مشاعره

[morteza3164]

تن چیست‌؟ مرکبی ز چندین معدن
پرگشته ز میراث نیاکان کهن
محکوم محیط و انقلابات زمن
تن گر گنهی کند چه بحثی است به من‌؟

[danesh72]

نور چشمی و به مردم، نظری نیست تو را
آفتابی و بخاکم، گذری نیست، تو را
صبح پیریم، اثر کرد و شبم، روز نشد
ای شب تیره مگر خود سحری نیست تو را؟

[mahgam]

ای نگاهت از شب ِ باغ ِ نظر ، شیرازتر
دیگران نازند و تو از نازنینان ، نازتر

چنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیست
چنگی از تو چنگ تر ، یا سازی از تو سازتر

[morteza3164]

رو به دریـــا نشستـــه ام شـــایـد
لحظــــه ای بشکنی غرورت را
با عصـــای سکـــــوت بشکافــم
راه طـــــوفـــانـی عبــــورت را

[Brilliant]

از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامدست فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

[morteza3164]

نیست کسی را نظر به حال کس امروز

وای به مرغی که ماند در قفس امروز


گر دهدت دست خیز و چارهٔ خودکن

داد مجو زان که نیست دادرس امروز

[radman1376]

زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید


گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست

[morteza3164]

ترا می‌زیبد از خوبان غرور و ناز و تن داری

که عنبر بر بیاض سیم و سنبل بر سمن داری


چو گفتم: عاشقم، بر تو، شدی بر خون من چیره

نمی‌رنجم کنون از تو،که این شوخی ز من داری

[mahgam]

یک قطره ی بارانم و با شوق ببارم
جاری شدم از وسوسه ی دیدن یارم
غافل، که کمین کرده کویری به شکارم
"بگذار اگر این بار سر از خاک برآرم
بر شانه ی تنهایی خود سر بگذارم"...

[Nil8far]

مده ای رفیق پندم که به کار درنبندم
تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی...

[radman1376]

یا رب این نو گل خندان که سپردی بمنش

می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

[leilyruzbahany]

شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
مــــــــــــاه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

[piottel]

من که تو دیدی به تو دلباختم روی تو را قبله خود ساختم
حجله نشینِ فلکِ هفتمم عاشق و معشوق کنِ مردمم

[radman1376]

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

[shab_ahang]

از در در آمدی و از خود به در شدم
گویی کز این جهان به جهان دگر شدم

[piottel]

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هوادارانِ کوی اش را چو جان خویشتن دارم