مشاعره

[sahar98]

یوسف به زر قلب فروشان دگرانند
ما وقت خوش خویش به عالم نفروشیم
صائب

[leilyruzbahany]

ما قانعیم به بوسه ای ازآن دهان تنگ
درویش عشق ساخته با تنگی معاش...

[Santoori13]

شبها ز فراق تو دلم بر خون است
وز بی خوابی دو دیده بر گردونست

چون روز آید زبان حالم گوید
کای بر در بامداد حالست چونست

سنایی

[danesh72]

تو واقف اسرار من آنگاه شوی
کز دیده و دل بندهٔ آن ماه شوی
روزیت اگر به روز من بنشانند
از حالت شب‌های من آگاه شوی


عراقي

[sahar98]

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

[danesh72]

تا چند مرا به دست هجران دادن؟
آخر همه عمر عشوه نتوان دادن
رخ باز نمای، تا روان جان بدهم
در پیش رخ تو می‌توان جان دادن

- - - Updated - - -

تا چند مرا به دست هجران دادن؟
آخر همه عمر عشوه نتوان دادن
رخ باز نمای، تا روان جان بدهم
در پیش رخ تو می‌توان جان دادن

[sahar98]

نا کرده گناه در جهان کیست بگو
وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو

[danesh72]

وصال یار نبودت فراق را چه کنی؟
نشان عشق نداری، چه لافی از عشاق؟

[sahar98]

قــمــار عــاشــقــان بــردی نــدارد از نـداران پـرس
کـس از دور فـلـک دسـتـی نـبـرد از بـدبـیاران پرس

[danesh72]

سرمایه احساس من مشتی دوبیتی است

عمری است می‌بالم به این غم‌های کوچک

[sokotemotlaq]

خیالم ابریست

می وزد باد, در اعماق افکارم

[navid_bikas71]

کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل
سفره پنهان میکند نان حلال خویشتن

„شهریار-کنج ملال”

[danesh72]

نقش رنگ چمن ز لطف بهار
نقش دیبای پرنگار آمد
خوش بهاری است، لیک آن کس را
کز لب یار میگسار آمد

-

[farhood72]

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی„غزلیات حافظ”

[sahar98]

یادایام جوانی جگرم خون می کرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد
ایرج میرزا

[danesh72]

دل تو را دوست‌تر ز جان دارد
جان ز بهر تو در میان دارد
گر کند جان به تو نثار مرنج
چه کند؟ دسترس همان دارد