مشاعره

[z_m]

یک دل بنما که در ره او
بر چهره نه خال حیرت آمد

[tavalode_1fereshteh]

در کشاکش از زبان آتشين بودم چو شمع

تا نپيوستم به خاموشي نياسودم چو شمع

[z_m]

عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم بکامست الحمدلله

[غول غمگين]

هان ای طبیب عاشقان سوداییی دیدی چو ما
یا صاحبی اننی مستهلک لو لاکما

[sarsabz]

این سه ارزانی هم باد الهی همه عمر ... بخت یار تو و تو یار من و یار تو من

[z_m]

نرگس ساقی بخواند افسونگری
حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد

[غول غمگين]

دود دل ما نشان سوداست
وان دود که از دلست پیداست
هر موج که می‌زند دل از خون
آن دل نبود مگر که دریاست

[zibaaa]

تنها دل من است گرفتار در غمان

یا خود در این زمانه دل شادمان کم است!

[Nassim_Agha]

تا هشیاری بطعم مستی نرسی

تا تن ندهی بجان پرستی نرسی

تا در غم عشق دوست چون آتش و آب

از خود نشوی نیست به هستی نرسی

[zibaaa]

اگر عطار عاشق بُد سنایی شاه و فایق بُد

نه اینم من نه آنم من که گم کردم سر و پا را

یکی آهم کزین آهم بسوزد دشت و خرگاهم

یکی گوشم که من وقفم شهنشاه شکر خارا

[Nassim_Agha]

آنروز که جانم ره کیوان گیرد

اجزای تنم خاک پریشان گیرد

بر خاک به انگشت تو بنویس که خیز!

تا بر جهم از خاک و تنم جان گیرد

[zibaaa]

درد زخم او کشیدن خوش بود

گر پس از صد زخم او یک مرهم است

[Nassim_Agha]

تا آفتاب چهره ی زیبات در رسید

صبحی شود ز صبح جمال تو شام عید

جام شراب وصل تو پر کن ز فضل خود

تا کام جان روا شود از جام کام عید

ای شاد آنزمان که درآید وصال تو

تا ما ز گنج وصل تو بدهیم وام عید

[zibaaa]

در عالم زیبایی تو خواجه معروفی

در گوشه تنهایی من بنده گمنانم!

[Nassim_Agha]

;-)
ما بر در تو چو خاک ماندیم مقیم

ور نه دگران چو باد آیند و روند

در کوی تو عشاق درآیند و روند

سیلاب غم از دیده گشایند و روند

[zibaaa]

دانند عاقلان که مجانین عشق را

پروای قول ناصح و پند حکیم نیست