مشاعره

[غول غمگين]

دراشکن کشتی اندیشه‌ها را
که کفی همچو دریا داری امروز
.
سری از عین و شین و قاف برزن
که صد اسم و مسما داری امروز
.
خمش باش و مدم در نای منطق
که مصر و نیشکرها داری امروز


مولانا

[ashkan_23th]

نوش دیدم که ملائک دم می خانه زدن / کچلی را بگرفتند و سرش را فره شش ماهه زدن

[tavalode_1fereshteh]

اشکان جان ما برای مسخره بازی ایجا نیومدیم پس لطفا اگه نمیخواید مشاعره کنید اینجا اسپم نزنید.

ره ميخانه و مسجد کدام است

که هر دو بر من مسکين حرام است

نه در مسجد گذارندم که رند است

نه در ميخانه کين خمار خام است

ميان مسجد و ميخانه راهی است

بجوئيد ای عزيزان کين کدام است

به ميخانه امامي مست خفته است

نمی‌دانم که آن بت را چه نام است

مرا کعبه خرابات است امروز

حريفم قاضی و ساقی امام است

برو عطار کو خود می‌شناسد

که سرور کيست سرگردان کدام است


عطار- منطق الطیر

[zendegieh_khabha]

تو به من خنديدي
و ندانستي من به چه دلهره سيب را از درخت همسايه دزديدم
باغبان از پي ما تند دويد
سيب را دست تو ديد...

[M_T]

دلبرا گر بنوازی به نگاهی ما را
بهتر است ار بدهی منصب شاهی ما را

[Hapo]

اي وراي وصف و ادراک آمده
از صفات واصفان پاک آمده

عطار

[M_T]

همای خانه حیدر
گل و پروانه حیدر
شبانه پر مکش زهرا
تو از کاشانه حیدر

[zendegieh_khabha]

رفتند در آن خانه كه بينند خدا را
بسيار بجستند خدا را نديدند

[M_T]

دمادم این دعا ورد زبانم
ببینم کربلا را تا جوانم

[zendegieh_khabha]

من اين دنياي فاني را هزاران بار از آن دنياي باقي دوست تر دارم

[غول غمگين]

مسلمانان مسلمانان، چه باید گفت یاری را
که صد فردوس می‌سازد جمالش نیم خاری را
مکان‌ها بی‌مکان گردد، زمین‌ها جمله کان گردد
چو عشق او دهد تشریف یک لحظه دیاری را

مولانا

[M_T]

آیا حدیث حاضر غائب شنیده ای
خود در میان جمع و دلش جای دیگری

[غول غمگين]

یار چو آیینه بود دوست چو لوزینه بود
ساعت یاری نبود خایف و فرار و ترش

مولانا

[mixer]

شراب خون دلم می خوری و نوشت باد / دگر به سنگ چرا می زنی پیاله من
چو بشنوی غزلی سایه چنگ و نی بشکن / که نیست ساز تو را زهر سوز ناله من

(ه. ا سایه)

[mahour.M]

نـدانم گــردبـاد از مکتب فکر کـه می‌آیـد
که ‌این یک مصرع پیچیده، موزون ‌کرد صحرا را

بيدل دهلوي

[zibaaa]

آندم که با خیالت دل راز عشق گوید

گر جان شود عراقی اندر میان نگنجد