لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 5 از 16 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 65 به 80 از 252

موضوع: صفر تا صد اپرا

  1. #65
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خب دوستان امشب با آخرین خواننده ی معروف اپرای ایران آشنا شوید.



    پری زنگنه : خانم پری زنگنه خواننده ی شهیر سوپرانوی ایرانی و شاگرد خانم اِولین باغچه بان ، در هر دو رشته ی اپرا و آواز ایرانی تخصص و مهارت شگرف دارند. خانم زنگنه که در خانواده ی ثروتمندی متولد شد توانست در کشورهای مختلف اروپایی نظیر آلمان ، ایتالیا و اتریش به تحصیل تخصص موسیقی بپردازد. او در جوانی طی یک سانحه ی اتوموبیل بینایی هر دو چشم خود را از دست داد اما نابینایی مانع پیشرفت و موفقیت وی نشد.



    خانم زنگنه که هم اکنون در دهه ی 60 عمر خود به سر می برد جزء معدود خوانندگانی بود که بعد از انقلاب نیز در ایران ماند و به فعالیت های خود ادامه داد. در طی این سال ها پس از انقلاب ،زنگنه بیشتر به آواز ایرانی و ترانه های فولک ایران پرداخته و از اپرا فاصله گرفته ولی در جوانی در اپراهای بزرگی مثل دون کارلوس اثر وردی ایفای هنر کرده اند. خانم زنگنه شخص بسیار هنرمندی هستند و قادرند به اکثر زبان های دنیا مثل ایتالیایی ، آلمانی ، فرانسوی ، ترکی ،انگلیسی و لاتین آواز بخوانند همچنین در ترانه سرایی و شعر کوتاه دستی بر آتش دارند.
    ویرایش توسط lakshemi : Monday 25 March 2013 در ساعت 01:10 AM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  2. 6 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  3. #66
    LiOneL999 آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    61154
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    سن
    26
    نوشته ها
    950
    میانگین پست در روز
    0.22
    تشکر از پست
    3,082
    1,648 بار تشکر شده در 782 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    2 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 143/12
    Given: 235/4
    میزان امتیاز
    12

    Unhappy اپرای به یاد ماندنی از ی مرد نابینـــــــــا


    0 Not allowed! Not allowed!
    بی شک همه ی شما با [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] آشنا هستید.

    نمی دونم چند نفر از شما از تاریخچه ی این اپرای به یاد ماندنی خبر داره

    اصلا چندنفر می دونند که این آهنگ در اصل یک اپرا بوده!


    تم اصلی این آهنگ بخشی از ارکستر بزرگ گیتار فلامنکو (اسپنیش) است با نام «Concierto de Aranjuez» که توسط



    «Joaqun Rodrigo» آهنگساز مشهوراسپانیایی در سال ۱۹۳۹ در پاریس ساخته شده است. این آهنگ در وصف زیبایی و عظمت باغ‌ها

    و کاخ سلطنتی آرانخوئز (حدود ۵۰ کیلومتری جنوب مادرید) است که زادگاه این آهنگساز نابیناست و بیانگر احساس درونی وی در ابتدای

    جنگ داخلی اسپانیاست.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    Andrea Bocelli : En Aranjuez Con Tu Amor




    ترجمه ی فارسی نام این اپرا „با تو عشق من در آرانخوئز” می باشد.

    Artist: Andrea Bocelli هنرمند: آندریا بوسه لی


    Music: Joaquin Rodrigo موسیقی: خوآکین رودریگو


    Lyric: Alfredo Garcia Segura شعر: آلفردو گارسیا سه خورا


    Album: Sentimento آلبوم: سنتیمنتو


    Genre: Opera ژانر: اپرا


    Year: 2002 سال: 2002




    متن آهنگ

    فارسی


    آرانخوئزسرزمین رویاها و عشق هاجایی که فواره های زلال افسانه ای اشدرگوش رُزها نجوا می کنندآرانخوئزامروز چیزی بجا نماندهجز برگ های خشکیده ی بی رنگکه باد را جارو می زنندیاد آور عشقی که یکباره آغازیدیمو بی دلیل از آن دست کشیدیمعشقی که شاید هنوزدر غروبی،نسیمی،گلیپنهان ودرانتظار بازگشت توست...
    __________________________________________
    اسپانیایی
    (اصلی)
    Aranjuez,
    Un lugar de ensuenos y de amor
    Donde un rumor de fuentes de cristal
    En el jardín parece hablar
    En voz baja a las rosas.

    Aranjuez,
    Hoy las hojas secas sin color
    Que barre el viento
    Son recuerdos del romance
    que una vez
    Juntos empezamos tu y yo
    Y sin razón olvidamos.

    Quizá ese amor escondido esté
    En un atardecer
    En la brisa o en la flor
    Esperando tu regreso.

    Aranjuez,
    Hoy las hojas seces sin color
    Que barre el viento
    Son recuerdos del romance
    que una vez
    Juntos empezamos tu y yo
    Y sin razón olvidamos.

    En Aranjuez, amor
    Tu y yo!
    ویرایش توسط LiOneL999 : Saturday 30 March 2013 در ساعت 01:49 PM
    از تنها بودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم...

    برای همیشه رفتم


  4. 6 کاربر برای این پست از LiOneL999 تشکر کرده اند:


  5. #67
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    آرانخوئز
    به به! ممنونم از حورای عزیزم... این یکی از محبوب ترین های منه! این آهنگ به نام مون آمور هم معروفه! جون می ده برای تمام سازها ... خصوصا فلوت!!! مرسیییییییی صدای بوچلی به آدم قدرت می ده... احساس ناامیدی رو از آدم دور می کنه و فکر کنم این اصلا خصیصه ی ممتاز اپرا باشه که به ادم روح زندگی می بخشه و مرگ رو به تعویق می اندازه...
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  6. 4 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  7. #68
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلامممممممم بر و بکسسسسسسس
    وایییی که دیشب ، شب وحشتناکی بود! هر کاری کردم پست بذارم نشد بس که سرعت کم بود. خلاصه تا ساعت 2/50 صبح تلاش کردم و آخر ولش کردم! ولی امشب وضع بهتره! هههههههههههه

    دوستان عزیزم... تا حالا به مقدار زیادی با اپرا و جنبه های مختلفش در جهان آشنا شدید. فهرست مطالبی که باید عرض می کردم رو ارائه دادم . اگر از ابتدا تا کنون همراه من بوده اید در این لحظه در اپرا آماتور نیستید و حالا اطلاعات زیادی دارید . حالا وقتش است که بار تجربیات شما زیاد تر شود. می خواهم تا انتها به معرفی آهنگسازانی که جسته گریخته اپرا کار کرده اند ، تک اپراها و یا آریاهای برتر و هرچیز دیگری که جزئی تر و تخصصی تر است بپردازیم.



    سرگئی پروکوفیف

    پروکوفیف را شاید همه ی شما با لقب „مخترع موسیقی سپید” می شناسید! همان موسیقی خاصی که تنها با کلاویه های سفید پیانو نوشته می شود! اما در واقع او از بنام ترین آهنگسازان روس قرن 19 و 20 بوده و هست. وی از دوران جنینی با موسیقی آشنا بود چون مادرش روزانه ساعت ها پیانو می نواخت!!! ههههههههه پروکوفیف عاشق „زیبای خفته” اثر بی همتای چایکوفسکی بزرگ بود و از هشت سالگی اولین اپرای خود را با الهام از این اپرا ساخت. او آدم چندان جالبی نبود!!! خیلی رک و صریح حرف می زد و اصلا ملاحظه ی احدی را نمی کرد و دوستانش را مسخره می کرد! شاید تنها عشق او نواختن پیانو بود. او به شدت و با خشونت محض ساعت ها پیانو می زد طوری که اوایل مردم سالن کنسرت را ترک می کردند و همسایه ها او را به دادگاه می کشاندند!



    پروکوفیف در عمرش 8 اپرا ساخت که 2 تای آن موفق شدند اسم در کنند. „جنگ و صلح” و „داستان یک مرد واقعی” که دومی توسط دولت توقیف شد و تا زمان حیات پروکوفیف اجرا نشد! حکومت وقت روسیه ،پروکوفیف را در لیست سیاه گذاشته بود و معتقد بود وی آهنگ های اعتراضی می سازد. به همین دلیل او جلای وطن کرد و سال ها در لندن ،پاریس و نیویورک زندگی کرد. ولی بعدها به وطن بازگشت و مجددا به دردسر های سیاسی افتاد. ژوزف استالین رهبر روسیه اصلا از او خوشش نمی آمد و جلوی انتشار بسیاری از آثار وی را گرفت. هرچند در ظاهر خودش را طرفدار پروکوفیف معرفی می کرد ولی به وضوح روشن است که از موسیقی بحث بر انگیز وی متنفر است. استالین از هنرمندان و آهنگسازان می خواست حکومت کمونیستی را در آثارشان تایید و تبلیغ کنند ولی چند تن از آنان نظیر پروکوفیف مغرور حاضر به پذیرش این ننگ نبودند. رهبران ارکستر های پروکوفیف مرتبا به مرگ تهدید می شدند و در نهایت حکومت کمونیستی استالین، پروکوفیف که لجباز و گستاخ بود را مجبور کرد رسما به خاطر سبک کاری اش از آن ها عذر بخواهد!!! پروکوفیف بعد از این جلسه سکته ی مغزی کرد و 5 سال در بیماری و سیاه روزی زندگی کرد و تهایتا در 60 سالگی بر اثر سکته ی قلبی بدرود حیات گفت. اما از بخت بد ، استالین هم در همان روز مرده بود! بنابراین باز هم سایه ی سیاه و ظالمانه ی استالین روی پروکوفیف افتاد و خبر مرگ او تا یک هفته بعد از مرگ رهبر روس اعلام نشد...


    جنگ و صلح

    اپرای جنگ و صلح یک اپرای 4 پرده ای است که لیبرتوی ایتالیایی دارد و با الهام از رومان مشهور تولستوی „جنگ و صلح” نوشته شده. زیر بنای اصلی داستان ، همان تحولات سیاسی-اجتماعی روسیه در قرن نوزدهم و جنگ با ناپلئون است. پروکوفیف این اپرا را در دو قسمت ساخته. قسمت اول: صلح و قسمت دوم : جنگ ... موسیقی قسمت صلح کاملا شاعرانه و لطیف است و رقص در آن جاریست ولی موسیقی قسمت جنگ ، مهیج و پر هیجان است و پر از مارش های نظامی و سرود های گروه کر ارتش است.
    درست همانند رومان، 3 شخصیت پی یِر ، ناتاشا و شاهزاده آندره قهرمانان این اپرا هستند. پی یر و شاهزاده آندره که افسرده و خسته از اشرافیت و ثروت است ، در عین رفاقت با هم هر دو عاشق ناتاشا هستند. ولی در نهایت ناتاشا با پی یر ازدواج می کند. و شاهزاده آندره در انتها می میرد... این حوادث همزمان با جنگ ناپلئون روی می دهد. نقش شاهزاده آندره زیباترین نقش این اپراست که بهترین خوانندگان باریتون جهان آن را اجرا کرده اند...




    راستی ساموئل رِمی خودمونم در این اپرا اجرا داشته! (پایین) با صدای باس بی نظیرش!





    اور تور زیبای این اپرا واقعا محشره!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    والس معروف این اپرا !!! ناتاشا و شاهزاده آندره این رقص زیبا را اجرا و با هم دوئت آوازی زیبایی می کنند. عاشق این والس هستم.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای شاهزاده آندره ... بسیار زیباست.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    ویرایش توسط lakshemi : Sunday 31 March 2013 در ساعت 10:30 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  8. 4 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  9. #69
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!



    جورج گرشوین: گرشوین یکی از محبوب ترین آهنگسازان سبک جاز و ترانه های مردمی در اوایل قرن بیستم بود. والدینش اصالتا یهودی/روسی بودند که به آمریکا مهاجرت کرده بودند. جورج گرشوین و برادرش آیرا هر دو در نوجوانی پیانو آموختند. بعد از اینکه او دبیرستان را نیمه کاره رها کرد به آهنگسازی روی آورد و با آهنگی به نام „سوانی” معروف شد. سبک غالب او موسیقی جاز و کمی جاز ارکسترال بود . او تنها یک اپرا نوشت : „پورگی و بِس” !!! ولی این یک اپرا انقدر زیبا و پر مغز هست که سزاوار تحسین باشد. موسیقی جاز در اوایل قرن بیستم کولاکی کرده بود و عاشقان فراوانی داشت. کنسرت های گرشوین در زمان خودش باورنکردنی بود و طرفداران زیادی برای خرید آخرین بلیط های کنسرت هایش دعوا و کتک کاری راه می انداختن و هم دیگر را تکه پاره می کردند!!! هههههههه طوری برای ختم قائله پلیس دخالت می کرد!!!



    تنها و تنها عشق گرشوین در زندگی کارش بود. او عاشق پیانو زدن و خصوصا زدن آهنگ های خودش بود!!! هههههه انقدر روی کلاویه ها محکم می کوبید که از انگشت هایش خون می آمد! گرشوین خیلی ثروتمند و از خود متشکر و عاشق خوشگذرانی و تعریف از هنرش بود!!! ههههههههه مهمانی های شبانه ی او با ستارگان زن هالیوود همچنان زبانزد است! البته اگر می دانست خیلی زود و در 38 سالگی از تومور مغزی می میرد انقدر به ثروت و شهرتش نمی نازید و شاید رفتارش را تغییر می داد!

    پورگی و بِس:

    پورگی و بس شاید متفاوت ترین اپرای طول تاریخ باشد! چون اصلا هیچ چیزش شبیه اپرا نیست! و بیشتر به فیلمی دراماتیک موزیکال می خورد تا یک اپرا... در پورگی و بس برخلاف تمام اپراها قهرمانان زن و مرد ، زیبا و جذاب نیستند! لباس های قشنگ نمی پوشند ! با هم نمی رقصند! برای هم نامه و گل نمی فرستند! و مهم تر از همه در فضا و لوکیشن زیبا و رومانتیکی زندگی نمی کنند! داستان این اپرا در یک زاغه مخصوص مهاجران سیاه ، حوالی ایالت کارولینای آمریکا اتفاق می افتد!!! در این زاغه همه جور آدمی زندگی می کند! از مواد فروش و قاچاقچی گرفته تا ماهی گیران و ملوانان و دست فروش ها !!! از همان ابتدا و زمان خود گرشوین، سعی شد که بهترین خوانندگان سیاه موجود این اپرا را اجرا کنند تا چیزی از سفید ها کم نیاورند. همچنان هم پورگی و بس هر سال در سالن های مهم آمریکا اجرا می شود و قدرت صدای خوانندگان سیاه را نشان می دهد. سیاه پوست ها و کلیه ی طرفداران برابری سفید و سیاه همیشه از این اپرا حمایت کرده اند. الحق این اپرا بسیار زیبا و تاثیر گذار است. باید به خالق آن آفرین گفت.






    در جریان یک قمار بازی، „دندان طلا” که یک آسمان جل همیشه مست است، یکی از افراد کمپ به نام رابین را می کشد. دندان طلا پیش از فرار به „بِس” که دختر مورد علاقه ی او است می گوید که برای بردن او باز خواهد گشت.
    بس از دندان طلا می ترسد و نزد پورگی که یک گدای معلول است می رود و از او کمک می خواهد. پورگی که به بس عشق می ورزد می گوید که بِس می تواند تا هر وقت بخواهد اینجا مخفی شود و خطری او را تهدید نمی کند(چون پورگی هیکلی ورزیده و قوی دارد) خلاصه، 1 ماهی می گذرد و در این مدت بس و پورگی به هم علاقه مند شده اند . پلیس در به در به دنبال قاتل رابین می گردد. یک روز دندان طلا مثل عجل معلق ظاهر می شود و اقدام به ، به زور بردن بس می کند . بس سر او فریاد می زند و می گوید که او حالا متعلق به پورگی است و عاشق اوست اما دندان طلا حرف حساب سرش نمی شود! او فرار می کند و در موقعیت مناسب تری بر می گردد. مخفیانه و سینه خیز به سمت خانه ی پورگی حرکت می کند تا او را بکشد ولی پورگی از پشت سر او را غافلگیر کرده با وی درگیر می شود. در انتها پورگی با دستان قدرتمندش دندان طلا را می کشد و فریاد پیروزی سر می دهد و ...


    ترانه هایی از این اپرا بیش از بقیه به شهرت رسیدند:

    وقت تابستان

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    بِس تو حالا مال منی

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    لزوما این چنین نیست!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    من یه عالمه هیچی دارم!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    تا بعد ...
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  10. 3 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  11. #70
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!


    شارل گونو

    گونو یکی از مفاخر فرانسه و آهنگسازی بزرگ در قرن نوزدهم بود. او تقریبا تمام عمر هفتاد و پنج ساله ی خود را وقف موسیقی کرد. چون مادرش پیانیست بود پسرش را ترغیب به یادگیری موسیقی نمود.
    گونو از نوجوانی وارد تحصیلات تخصصی موسیقی شد و آهنگسازی را آغاز نمود. او به انواع موسیقی مثل باله ، مس(موسیقی مراسم خاص) ، موتِت (سرود چند صدایی) ، سمفونی و اپرا اشراف داشت و بسیار بسیار پر کار و فعال بود و بیش از دویست اثر هنری خلق کرد. گونو 13 اپرا ساخت ولی معروف ترین آن ها دو تاست. اول ،اپرای عظیم فاوست که بر اساس نمایشنامه گوته نویسنده آلمانی نوشته شده است. و صدها بار تا کنون به اجرا در آمده و اپرای معروف دیگر گونو اپرای „رومئو و ژولیت” است که بر اساس نمایشنامه شکسپیر خلق شد. گونو در نهایت پس از سال ها فعالیت هنری در کشور خودش درگذشت.



    فاوست:

    فاوست یک افسانه ی کهن آلمانیست که منبع الهام بسیاری از آثار هنری جهان شد. فاوست در حقیقت نام مردی بسیار متشخص و تحصیلکرده بود که از زندگی خویش ناراضی است و به دنبال قدرت و پیروزی است. فاوست حاضر می شود روحش را با شیطان معامله کند و در ازای آن تمام خوشی ها و لذت های دنیوی نسیب او گردد.



    شیطان که در این داستان نامش مفیستوفل است از فاوست احمق و جاه طلب برای رسیدن به اهداف خودش استفاده می کند. یکی از این اهداف ، اغوا کردن دختری پاکدامن به نام مارگاریتا است. او فاوست را وسوسه می کند و از زیبایی ها و امتیازات این دختر زیر گوش او می خواند تا بالاخره فاوست تصمیم می گیرد هر طور شده مارگاریتا را به چنگ بیاورد.



    فاوست در این اپرا به طور کامل دست از وجدان و عفت و انسانیت شسته و به خیلی اعمال ننگین آلوده می شود ولی در نهایت مارگاریتا که بسیار پاکدامن است از خداوند می خواهد که او را در پناه رحمت خویش بگیرد و فاوست بخشیده می شود.
    این اپرا خیلی زیبا و سخت است. بازی در آن غیر از خوانندگان خوب، بازیگران خوب می طلبد. پاواراتی و دومینگو از ستارگانی بودند که موفق شدند در این اپرا ایفای نقش نمایند.



    بخش هایی از فاوست :

    اوِرتور :

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    یک والس زیبا:

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریایی با اجرای پاواراتی

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    همین آریا با اجرای دومینگو

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای مارگاریتا


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    ویرایش توسط lakshemi : Tuesday 9 April 2013 در ساعت 10:45 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  12. 5 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  13. #71
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    رومئو و ژولیت

    هرچند که عده ی زیادی از مردم هنردوست تاکنون سریال ها،فیلم ها،تاترها و ترانه های زیادی بر مبنای داستان رومئنو و ژولیت به روایت شکسپیر شنیده و دیده اند ولی شاید دیدن اپرای رومئو و ژولیت هم بار هنری زیادی برای شما داشته باشد. خوبی اپراها این است که خیلی سریع یک داستان بلند را روایت می کند. البته اپرای رومئو و ژولیت ساخته ی شارل گونو ، یک اپرای بزرگ است چون 5 پرده ای است که اصطلاحا به اپراهای 5 پرده ای می گویند اپرای بزرگ! این اپرای بسیار زیبا که در زمان شارل گونو با استقبال شدیدی رو به رو شد ،

    از اون داستان های خیلی لطیفه که شاید به جرئت هنوز بسیاری عمیقا درکش نکردند. بنابه تعبیر خیلی ها اصلا عشق واقعی به همین می گویند...
    داستان اپرا ماجرای عشق نافرجام دو جوان از دو خانواده ی بزرگ است که به خون هم تشنه هستند. خانواده ها با وصال رومئو و ژولیت مخالفت شدیدی می کنند. آن دو خیلی برای رسیدن به هم تلاش می کنند و روز و شب در عشق هم می سوزند ولی در نهایت کاری به جایی نمی برند.





    (آندره آ بوچلی در نقش رومئو)

    خلاصه ژولیت روزی تصمیم می گیرد برای تلنگر زدن به والدینش خودش را به مردن بزند بنابراین دارویی می نوشد که او را به خوابی شبیه مرگ می برد. همه مطمئن می شوند که ژولیت مرده است و او را در تابوت می گذارند تا دفن نمایند. رومئو وقتی خبر مرگ معشوق را می شنود در هم می شکند. هستی و نیستی اش را از دست رفته دیده و دلیلی برای ادامه ی این زندگی ندارد کنار تابوت دخترک به زندگی اش خاتمه می دهد. مدتی بعد ژولیت از خواب سنگین بیدار شده و با جسد عشق خود مواجه می شود. پس بی درنگ او نیز خودش را از قید حیات خارج می کند تا برای همیشه پیش رومئو باشد.




    قسمت هایی از اپرای رومئو و ژولیت:

    معروف ترین قسمت اپرای رومئو و ژولیت ، دوئت „فرشته ی عزیزدل” است که رومئو و ژولیت می خوانند. اینجا اول های اپراست. رومئو پشت دیوار به ژولیت ابراز عشق می کند و ژولیت را فرشته ی عزیز دل می خواند و کلی قربان صدقه اش می رود. ژولیت هم که دل در گروی عشق او داده برای نخستین بار لب به سخن می گشاید و رومئو را از عشق خود مطمئن می کند. واقعا دوئت زیباییه.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اما ... خانواده ها و اطرافیان به سختی در مقابل جوانان عاشق می ایستند. در اینجا ژولیت سعی دارد ندیمه اش را راضی کند. او با تمام وجود آریای عاشقانه ای می خواند و شروع به توصیف رومئو می کند و از عشق خود به او می خواند. بسیار آریای زیباییه. خیلییییییی دوستش دارم.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    و اما هر دو ناامید می شوند... دوئت محزون رومئو و ژولیت...

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    ویرایش توسط lakshemi : Friday 12 April 2013 در ساعت 06:07 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  14. 5 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  15. #72
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!


    گائتانو دونیزتی : دونیزتی آهنگساز و اپرانویس نامی ایتالیایی قرن 18 از خود اپراهای درخشانی بر جای گذارد. دونیزتی آهنگساز متفاوتی بود. او آدم جدی و خیلی روشن فکری بود و اپراهایش با دیگران فرق داشت. اکثرا اپراهای او به فرم سریا (جدی) بود و „عروسی در شهر” ، „دون گرگوریو” ، „دون پاسکوآله” و „لوچیا دی لامرمور” معروف ترین اپراهای دونیزتی است. خوانندگان بزرگی نظیر مونسترات کاباله، پاواراتی، ناتالی دسائی، سیسیلیا بارتولی ، پلاسیدو دومینگو ، آندره آ بوچلی و ... اپراهای دونیزتی را اجرا کرده اند. وی 51 سال زندگی پرکار و فعالیت را تجربه کرد و گنجینه ی فاخری از انواع متنوع موسیقی شامل بیش از 90 اپرا ، چندین کنسرتو برای اکثر سازها، کارهای کلیسایی، ارکسترال، چندین سمفونی برای پیانو، کوارتت های زهی و ... به ما اهدا کرد. دونیزتی سرانجام در وطنش ایتالیا درگذشت. او دارای شهرت، اعتبار و احترام فراوانی در تاریخ موسیقی و خصوصا تاریخ اپراست. وقتش است با کارهای او نیز آشنا شوید.

    اپرای „لوچیا دی لامرمور”:

    دونیزتی اصل این اپرای سه پرده ای را بر پایه ی لیبرتوی ایتالیایی نوشت ولی بعدا که موفقیت چشمگیر این اپرا را دید نسخه ای فرانسوی نیز برای آن ساخت. این اپرای زیبا و البته غم انگیز و تکان دهنده، معروف ترین اپرای دونیزتی است. بزرگترین سوپرانو ها در نقش لوچیا بازی کرده اند. یکی از معروف ترین اجراهای سال های اخیر این اپرا با بازی درخشان ناتالی دسائی(عکس های زیر) ، سوپرانوی مشهور فرانسوی است که پیشتر با او آشنا شده اید.

    و اما داستان... لرد انریکو نزد لرد آرتور می رود و با ناراحتی به اقبال بد خاندان لامرمور بد و بیراه می گوید و به لرد می گوید که خواهرش لوچیا به هیچ وجه حاضر نیست با او ازدواج کند. آقای ریموندو ، معلم سرخانه ی لوچیا می گوید که بی تفاوتی لوچیا دربرابر آرتور به خاطر سوگ مرگ مادرش است. ولی نورمانو، سربازرس محل می گوید که لوچیا و ادگاردو راونزهود در عشق هم هستند. انریکو از شنیدن این خبر بسیار عصبانی می شود. آن ها سال هاست با خاندان راونزهود دشمنی و عداوت دارند. انریکو قسم می خورد که هم لوچیا و هم ادگاردو را حسابی تنبیه کند. از طرفی لوچیا و ادگاردو سوگند عشق ابدی می خورند،حلقه در دست هم می نمایند و مخفیانه با هم ازدواج می کنند. ادگاردو به لوچیا می گوید که قصد دارد پیش از رفتن به فرانسه برای ی تجارت ،قراری با انریکو گذاشته و اختلافات دیرینه شان را حل کنند. ولی لوچیا اصرار می کند که هرگز ادگاردو نباید از او حرفی بزند و ازدواجشان باید همچنان راز باقی بماند. خلاصه ادگاردو خلاف میل باطنی اش به فرانسه می رود.



    انریکو و سربازرس نورمانو نقشه ی خبیثانه ای می کشند! آن ها تمام نامه های ارسالی ادگاردو را زودتر از لوچیا جمع می کنند و نامه های جعلی از طرف او برای لوچیا می نویسند. با این مضمون که او دیگر عاشق لوچیا نیست و با زن دیگری آشنا شده! آن ها چند ماه متوالی به این کار ادامه می دهند تا دختر بیچاره کاملا از ادگاردو ناامید می شود و بالاخره ازدواج با لرد آرتور را قبول می کند. روز عروسی لوچیا سر می رسد و لوچیا مدارک ازدواج را با غم فراوان امضا می کند. ناگهان ادگاردو که از فرانسه برگشته سر می رسد و بهت زده می گوید که اینجا چه خبر است؟ او عصبانی می شود. به لوچیا فحش می دهد، گریه می کند و به خاک می افتد که چرا لوچیا به او خیانت کرده؟





    لوچیا با دیدن عشق ادگاردو متلاشی می شود. پرده عوض می شود. مهمان های عروسی در حال رقصیدن هستند. ناگهان لوچیا با لباس عروس خونی و چاقویی در دست وارد می شود. و می گوید که همه چیز تمام شد و دیگر او می تواند با عشقش آزاد باشد. لرد آرتور به دست لوچیا کشته شده و لوچیا از شدت فشار روانی به حال اغما می رود. ادگاردو در گورستان خانوادگی اش گریان و ناامید نشسته است و فکر انتقام در سر دارد. ناگهان به او خبر می دهند که لوچیا در بستر مرگ است و نام او را صدا می کند. ادگاردو شتابان قصد ورود به خانه ی آن ها را دارد ولی از ورودش ممانعت به عمل می آید. ناگهان همه فریاد می زنند که لوچیا مرده است. پس ادگاردو نیز با خنجری خودش را می کشد در حالی که از خدا می خواهد او و لوچیا را در بهشت به هم برساند.

    قسمت هایی از لوچیا دی لامرمور:

    آریای بسیار محزون „صدای شیرین” این آریا را لوچیا بعد از کشتن داماد با حالت روانپریشانه می خواند. می گرید و از عشق ادگاردو می خواند. انگار کاملا دیوانه شده. از این رو به این آریا „صحنه ی دیوانگی” هم می گویند. این آریا به خاطر تکان دهندگی و در عین حال حزن شدیدش بسیار به شهرت رسید. آریای صدای شیرین را با صدای ناتالی دسائی بشنوید:

    http://p30up. ir/images/o2muh50i9a5ekwb8id3. mp3

    همین آریا را با صدای مونسترات کاباله

    http://p30up. ir/images/78glsrwttchai78ge5r. mp3

    دوئت لوچیا و ادگاردو

    http://p30up. ir/images/7artc9gl5y50nno4la5. mp3

    آریای خیلی غمگین ادگاردو با اجرای بوچلی

    http://p30up. ir/images/8j1qfnd53s1phk38u0s. mp3


    ویرایش توسط lakshemi : Wednesday 29 January 2014 در ساعت 08:53 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  16. 5 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  17. #73
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلاممممممممممم

    اگه قراره به خودم اجازه ی توصیه کردن به شما رو بدم فقط توصیه می کنم هر روزتون رو با اپرا شروع کنید... شاید بهم بخندید ولی این کاریه که خودم می کنم... اگه بعد از بیداری و در رختخوابتون فقط یک آریای اپرایی گوش بدید چنان تاثیری در روح و روان شما می گذاره که خودتونم باورتون نمی شه... اپرا با خودش قدرت میاره... پیروزی و البته عشق میاره... اگه یه روز به توصیه ی من گوش بدید متوجه می شید که بعد از شنیدن یک آریای زیبا چقدر احساس قدرت خواهید کرد و خوش اخلاق خواهید شد و صبحانه رو با میل بیشتری خواهید خورد و یک روز با انرژی رو شروع خواهید کرد. این کاریه که من مدت های مدیده دارم انجام می دم و قدرت روزانه ام رو از اپرا می گیرم... بامتحان کنید، تضمین می دم ضرر نمی کنید.

    خب برای ادامه همچنان با جناب دونیزتی عزیز کار داریم... یه اپرای خیلی خیلی زیبا از ایشون به نام „دختر هَنگ” ... یک اپرای فانتزی و کمدی البته نه در حد اپرا بوفا...



    داستان این اپرا در باب دختر یتیمیه به نام ماری که در کودکی توسط یکی از روئسای یک هنگ نظامی پیدا می شه و در هنگ زندگی و رشد می کنه تا بزرگ می شه. او دختر خیلی مهربانیه و مثل یک مادر تمام کارها و خدمات سربازان رو انجام می ده. خیلی از سربازان هم عاشق این دختر مهربان هستند ولی ماری و یکی از سربازان بالاخره تصمیم به ازدواج می گیرند. ولی از شما چه پنهان فرمانده ی گردان خیلی دوست داره مانع این ازدواج بشه!!! ههههههههه





    قسمت هایی از اپرای „دختر هَنگ”



    آریای زیبایی از ماری با اجرای بی نظیر ناتالی دسائی عزیزم

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    یه آواز زیبای کوتاه جمعی

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    و معروف ترین آریای این اپرا... آریای عشق من ... واقعا زیباست. از اون آریاهاییه که گفتم روزتون رو باهاش شروع کنید! خب اگه یادتون باشه قبلا بهتون گفته بودم خواننده ی تنور در اوج صدای خود وارد محدوده ی کنتر آلتو می شه؟؟ خب دقیقا در این آریا می تونید ببینید چطور خواننده ی تنور چطور با قدرت خودش وارد محدوده ی کنترآلتو می شه. واقعا حیرت آوره... این آریا شهرت خیلی زیادی داره.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    همین آریا با صدای بوچلی عزیزم ولی اجرای قبلی قشنگ تره...

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  18. 7 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  19. #74
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلاممممممممممممم
    دوست دارم امروز با چهره ی جدید دیگری آشنا شوید...



    روگرو لئونکاوالو

    لئونکاوالو آهنگساز و اپرانویس معروف ایتالیایی اوایل قرن 19 ، با این که درست همزمان با مرد بزرگی چون جیاکامو پوچینی زندگی و کار می کرد ولی بسیار معروف و محبوب بود. البته شهرت وی بیشتر به دلیل شاهکار ابدی و غیر فابل تکرارش ترانه ی „ماتیناتا” یا صبح است. عاااااااااااااااااااااشقش م خدایا معرکه است! حتی امروزه هم بی حد و اندازه طرفدار داره! صدها خواننده ی کلاسیک تا کنون این ترانه رو خوندن ولی هربار درست مثل اسمش(صبح) زیبا و شنیدنیه! این ترانه رو قبلا براتون گذاشتم. ولی تکرارش بی ضرره:

    ماتیناتا به ترتیب با صداهای ، پاواراتی ، بوچلی و دومینگو

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید][ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید][1]. mp3

    این آهنگ نخستین آهنگیه که روی صفحه ی گرامافون ضبط شد!!! و از این حیث رکورد باارزشی را برای لئونکاوالو رقم زد. لئونکاوالو در سال 1904 ماتیناتا را ساخت و خواننده ی تنور افسانه ای آن زمان انریکو کاروسو این ترانه را در آن زمان خواند . لئونکاوالو این شاهکار را به خود کاروسو تقدیم کرد. پس انریکو کاروسو نخستین خواننده ایست که صدایش روی گرامافون ضبط شد... همچنین شهرت دیگر لئونکاوالو به دلیل بهترین اپرایش „دلقک” است... این اپرا در لیست بیست اپرای پُر اجرای جهان قرار دارد. لئونکاوالو 62 سال زندگی کرد و در نهایت در وطن خودش بدرود حیات گفت.


    اپرای دلقک:

    مهم ترین شخصیت این داستان، تونیو به نقش دلقک، در واقع نماد عاشق خاموش و بی توقع است. پاواراتی و بعد از آن دومینگو به زیبایی تمام نقش تونیو بازی کرده اند.





    ماجرای این اپرا وقتی آغاز می شود که یک سیرک وارد روستایی کوچک می شود. سرکرده ی سیرک، کانیو است. بازیگران دیگر عبارتند از ندا همسر کانیو و دو بازیگر دیگر به نام های تونیو و بِپ ... آن ها شروع به تبلیغ برای نمایش کمدی همان شب می کنند و روستاییان را تشویق به خریدن بلیط نمایش می کنند. کانیو تا شب وقت زیادی دارد بنابراین برای خوشگذرانی و خوردن نوشیدنی از گروه جدا می شود. با رفتن کانیو ، تونیو بازیگر سیرک وقت را غنیمت می شمرد و به ندا می گوید که عاشق اوست و کلی قربان صدقه اش می رود ولی ندا خشمگین شده و چوبی به او می زند و او را بیرون می اندازد. در همان دم جوانکی به نام سیلویو سر می رسد و شروع به صحبت با ندا می کند. آن ها ظاهرا از قبل هم را می شناختند و قرار می گذارند که امشب با هم فرار کنند. تونیو صحبت های آن دو را می شنود و چون نه از درد چوب که از درد عشق غمگین و عصبانی بود کانیو را خبر می کند . ندا و سیلویو مشغول قرار و مدار فرار هستند که کانیو سر می رسد . در حالی که انقدر نوشیده که هر کاری از او بر می آید. سیلویو فلنگ را می بندد و کانیو از تعقیب او ناامید بر می گردد. با ندا به شدت دعوا می کند و از او می خواهد نام و هویت آن فرد را به او بگوید ولی ندا به هیچ وجه زبان باز نمی کند.





    خلاصه شب نمایش کمدی آغاز می شود. در مورد زنی که با مرد پیری ازدواج کرده ولی عاشق یک جوان نیز هست. درست شبیه داستان زندگی واقعی ندا ... کانیو در فیلم هم نقش شوهر او را بازی می کند و تونیو نقش دلقک را ... خلاصه مردم مشغول خندیدن و لذت بردن از نمایش هستند که در صحنه ای از نمایش که دست زن فیلم روو می شود و شوهر عصبانی می شود ، کانیو کنترل خود را از دست داده و به طور جدی به ندا فریاد می زند که اسم آن مرد را بگو ... خلاصه همه چیز به هم می ریزد... ندا سعی می کند که کانیو را به نمایش بر گرداند ولی کانیو خیلیییی عصبانیست انقدر عصبانی که با ندا درگیر شده و چاقویی در شکم او فرو می کند... سیلویو که بین جمعیت پنهان شده بوده هم روی صحنه می پرد و او هم با یک ضربه کانیو را هلاک می کند. مردم خشکشان زده و در این حال تونیو به سمت مردم می چرخد و می گوید :
    کمدی تمام شد! اپرا با این جمله تمام می شود.



    قسمت هایی از اپرای دلقک:

    یکی از معروف ترین آریاهای این اپرا که تونیو به حالت خیلی محزون می خواند. این آریا را با اجرای پلاسیدو دومینگو بشنوید و حظ کنید. حزن صدا رو حال می کنین خدایی؟؟؟ محشره!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    و همین آریا رو با اجرای پاواراتی بشنوید... واقعا غمگین و دردناکه... عاشق این آریام.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    یک آریای خیلی زیبای دیگه ... کانیو با رنگ و لعاب تقریبا تهدید آمیزی این آریا رو می خونه... او در اینجا متوجه خیانت ندا شده و خیلی عصبانیه. خودتون خشم رو در صدا احساس می کنید. این آریا محشره و شهرت زیادی داره.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    گروه همسرایان ! که در این اپرا بازیگران و عوامل سیرک هستند. آواز جمعی می خوانند.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    و آخرین آریا مجددا با صدای پاواراتی! واقعا به زیبایی تمام این آریای قشنگ رو خونده. روحش شاد...

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    اووووووووووووه ! چه پست نفس گیری شد!!! ههههههههههههه امیدوارم خوشتون اومده باشه! رام رام.
    ویرایش توسط lakshemi : Friday 26 April 2013 در ساعت 05:41 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  20. 5 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  21. #75
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلامممم شبتون خوش ... دوست داشتم از آخرین دقایق جمعه هم استفاده کنم!!! هههههههههههه بد نیست بازم کارمونو با آهنگساز جدیدی، پی بگیریم.

    وینچنزو بلّینی



    بلینّی اپرا نویس ایتالیایی اوایل قرن نوزدهم، تقریبا به طور کامل دنباله روی مکتب موزارت و هایدن بود!!! (سبک موسیقی آن دو را دنبال می کرد) او بچه ی بااستعدادی بود و از طفولیت موسیقی را به خوبی فرا گرفت. به زودی در جوانی سفارش های اپرا سازی به دست او می رسیدند و او توانست بین دیگر آهنگسازان صاحب نام شود. افسوس که او 34 سال بیشتر زندگی نکرد ... غده های موذی روده به او مجال حیات بیشتر نداد و در نهایت در جزیره ی پوتو در فرانسه جانش را گرفت. ولی با وجود مرگ زودرس و نا به هنگام ، بلینّی موفق شد در عمرش 11 اپرا بسازد که البته معروف ترین آن ها اپرای نورما است. ستارگان زیادی تاکنون در این اپرا بازی کرده اند . مهم ترینشان بانوی بی رقیب، مونسترات کاباله و همچنین ماریا کالاس و جوآن ساترلند هستند که همگی در نقش نورما درخشیده اند.







    نورما : داستان به روم قدیم بر می گردد و کشیشه نورمای با ایمان ... نورما کشیشه ی بسیار با ایمان ، همسر فرماندار روم ، پولیون است. مدت هاست که پولیون حواسش به او و دو فرزندشان نیست. نورما به شدت همسرش را دوست دارد و در تلاش است بفهمد چرا او از زندگی اش دلسرد شده. به طور ناگهانی یک روز „اَدلگیسا” یکی از شاگردان نورما برای گرفتن پند و اندرز و راه چاره پیش او می آید. و می گوید مردی عاشق اوست و از او می خواهد که با او فرار کند و به روم برود. نورما از مشخصات آن مرد در می یابد که او همسر نامرد نمک به حرام خودش است! او خیلی عصبانی می شود ولی با این وجود از اَدلگیسا می خواهد با پولیون به روم برود مشروط به اینکه بچه ها را برای نورما بگذارد.
    اما اَدلگیسا نزد پولیون رفته و رک و راست او را رد می کند و از او می خواهد پیش همسرش برگردد ولی پولیون به شدت عاشق اَدلگیسا است و می گوید چه راضی باشی چه نه، تو را به روم خواهم برد!
    نورما به افرادش دستور بازداشت پولیون را می دهد. هنگامی که پولیون زندانی نورما می شود او می گوید به شرط فراموش کردن اَدلگیسا و برگشتن به زندگی سابق او را آزاد خواهد کرد. ولی او قبول نمی کند. نورما از افرادش می خواهد هیزم بیاورند تا هم اَدلگیسا و هم پولیون خائن را به سزای عملش برسانند. نورما در آخرین لحظه هر دو خطاکار را می بخشد ولی دو زندانی خودشان انتخاب می کنند که با هم بمیرند!!! هههههههههه



    قسمت هایی از اپرای نورما

    یک اینترلود از اپرا ... از این اینترلود می شه به سبک و سیاق بلینی پی برد!!! می بینید چقدر شبیه موزارت و هایدنه؟؟؟ مکتب کلاسیک زیباترین مکتب آهنگسازیه ... واقعا نقص نداره

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    معروف ترین آریای این اپرا ، آریای „کاستا دیوا” است که نورما آن را به حالت محزونی می خواند. این آریا فوق العاده است.
    کاستا دیوا رو با صدای بانو کاباله بشنوید :

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    همین آریا با صدای جوآن ساترلند

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    یه دوئت زیبا ... احتمالا در مراسم دعای نورما بوده ولی دو نفر دیگه جز نورما اونو می خونند. خیلی زیباست.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    تا بعد رام رام همگی ... هفته ی خوبی داشته باشید!
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  22. 4 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  23. #76
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    شب به خیرررررررررر! خب به این زودی ها مطالب تموم شدنی نیست! هنوز خیلیییییی چیزای جدید در دنیای شگفت انگیز اپرا هست که باید باهاشون آشنا بشید... بهتون که گفته بودم هیچ چیزی در این دنیا قدر اپراها به آدم انرژی نمی دن!!! حتی یانی هم اینو می دونه و قراره آلبومی تماما اپرایی بسازه!!! پس تا دیر نشده قدم در این دنیای شگرف بگذارید... اپراها فوق العاده ترین نوع موسیقی هستند... یه روز این به شما ثابت خواهد شد ... خب ... امشب باز هم آهنگساز دیگری رو خواهید شناخت.



    لئو دلیبِس ... دلیبِس آهنگساز و اپرانویس فرانسوی قرن نوزده بود که تخصص اصلی اش روی موسیقی باله و همچنین اپرا بود . او حدود 25 اپرا نوشت اما معروف ترین اپرای او „لاکمه” است. این اپرا امروزه هم بسیار بسیار مشهور و معروف است و ستارگان زیادی در آن بازی می کنند. دلیبِس در نهایت پس از 55 سال سن در فرانسه چشم از جهان فرو بست.



    اپرای لاکمه!


    اپرای لاکمه در واقع متعلق به منه!!! یک اپرای هندی خیلی خفن!!! قهرمان این داستان دختری هندی به نام لاکشمی است. این نام به اختصار در متون سانسکریت، لاکمه خوانده می شود!!! من در ترانه های مذهبی هندی بسیار کلمه ی لاکمه رو دیده و شنیدم ولی تا دیشب نمی دونستم این لاکمه هم همون لاکمه است!!! در واقع نمی دونستم فرانسوی ها هم ممکنه به داستان های هندی علاقه مند باشن!!! هه رام!!!



    لاکمه(لاکشمی) دختر زیبای „نیلاکنتا” راهب اصلی‌ معبد برهمن است. یک روز لاکمه و ندیمه ش “ملکه” به کنار رودخانه میروند که برای مراسم دعایشان قدری گل یاس بچینند. لاکمه در کنار رودخانه اتفاقا با „جرالد” مواجه می شود که یک افسر انگلیسی‌ است. خلاصه همین یک دیدار کافیست که ... بقیه اش رو هم خودتون می دونید!!! هههههههه



    پدر لاکمه با ازدواج دخترش با افسر انگلیسی به شدت مخالفت می کند. جرالد هم ماموریت خود را تمام کرده بیش از این نمی تواند در هند بماند و باید به انگلستان برگردد. خلاصه که در انتها لاکمه که نمی تواند بین پدرش و جرالد یکی را انتخاب کند همان کاری را می کند که آییشواریا رای در فیلم محبتین کرد!!! زهری را می نوشد و به زندگی غمگین خود پایان می دهد! از اون پایان های غم انگیز داشت! تقریبا مثل اپرای افسانه ای مادام پروانه!...

    قسمت هایی از اپرای لاکمه:

    آریای معروف „آهنگ زنگ” ... این آریا بسیار بسیار معروفه ... واقعا زیباست. یکی از آریاهای سخت روزگار برای سوپرانو ها ... از این رو سوپرانوهای زبردست و خیلی حرفه ای قادر به خوندنش هستن. خیلی خیلی زیباست.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    مجددا همین آریا رو با صدای ناتالی دسائی عزیزم بشنوید. محشره!!!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    دوئت خیلی خیلی مشهور و زیبا به نام „دوئت گل ها” که لاکمه و ندیمه اش می خوانند!!! این دوئت خیلی معروف است. صد سال بعد از ساخت این اپرا یک آهنگساز خیلی خیلی بااستعداد و بزرگ که این اپرا را خیلی دوست داشت این دوئت را دوباره تنظیم کرد و با نام آهنگ زیبایی به نام „آریا” منتشر کرد و هر سال نیز در کنسرت هایش خوانندگان این دوئت را می خوانند... او را شناختید؟ بله او یانیست! و آن آریا هم همان آهنگ آریای معروف یانیست که اقتباسی از دوئت گل های اپرای لاکمه است! هه رام! پس می شه ادعا کرد یانی آواز لاکشمی رو تنظیم کرده! یعنی من!!! هه رااااااااام! چه سعادتی! اینم دوئت گل ها:

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    یه بار دیگه دوئت گل ها رو بشنوید. با صدای کاترین جنکینز عسل... بعدا با او بیشتر آشنا خواهید شد.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    خب فضا اساسا هندی شد!!! پس رام رام ! همگی خوش رهونا!!!
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  24. 7 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  25. #77
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلامممممممم عزیزانم... بازم اومدم با معرفی یک چهره ی اپرایی دیگه!



    فرومنتال هال-وی


    هالوی ، آهنگساز فرانسوی در قرن 19 بود. امروزه شهرت او برای اپرایش „یهودی” ست. نام این اپرا به مقدار زیادی وصف حال سازنده ی خود است! هالوی و والدینش همگی یهودی بودند. پدر هالوی یک نویسنده و معلم زبان یهودی و دبیر انجمن یهودیان فرانسه بود که با حفظ سمت، یک خواننده ی مذهبی هم بود . خلاصه، هالوی در 9 سالگی آموزشگاه هنرهای زیبای پاریس شد و به یادگیری موسیقی روی آورد. بعد از سال ها کسب تجربه و ساختن انواع موسیقی کرال، کانتات و اپراهای گوناگون، هالوی به عنوان مدرس موسیقی در آموزشگاه هنرهای زیبای پاریس مشغول به کار شد و شاگردان بسیاری را آموزش و تربیت کرد. گئورگ بیژت از معروف ترین شاگردان او بود. بعد از مرگ هالوی در 62 سالگی همسرش لئونی که 20 سال از او کوچکتر بود در اثر این ضایعه ی دردناک برای درمان و مراقبت به بیمارستان روانی برده شد. کمی بعد دختر او „جنی” با گئورگ بیژت ازدواج کرد. آخرین اپرای هالوی، „نوح” نیمه تمام مانده بود و و بیژت که حالا نه فقط شاگرد، که داماد استاد هالوی مرحوم هم بود این اپرا را تمام کرد. اما این اپرا تا 10 سال بعد از مرگ بیژت اجرا نشد. همچنین برادرزاده ی هالوی، لودویک هالوی نیز به حرفه ی نویسندگی روی آورد . او نخستین زندگینامه از عمویش را نگاشت و همچنین لیبرتو نویس موفقی هم بود. از جمله لیبرتوی اپرای کارمن را برای بیژت که شوهر دخترعمویش هم می شد نوشت!!! دختر هالوی مثل مادرش بدشانس بود! چون خیلی جوان بود که بیوه شد . بیژت هم قبل از چهل سالگی فوت کرد ! هالوی یک انسان بزرگ و محترم بود که نسل هنری بزرگ و محترمی را نیز پروراند.

    و اما اپرای یهودی



    این اپرا در نکوهش یهودستیزی به تصنیف در آمد. هالوی با ساخت این اپرا به دفاع از تمام هم کیشانش که بی گناه کشته می شدند برخاست. زمان اپرا به قرن 18 بر می گردد. در آن موقع قانون هیچ حقوقی برای یهودیان در نظر نگرفته بود. آنان از دید قانون ترد شده و طفیلی بودند. تا حدی که اگر یک مسیحی با آنان به هر شکلی رابطه بر قرار می کرد کافر شناخته می شد و مجازات سنگینی در انتظارش بود. همچنین آن یهودی نیز اعدام می شد.

    یک پیرمرد طلاساز یهودی به نام „اِلیازِر” و زنی یهودی به نام „راشل” با دستبند به میدان شهر آورده می شوند. آن ها در شُرف اعدامند. مردم در میدان شهر ازدحام کرده اند و همینطور پشت هم ، تف و لعنت و آشغال است که نثار زندانیان می کنند! عصبانیت مردم تا جایی است که بعضی هایشان سعی می کنند زندانی را بکشند ولی الیازر توسط سربازان از گزند مردم در امان می ماند.





    داستان کمی به عقب تر بر می گردد. لئوپولد وارد صحنه می شود! اما نه در قیافه ی خودش ! او با لباس مبدل و به شکل یک هنرمند یهودی به نام ساموئل وارد می شود و راشل را با آوازش تحت تاثیر خود قرار می دهد. لئوپولد در واقع مسیحی است و با این تغییر قیافه ریسک بزرگی متحمل شده خصوصا این که او قبلا با پرنسس اداکسی نیز ازدواج کرده. راشل که به ساموئل علاقه مند است روزی برای جشن دعای یهودیان از او دعوت می کند. اما لئوپولد که نمی خواهد مراسم یهودیان را انجام دهد به راشل می گوید که او مسیحی است ولی هویت اصلی اش را فاش نمی کند. راشل خیلی می ترسد و به او یادآوری می کند که اگر کسی بفهمد که او با یک مسیحی ارتباط داشته کشته خواهد شد. بعد از رفتن ساموئل (لئوپولد) راشل او را تعقیب می کند. چون خیلی دلش می خواهد بداند او واقعا کیست. از طرفی پرنسس اداکسی به مغازه ی الیازر رفته و سفارش یک جواهر گرانبها را به او می دهد. الیازر بعد از ساختن جواهر برای تحویل دادن آن به قصر پرنسس می رود. در همان جا با راشل رو به رو می شود که در تعقیب ساموئل است. آن ها او را می بینند که به شکل مرد دیگری که همان لئوپولد باشد وارد قصر می شود. ناگهان نگهبان ها سر آن ها می ریزند.



    راشل بدبخت توضیح می دهد که او فریب این دروغگو را خورده و نمی دانسته او کیست. الیازر بیچاره هم که یهودیست با او دستگیر می شود. روز اعدام فرا می رسد . قرار است محکومان بیچاره به دار آویخته شد و در دیگ آب جوش انداخته شوند. پرنسس اداکسی به زندانیان می گوید که اگر حاضر شوند طلب بخشش کرده و ضمنا به کیش دیگری در آیند عفو خواهند شد. اما راشل حاضر نیست به خاطر نجات خودش از دینش بر گردد. زندانیان بی گناه اعدام می شوند و اپرا با این آواز مردم تمام می شود : ما از یهودیان انتقام گرفتیم!

    قسمت هایی از اپرای یهودی

    معروف ترین آریای این اپرا ، آریای زیر است که الیازر به حالت محزونی می خواند ... واقعا زیباست... ببینید هالوی در این قطعه چه کرده!!! بیخود نیست که بیژت انقدر آهنگساز بزرگی شد! چون دست پرورده ی چنین استادی بوده! سبک آهنگسازی بیژت هم خیلی شبیه هالویه . اینو کاملا می شه فهمید... خلاصه که این آریا بی نظیره... با صدای پلاسیدو دومینگو ی افسانه ای، زیباتر هم شده ... بشنوید شاهکار هالوی رو با صدای دومینگو.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    بیچاره راشل!!! ببینید چقدر در این رسیتاتیف غمگینه!!! رسیتاتیف محشریه ...

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    این دوتا هم آریاهای زیبایی است که لئوپولد حقه باز می خواند! یکی از یکی زیباتره ...



    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  26. 4 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  27. #78
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلاممم برو بکس ... وای! خدا می دونه که چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود! در این چند هفته ای که نبودم هر روز فکر اینجا بودم! بیشتر از هر وقت دیگری دلم پیش اپرا بود! راستش خرابی لب تاب خودم اولین دلیل تاخیر طولانیم بود. بعد از اون، سرعت اینترنت ها کلا در این مدت نوسان شدیدی داره و شرکتی که من ازش اشتراک دارم هم کلا یه خط در میان قطع بود! در شرایطی که وصل هم بود من به شدت مشکل آپلود موسیقی داشتم! موسیقی حجمش بیشتره و سخت تر آپلود می شه اونم در این کندی سرعت! خلاصه که ابر و باد و همه چی دست به هم دادند تا منو از اینجا دور کنند. ولی الآن کمی مشکلات حل شده و خیلییییییییی خوشحالم برگشتم. یک چهره ی جدید رو امشب معرفی می کنم.



    فرانس لِهی یِر فیلمساز و آهنگساز مجارستانی/اتریشی است که در اواخر قرن نوزده و اواسط قرن بیستم برای خودش شهرتی به هم زده بود! تخصص او فیلمسازی، موسیقی باله و همینطور اپرا بود . او به اپراهای کوچک (اپراهای کوتاه 2 و 3 پرده ای) و همچنین اپُرت خیلی علاقه داشت. امروزه شهرت وی بیشتر به خاطر 2 تا از اپراهایش است. „زارِویچ” و اپرُت „بیوه زن خوشحال”. پدر لهیِر ، رهبر ارکستر پیاده نظام یکی از هنگ های ارتش مجارستان بود . بنابراین فرانس کوچک خیلی خوب از کودکی با موسیقی آشنا شد. از آن جا که مادر او یک آلمانی الاصل بود ،او در هنرستان موسیقی در آلمان شروع به تحصیل موسیفی و آموختن ویولون نمود. بعد از فراغت از تحصیل هم به عنوان دستیار پدرش در همان هنگ نظامی، رهبری ارکستر پیاده نظام را به عهده گرفت و شروع به ساخت موسیقی باله و اپراها کرد. اما بدبختانه رابطه ی او با ارتش نازی آلمان اصلا خوب نبود. چون او به حقوق یهودیان احترام می گذاشت. بسیاری از اپراهایش را نویسندگان یهودی نوشته بودند. حتی همسرش نیز قبل از ازدواج یهودی بود. بنابراین هیتلر با او چپ افتاد! لهیِر خیلی سعی کرد که برای هنرمندان یهودی مقیم آلمان از هیتلر امان نامه(ضمانت حفظ جان) بگیرد اما در نهایت تلاشش فرجامی نداشت و او حتی نتوانست مانع قتل یکی از لیبرتو نویسان خود شود. بالاخره همسر لهیِر نیز تبعید شد و در نهایت خود لهیِر نیز 78 سالگی در سالزبورگ اتریش در گذشت. اپراهای لهیر اکثرا با استقبال و حتی هجوم مردم به تماشاخانه ها همراه بود. او آهنگسازی بی بدیل و ویولونیستی چیره دست بود که حتی در اپراها هم از تکنوازی ویولون خیلی استفاده می کرد. هم اینک با اپرُت „بیوه زن خوشحال” آشنا می شین.



    بیوه زن خوشحال

    لهیِر این اپرت را بسیار زیبا ساخت. اپُرت همونطور که می دونین نوعی اپرای سبک، با آوازهای فراوانه و با موضوعی عاشقانه یا هجو ساخته می شه. بعد از استقبال بی سابقه ای که از آن شد، آن را به صورت فیلم هم در آورد. او از بیوه زن خوشحال 4 فیلم ساخت که به زبان های آلمانی و مجارستانی با ویرایش های مختلف است. همچنین بعدا باله ی این اپرا را هم ساخت.



    خزانه ی سفارت فرانسه ته کشیده! و دولت نگران ثروت رو به پایان خود است. روز جشن تولد پادشاه است و قرار است برای شادی ، سفارت برای شاه توپ در کند. از طرفی „هانا” هم یکی از مهمانان مراسم توپ در کردن است. او بیوه ی یک دوک ثروتمند است که از شوهر مرحومش 20 ملیون فرانک ارث برده است. „بارون زتا” سفیر رسمی دولت ، هانا را زیر نظر دارد . او می داند که هانا به خاطر ثروت هنگفتش خواستگاران زیادی دارد ولی در تلاش است که او هر طور شده با یک شخص داخلی (وطنی) ازدواج کند تا ثروتش در فرانسه بماند و دولت بیش از این در فقر نماند.



    خلاصه آقای بارون در مهمانی حاضر می شود ولی هرچه دقت می کند „دانیلو” را نمی بیند! دانیلو منشی ساده و فقیر زتا و محرم اسرار دولت است. زتا نمی داند که او و هانا به هم علاقه مندند. اما دانیلو نمی خواهد مردم فکر کنند که به خاطر پول هانا با او ازدواج کرده. بنابراین هرگز به هانا ابراز عشق نکرده است. هانا هم با خودش قسم خورده تا روزی که دانیلو لب به سخن نگشاید ازدواج نکند. خلاصه دانیلو ، هانا را در مهمانی هم را ملاقات می کند. سرخ و سفید می شود و به سرعت می رود. زتا او را گیر میاورد و به او دستور می دهد که با هانا ازدواج کند ولی دانیلو همچنان سر باز می زند و پیشنهاد می کند که برای روشن شدن همه چیز ترتیب یک مهمانی رقص را بدهیم. تمام مردان شهر در میهمانی جمع می شوند. هانا با هر کدامشان که رقصید یعنی می خواهد با او ازدواج کند. مهمانی مذکور برگذار می شود. تمام مردان حاضر تلاش می کنند با هانا برقصند ولی هانا از میان هزاران مرد یکراست به سراغ اصل کاری می رود و دست دانیلو را می گیرد و وسط سالن می برد و با او می رقصد!!! هههههههههه




    دانیلو خیلی دلش می خواهد به هانا بگوید که دوستش دارد اما با به خاطر آوردن ثروت هانا جلوی خودش را می گیرد. اما جالب توجه اینجاست که ناگهان هانا متوجه می شود که صندوق پول هایش که تمام ارثیه اش در آن است گم شده!!! حالا دیگر او یک زن معمولیست!!! خبری از ثروت و جاه و جلال نیست!!! در این لحظه دانیلو با شنیدن این خبر خوشحال و شاد به هانا می گوید که عاشق اوست... هانا نیز با افتخار خواستگاری او را قبول می کند و همه چیز با شادی تمام می شود. البته آخرش درست برخلاف واقعیت بود! هرگز ممکن نیست که مردی به خاطر ثروت زنی با او ازدواج نکنه !!! هههههههه خب لطف داستان ها به خالی بندی بودنشه دیگه!!! جز این بود سرگرم کننده نمی شد! ههههههههههه

    قسمت هایی از „بیوه زن خوشحال”

    معروف ترین قسمت این
    اپرُت همین
    دوئت زیباست... واقعا قشنگه... خودتون بشنوید تا ببینید چقدر رومانتیکه!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    همین آریا رو با صدای خوزه کاره راس بشنوید... چه صدایی! به به!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    یک دوئت محشر دیگه!!!

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    آریای زیبای هانا ... واقعا قشنگه.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    تا زود زود ، رام رام!
    ویرایش توسط lakshemi : Tuesday 6 November 2018 در ساعت 01:06 AM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  28. 6 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  29. #79
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلامممممم عزیزانم. امیدوارم شب خوبی رو تاحالا سپری کرده باشید... اگر از حال و روز اینجانب نیز خواسته باشید، باید بگم متاسفانه بازم مریضم... موزارت نازنین وقتی داشت فوت می کرد به همسرش گفت: دهنم مزه ی مرگ می ده!!! از صبح امروز، منم همین طعم رو در دهنم احساس می کنم و حتی آدامس و بیسکوئیت و غذا و غیره هم تا این لحظه نتونست مزه ی دهنمو عوض کنه! بی خیال! باید از دوشنبه بگم علی از تو مدد! پیش به سوی دکتر! هههههههه البته اگه تا دوشنبه عمری باشه! ههههههه

    از این حرفا که بگذریم امشب دومین اپرای معروف لهِیر رو خدمتتون معرفی می کنم. امیدوارم خوشتون بیاد.



    „زارِویچ”

    این اپرا بر مبنای یک داستان واقعی ساخته شد. این اپرا نیز مانند „بیوه ی خوشحال” 3 پرده دارد. نکته ای که در مورد این اپرا وجود دارد این است که برخلاف تمام اپراهای کوچک(3 پرده ای) پایانش غمگین است. در حالی که در اپرا عرف است که اکثرا اپراهای طولانی(4 و 5 پرده ای) غمگین هستند. از این نظر می توان گفت که زارویچ یک سنت شکن است!



    زارویچ، پسر تزار روسیه(شاه روسیه) دلباخته ی یک دختر رقصنده ی فنلاندی به نام سونجا می شود. پدرش تزار ، به عنوان تنبیه زارویچ و دخترک را به تبت تبعید می کند. 2 سال می گذرد . تا اینکه از طرف تزار خبر می رسد که زارویچ باید برگردد. ابتدا پسر تصور می کند که بخشیده شده و 2 سال تبعید او برای پدرش کافی بوده. اما بدبختانه این برگشتن فقط یک نقشه بود! تزار به جنون (پارانوئید) مبتلا شده و تصور می کند پسرش قصد دارد علیه او توطئه کند. بنابراین او را به زندان انداخته و دستور می دهد زندانبانان به شدت وی را شکنجه کنند. مجلس سنای روسیه در عین حال که متوجه تهمت شاه است ولی از ترس او ، زارویچ را به جرم خیانت به مرگ محکوم می کند. اما در نهایت قبل از اعدام، تزار در اثر بیماری می میرد و زارویچ آزاد شده و به جای تزار بر تحت می نشیند. او می داند که دیگر نمی تواند از زندگی سلطنتی خویش فرار کند و هرگز سونجا را نخواهد دید. اپرا با مراسم تاجگذاری زارویچ و غم و اندوه فراوان او تمام می شود.



    قسمت هایی از اپرای „زارویچ”

    این اپرا آریاهای مشهور زیادی داره. مشهور ترین آن ها دوئت „چرا هر بهار فقط یک مِی داره؟” دوئت زارویچ و سونجا

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    „کسی خواهد آمد”... آریای زیبای سونجا
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    دوئت زیبای دیگه ی زارویچ و سونجا به نام „تو مرا فقط برای خودم می خواهی”

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    دوئت „تنها، باز هم تنها”... زارویچ از سر غم و اندوه آواز سر می دهد... آریای خیلی قشنگیه.
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید][ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    همین آریا رو با صدای خوزه کاره راس بشنوید. بسیار زیباست.
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    تا بعد همگی خوش رهونا . رام رام.
    ویرایش توسط lakshemi : Friday 14 June 2013 در ساعت 12:49 PM
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  30. 5 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


  31. #80
    lakshemi آواتار ها
    مسئول بخش گوناگون موسیقی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش گوناگون موسیقی
    شماره عضویت
    23680
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    نوشته ها
    2,309
    میانگین پست در روز
    0.45
    تشکر از پست
    3,130
    9,545 بار تشکر شده در 2,307 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    7 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1,589/59
    Given: 1,144/21
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلامممممممم بروبکس عزیز اپرایی. بازم من اومدم. یکی دو آهنگساز دیگه که معرفی کنم تقریبا کارم تموم می شه. بعدش مجددا می ریم به دنیای خوانندگان.



    گوستاو شرپانتیه



    آهنگساز فرانسوی تبار قرن نوزده و بیست بود. شخصا چند روز قبل افتخار آشنایی با شرپانتیه و آثارش رو پیدا کردم. یک مرد خودساخته و محکم! شرپانتیه فرزند یک نانوای فقیر بود که از مال دنیا هیچ چیز نداشت. گوستاو کوچک از بچگی عاشق موسیقی بود. ولی به خاطر فقر خانواده اش در آتش فراغ موسیقی می سوخت! تا اینکه یک شخص خیّر به او پیشنهاد داد که اگر بخواهد می تواند با هزینه ی او درس ویولون بیاموزد! کور از خدا چه می خواهد؟؟؟ گوستاو روی هوا این پیشنهاد را زد و با کمک آن شخص نیکوکار توانست رویای محال خود را جلوی چشمانش ببیند! او شاگرد بهترین معلم موسیقی آن زمان فرانسه ، یعنی استاد ژول ماسنته شد. و زیر نظر وی اصول موسیقی را فرا گرفت. بعد ها به کنسرتواری فرانسه پیوست و آثار بسیاری را ساخت و اجرا نمود. معروف ترین اثر وی یکی از اپراهایش به نام „لوئیز” است. شرپانتیه نود و شش سال تمام با انرژی کار کرد و تمام عمر در فرانسه زندگی کرد و سرانجام نیز در همانجا در گذشت.




    اپرای لوئیز




    این اپرا درباره ی پدر و مادرهای سختگیر است که عاقبت با سختگیری های بی دلیل خود فرزندانشان را از خود می رانند.
    لوئیز دختری زیبا و مهربان است که به „جولیَن” جوان همسایه شان که یک شاعر است علاقه مند است. پدر و مادر لوئیر به شدت با این ازدواج مخالف هستند و گریه و زاری لوئیز هم نمی تواند دلشان را نرم کند!



    خلاصه، روزی جولین به خیاطخانه ی لوئیز رفته و از لوئیز می خواهد با هم فرار کنند اما لوئیز می گوید که درست است او را دوست دارد ولی حاضر نیست آبروی پدر و مادرش را ببرد و ناراحتشان کند. یک روز پدر لوئیز با نامه ای وارد می شود. این نامه از طرف جولین است و درواقع تقاضای ازدواج کتبی او از دختر این آقاست. مادر لوئیز با عصبانیت سیلی محکمی به دختر بدبخت می زند و می گوید باید این پسره ی علّاف بی کار و بی عار را فراموش کنی!



    لوئیز دیگر از این همه تنگنا خسته شده و به آزادی از این اسارت می اندیشد. او به جولین می گوید که حاضر است با او فرار کند. آن ها به حاشیه ی پاریس فرار می کنند و مدتی را دور از تلاطم و با شادی سپری می کنند. اما مادر لوئیز او را پیدا می کند و به او می گوید که پدرش به سختی مریض است و لوئیز باید پیش او برگردد. لوئیز با نگرانی پیش پدرش بر می گردد و به جولین می گوید به محض بهبود پدرش دوباره پیش او برخواهد گشت. پدر لوئیز با دیدن دخترش بهبود می یابد اما وقتی لوئیز اقدام به رفتن می کند مانع او می شود. بالاخره لوئیز موفق می شود فرار کند و تنها چیزی که برای پدر بی منطق او برجای می ماند مشتی است که به دیوار می کوبد و می گوید: او دخترم را از من گرفت! اپرا پایان می گیرد.

    قسمت هایی از اپرای „لوئیز”


    اوورتور زیبای اپرا

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]


    معروف ترین آریای این اپرا آریای دپوس لجور است. در این آریا لوئیز با ناراحتی بسیار از دوران خوش عشقش که با جولین می خواند. این آریا شهرت زیادی داره.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]



    همین آریا رو با یک صدای دیگه بشنوید

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    تا زود... رام رام
    هوش، به ارث برده می شود، دانش، آموخته می شود، بصیرت، کسب می شود،
    اما حماقت، تا ابد ادامه می یابد!

  32. 3 کاربر برای این پست از lakshemi تشکر کرده اند:


صفحه 5 از 16 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •