مشاعره

[tavalode_1fereshteh]

ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد

سيمای شب آغشته به سيماب برآمد

[z_m]

در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع

[M_T]

عاشقم من عاشقم من
زین مرض من شفا نمی خواهم

[z_m]

میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید

[zendegieh_khabha]

ديريست كه دلدار پيامي نفرستاد
ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد

[maryam.w]

درونت به تایید حق شاد باد... دل و دین و اقلیمت آباد باد
{سعدی}

[zendegieh_khabha]

دوش گذشتي ز درم
گمان نبردم ز تو من
كرد خبر دوش مرا
جان و روانم كه تويي

[maryam.w]

یاد کردی گریه ی آن شهریار
...
گریه افتادی بر او چون ابر زار

{عطار}

[saeed2011]

روزگاری است که دل چهره مقصود ندید / ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

[z_m]

رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
که شد ز شیوه آن چشم پرعتاب خجل

[tavalode_1fereshteh]

لبت تا در شکفتن لاله‌ی سيراب را ماند

دلم در بيقراری چشمه‌ی مهتاب را ماند

گهی کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو

به شبهای دل تاريک من مهتاب را ماند

[z_m]

دیدم به خواب خوش که بدستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود

[mahour.M]

در غمش هر شب به گردون پیک آهم می‌رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می‌رسد
شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می‌رسد

بهار

[M_T]

دامنت را بگیرم
بر قدمت بمیرم

[Mona]

من دل تاریک را چون مهر رخشان می کنم
قطره خون را چو خورشید درخشان می کنم

[M_T]

می جوشم چو خم به شوق کربلا
خاموشــم چون ناله صــاحب عــزا