مشاعره

[Brilliant]

ارغوان
این چه رازیست که هر سال بهار با عزای دل ما می آید ؟
که زمین هر سال از خون پرستو ها رنگین است ؟

[danesh72]

تـیـر و کـمـان عـشـق را هـر کـه ندیده، گو ببین


پــشــت خــمــیــده مــرا، قــد کــشــیــدهٔ تـو را


قـامـتـم از خـمـیـدگـی صـورت چـنـگ شـد ولی


چــنــگ نــمــی‌تــوان زدن زلـف خـمـیـدهٔ تـو را

[Brilliant]

ای در دلم نشسته
از تو کجا گریزم ؟

[virtuoso]

„مرو” ای گدای مسکین در خانه ی علی زن ... که علی زند دمادم در خانه ی گدا را

(گفتم مناسبت هم داشته باشه :) ... عیدتون مبارک )

[morteza3164]

از حد گذشت درد و به درمان نمیرسیم

بر لب رسید جان و به جانان نمیرسیم


گر رهروان به کعبهٔ مقصود میرسند

ما جز به خارهای مغیلان نمیرسیم

[Brilliant]

ما عاشق و رند مست عالم سوزیم
با ما منشین !
اگرنه بد نام شوی

[you3f]

یک قطره ی آب بود و وا دریا شد،
یک ذره ی خاک با زمین یکتا شد،
آمد شدن تو اندر این عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

[radman1376]

دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروسی است که در عقدِ بسی داماد است

[danesh72]

تا دست ارادت به تو داده‌ست دلم

دامـان طـرب ز کـف نـهاده‌ست دلم

ره یـافـتـه در زلـف دل آویـز کجت

الـقـصـه بـه راه کـج فـتـاده‌ست دلم

[Padma]

مهمانِ عزیز آمده در خانه ام امشب
اندوهِ تو شد وارد کاشانه ام امشب
شاید که شکارم شود آن مرغِ بهشتی
گاهی شکنِ دام و گهی دانه ام امشب...

[leilyruzbahany]

بس که من از تو بی وفا خواسته ام وفا کنی
هر نفسی که میکشم بوی وفات میدهد...

[Brilliant]

دانی که چرا خروس سحری
هنگام سحر همی کند نوحه گری ؟
یعنی که نمودند در آیینه ی صبح
از عمر شبی گذشت و تو بی خبری
خیام کبیر

[Nil8far]

یا رب ز شراب عشق سرمستم کن
یکباره به بند عشق پابستم کن
از هرچه جز عشق خود تهی دستم کن
در عشق خود نیست کن و هستم کن...

پیر هرات

[leilyruzbahany]

نشود فاش کسی آنچه میان من و تست
تا اشارات نظر نامه رسان من و تست...

[mahgam]

ترا به تازه ترین واژه ها رقـــــم بزنم
کمی اجازه بده با دلت قـــــدم بزنم

کمی اجازه بده جای غـــم عوض بکنم
به اتفاق خودت روی شب قلــــم بزنم

[Brilliant]

معشوق که عمرش چو غمم باد دراز

امروز تلطفی دگر کرد آغاز
بر من دمی فکند چشم و برفت
یعنی که نکویی کن و در آب انداز

خیام جون