مشاعره

[Hapo]

وي گشته به لهو و لعب، دلشاد
اي مست ز جام هوا و هوس
ديگر ز شراب معاصي بس

[kaka]

سالی بشد از دست در ایام جوانی
نوروز رسید و تو همینی که همانی !
گیرم که به رسم همگان خانه تکاندی!
پس کی دل افسرده ی خود را بتکانی ؟

[amir_khamse74]

یک روز به شیدایی
در زلف تو آمیزم
خود را چو فرو ریزم
با خاک در آمیزم

[z_m]

یا رب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

[z_m]

ببخشید قبلیه همزمان شد

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

[mahour.M]

دلبرا عمریست تا من دوست می‌دارم ترا
در غمت می‌سوزم و گفتن نمی‌یارم ترا

امير خسرو دهلوي

[Hapo]

اي آتش سوداي تو خون کرده جگرها
بر باد شده در سر سوداي تو سرها

[mahour.M]

ای نالهء پیر خانقاه از غم تو
وی گریهء طفل بی گناه از غم تو
افغان خروس صبحگاه از غم تو
آه از غم تو! هزار آه ازغم تو!

رودكي

[Hapo]

ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شکفتند

[Peddy]

درون دلت شهر بندست راز
نگر تا نبیند در شهر باز

[amir_khamse74]

ز دست محبوب ندانم چون کنم
وز هجر رویش دیده جیحون کنم

یا

ز دست محمود ندانم چون کنم
میخوام بزنم مخشو داغون کنم

[zendegieh_khabha]

مي بياور كه ننازد به گل باغ جهان
هر كه غارتگري باد خزاني دانست

[serin]

تاکه فتادم چو صدا ناگه در چنگ غمت
از هوس زخمه ی تو،کم زیکی تار شدم

[Peddy]

مکن پیش دیوار غیبت بسی
بود کز پسش گوش دارد کسی

[leon90]

یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

[serin]

دید قبا رفته خمارش نماند
دید زیان کم شد سودای سود