مشاعره

[Nil8far]

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم نخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

[danesh72]

روشــنــگــری افــلـاکـیـم چـون آفـتـاب از پـاکـیـم
خـاکـی نـیـم تـا خـویـش را سـرگـرم آب و گـل کنم

[Nil8far]

من آن گلبرگ مغرورم که
میمرم ز بی آبی
ولی با حسرت و خواری پی شبنم نمیگردم

[dehpanah_k]

میآزار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است

[navid_bikas71]

تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
ما نیز بسازیم به تقدیر الهی

شهریار -ماه سفر کرده

[Min00]

یا رب آن زاهد خود بین که بجز عیب ندید دود آهیش در آیینه ادراک انداز
حافظ

[navid_bikas71]

ز آب دیده چنان آتشم کشید زبانه
که خاک غم به سر افشان چو گرد باد دویدم

شهریار - دوست ندیدم

[danesh72]

مــایــیــم و سـیـنـه‌ای کـه بـود آشـیـان آه
مـایـیـم و دیـده‌ای کـه بـود آشـنـای اشک
گـوش مـرا ز نـغـمه ی شادی نصیب نیست
چـون جـویـبـار سـاخـتـه ام با نوای اشک

[dehpanah_k]

که در بزم این هرزه گردان خام گناه است در گردش آریم جام
م بدین

[navid_bikas71]

من از دو روزه ی هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

شهریار - انتحار تدریجی

[danesh72]

تـابـد فـروغ مـهـر و مه از قطره های اشک
بــاران صــبــحـگـاه نـدارد صـفـای اشـک
گـوهـر بـه تابناکی و پاکی چو اشک نیست
روشـنـدلـی کجاست که داند بهای اشک ؟

[navid_bikas71]

کار آشوب تماشای تو کارستان کرد
راستی نقش غریبی و تماشا داری

شهریار - ماه کلیسا

[danesh72]

یـا عـافـیـت از چشم فسونسازم ده
یـا آن کـه زبـان شـکـوه پـردازم ده

[navid_bikas71]

همه به گریه ی ابر سیه گشودم چشم
در این افق که فروغی ز شادمانی نیست

شهریار - انتحار تدریجی

[danesh72]

تـرک خـودپـرسـتی کن عاشقی و مستی کن
تـا ز دام غـم خود را چون رهی رها بینی

[navid_bikas71]

یارب به کریمی کریمانت بخش

بر آب دیده یتیمانت بخش


صد بار به لطف و کرمت بخشیدی

یک بار به سلطان خراسانت بخش