مشاعره

[M_T]

شبی ساکت و دلگیر
خودم بودم و قلبی که ز غم بسته به زنجیر
و نزدیک اذان بود که پیچید در آفاق صدای تکبیر

[Setareyesharghi]

يادايامى كه درگلشن فغانى داشتيم
درميان لاله وگل آشيانى داشتيم

[Setareyesharghi]

ما زياران چشم يارى داشتيم
خود غلط بود آنچه مى پنداشتيم

[Setareyesharghi]

آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
آياشود كه گوشه ى چشمى به ما كنند

[abcdefghijklmnop]

دست پاييز عيان شد رخ بستان پژمرد
بلبلك بنفشه‌ها را نبيند هرگز

[Setareyesharghi]

هركه شد محرم دل در حرم يار بماند
وانكه اينكار ندانست در انكاربماند

[Setareyesharghi]

دست پاييز عيان شد رخ بستان پژمرد
بلبلك بنفشه‌ها را نبيند هرگز

من چه گویم که تورا نازکی طبع لطیف
تابه حدیست که آهسته دعا نتوان کرد

دل ودين وعقل وهوشم همه را به باد دادى
زكدام باده ساقى به من خراب دادى

[Setareyesharghi]

دستم بگرفت و پابه پابرد
تاشيوه ى راه رفتن آموخت

[Setareyesharghi]

ياران چه غريبانه رفتندازاين خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

[LiOneL999]

ياران چه غريبانه رفتندازاين خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

هم گلستان خیلم زتو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوششششش

[Setareyesharghi]

مبتلا گشتم دراين بندوبلا
كوشش آن حق گزاران يادباد

[Setareyesharghi]

شدخزان گلشن آشنايى
بازم آتش برجان زد جدايى

[Fereshteh_Baran]

یکی حجره خاص از پی دوستان
در حجره اندر سرا بوستان

[Setareyesharghi]

درنااميدى بسى اميد است پايان شب سيه سپيد است

[Setareyesharghi]

من چرادل به تودادم كه دلم ميشكنى
ياچه كردم كه نگه باز مى نكنى

[LiOneL999]

یعنی بیا که آنش موسی نمود گل
تا از درخت نکتهء توحید بشری