مشاعره

[virtuoso]

ز دست محبوب ندانم چون کنم / وز هجر رویش دیده جیحون کنم
(غلامرضا خان رئیس)

[radman1376]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

[danesh72]

در عـشـق اگر جان بدهی، جان آنستای بی سر و سامان، سر و سامان آن است گــــــر در ره او دل تـــــو دارد دردی آن درد نــگــهـدار کـه درمـان آنـسـت

[Brilliant]

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
حافظ جون

[danesh72]

در بـاز بـروی دلـم از نـاز نـمـیـکـرد هر چند که در میزدم، آواز نمیکرد بـا غـیـر اگـر صـحبت او گرم نمیبود دل در بـر مـن بـیـهده پرواز نمیکرد

[Brilliant]

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود

مصلح الدین جون

[danesh72]

در گـوش هـر آنـکه این صدا بنشیند



مشکل که در این طلب ز پا بنشیند

[radman1376]

در زوایای طربخانه جمشید فلک

ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع

[fanoos]

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه ی هما را :))

[danesh72]

ای عشق بحسن دیده در ساز مرا
عـیـبـم همه سر بسر، هنر ساز مرا
دل گـیـرم از آب زنـدگانی، دلگیر
لـب تـشـنـه بـخوناب جگر ساز مرا

[mahgam]

ای صنما رخ بنما جلوه کن به بستان
جلوه روی تو ز رو برده ماه تابان
سلسله موی تو مجنون نموده مارا
بسته به زلف تو دل و دین ما نگارا

[danesh72]

از بـس در سـر هوای آن دوست مرا
روی دل از آنـجـهـت بهر سوست مرا
چون دوست نمی‌کند ز دشمن فرقم
دشـمـن که نکرد فرق از دوست مرا

[radman1376]

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند



در شگفتم من ، نمی پاشد ز هم دنیا چرا

[mahgam]

آسمان چشمهایت دیدنـــــــی است
شعرهایت بی نهایت خواندنــی است
امشب از کویت گـــــــذر خواهم نمود
خارهای کوچه ات پیمودنــــــی است

[Brilliant]

تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خون خوار تریم
خیام جون

[mahgam]

میان خنده می گریم میان گریه می خندم
خدا را با خیال خویش اینسان گفت وگو دارم

چه آفت زد به بستان امیدم کز سر حسرت
به عمری آرزوی یک گل خوش رنگ وبو دارم