردم که کنار یه ساحل آروم و زیبا دراز کشیدم و احساس پرواز میکنم انگار رو زمین نبودم، شایدم تو بهشت بودم، نمیدونم! هرچی که هست منم با اون زندانیا مات و محسور شده بودم.

  29. کاربران زیر از 21grams به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  30. #128
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نقل قول نوشته اصلی توسط 21grams [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    راستش با این نظرتون که غمگینه خیلی نمیتونم موافق باشم. نمیدونم ولی انگار یه جورایی شادترین احساسات رو تو آدم زنده میکرد. بذارید احساس واقعی خودمو از شنیدنش بگم:اون لحظه احساس میکردم که کنار یه ساحل آروم و زیبا دراز کشیدم و احساس پرواز میکنم انگار رو زمین نبودم، شایدم تو بهشت بودم، نمیدونم! هرچی که هست منم با اون زندانیا مات و محسور شده بودم.
    خب این احساسیه که فیلم به شما داده نه دوئت! این دوئت از غمگین ترین دوئت های اپراییه چون یک زن شکست خورده داره اونو می خونه. خب تصور کنید: یک زن با دست خودش به زن دیگری بگه که با شوهرم قرار بگذار!!! این قطعا دردناکه. شما دوئت رو تنها و بدون هیچ پس زمینه ای گوش بدید. اون وقت احساس واقعی شما معلوم می شه. برای یک زندانی به اون وضع ، هر نوایی می تونه شادترین باشه. این احساسیه که در لحظه شکل می گیره.
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  31. کاربران زیر از lakshemi به خاطر این پست تشکر کرده اند:


صفحه 8 از 16 نخستنخست ... 456789101112 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •