مشاعره

[zendegieh_khabha]

تنم بپوسد و خاكم به باد ريزه شود
هنوز مهر تو باشد در استخوانم اي دوست

[bek]

تنها به تماشای چه ای؟
بالا گل یک روزه ی نور
پایین تاریکیه با
بیهوده مپای شب از شاخه نخواهد ریخت و دریچه ی خدا روشن نیست

[zendegieh_khabha]

تو نيستي كه ببيني من اينگونه بي تو بي نابم
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم

[bek]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

[kooroshnosrati]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

دل بردی از من به یغما ای ترک غارت گر من
دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من

[bek]

نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

[morteza3164]

مرو ای بیک تو غزل خوان به در میکده ی امروزی
که تورا چشم بزند دوست تر دیروزی
(بزنم به تخته چشم نخوری رفیق) بداهه

[kooroshnosrati]

یارب روا مدار که گدا معتبر شود
گر معتبر شود زخدا بی خبر شود

[bek]

دردم از یار ست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

[kooroshnosrati]

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

[kooroshnosrati]

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

[metal-militia]

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

[kooroshnosrati]

مارا همه شب نمیبرد خواب
ای خفته روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب

[youtab_f]

به هر یک زین مقاصد چون ههی گوش/مکن از مطلب اصلی فراموش.

[youtab_f]

شادی ندارد آنکه به دل ندارد غمی/آن را که نیست عالم غم نیست عالمی

[kooroshnosrati]

یک شب آتش در نیستانی فتاد. سوخت چون اشکی که برجانی فتاد