مشاعره

[you3f]

تا چند زنم به روی دریاها خشت،
بیزار شدم ز بت پرستان کنشت،
خیام که گفت دوزخی خواهد بود؟،
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت؟

[soul_violin]

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو هم چنان که هستی

[hasti1990]

یادته سکانس پارک روی اون نیمکت؟
برداشت اول سه دو یک حرکت!
یادمه انگار تو هم به من دل بسته بودی
از این بازی زیر پوستی خسته بودی

[you3f]

یک قطره ی آب بود و وا دریا شد،
یک ذره ی خاک با زمین یکتا شد،
آمد شدن تو اندر این عالَم چیست؟ ،
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

[Padma]

در قنوتم ز خدا „عقل” طلب میکردم
„عشق” اما خبر از گوشه ی محراب گرفت

[fatemeh98]

تو مپندار كه خاموشي من هست برهان فراموشي من

[morteza3164]

نه پر ز خون جگرم از سپهر مینائی است

هلاک جانم ازین بیوفای هر جائی است

[Toktam_N]

و عشق ، تنها عشق
تورا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.

[you3f]

ناکرده گناه در جهان کیست؟ بگو،
من بد کنم و تو بد مکافات دهی،
آنکس که گنه نکرده چون زیست؟ بگو،
پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو

[Toktam_N]

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم - که در طریقت ما کافریست رنجیدن

[Padma]

نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست
تا اشاراتِ نظر نامه رسان من و توست...

[Toktam_N]

تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده

بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده

[Majed]

وای خدای من انگار همین دیروز بود . چه قدر خاطرات برام زنده شد با اومدن به این تاپیک . الان 20 صفحه اول تاپیک رو یک بار از اول کل پست ها رو خوندم :دی
7 سااال گذشته از اون روزا .

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من

[you3f]

نتوان دل شاد را به غم فرسودن،
وقت خوشِ خود به سنگ محنت سودن،
کس غیب چه داند که چه خواهد بودن،
می باید و معشوق و به کام آسودن.

[kaka]

نی نی تو نه مشت روزگاری
ای کوه نیم ز گفته خرسند

[mehrabnasiri]

دیشب هوسی دل غمینم بگرفت
اندیشه ی یار نازنینم بگرفت
گفتم بروم از پی دل تا انجا
اشکم بدوید و استینم بگرفت