مشاعره

[danesh72]

در باز بروی دلم از ناز نمی کرد
هر چند که در میزدم، آواز نمی کرد
با غیر اگر صحبت او گرم نمی بود
دل در بر من بیهده پرواز نمی کرد
(رضي الدين آرتيماني)

[sarveazad]

در همه دیر مغان گشتم و عاشق نشدم/
تو چه بودی که تو را دیدم ودیوانه شدم

[leilyruzbahany]

من آن نی ام که حلال ز حرام نشناسم

شراب با تو حلال است وآب بی تو حرام!

[danesh72]

ما را سر و برگ خویش و بیگانه نماند
زان افسونهٰا بغیر افسانه نماند
دیوانه شدم در غم ویرانهٔ خویش
افسوس که ویرانه به دیوانه نماند

[navid_bikas71]

دگر به حجره نگنجد دماغ سودائی
که با نسیم سحر بوی زلف یار آمد

„شهریار-عیدی عشاق”

[danesh72]

در عشق حکایت غم انگیزي نیست
افسانه مصر و شام و تبریزی نیست
گفتم شاید جز او ببینم چیزی
چون دیدم من بغیر او چیزی نیست

[leilyruzbahany]

تو مو بینی و مجنون پیچش مو

تو ابرو او اشــــــــارتهای ابــــــرو

„بیتی از لیلی و مجنون نظامی گنجوی”

[navid_bikas71]

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

„شهریار-حالا چرا؟”

[danesh72]

اي عسس گر شاد از اين هستي كه شب مستم گرفتي
من از آن شادم كه مي افتادم و دستم گرفتي

[leilyruzbahany]

یک به یک با مژگانت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم... ؟
„سید حسن حسینی”

[Padma]

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را...

[fanoos]

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران

[danesh72]

نقش تو اگر نه در مقابل بودی
کارم ز غم فراق مشکل بودی
دل با تو و دیده از جمالت محروم
ای کاش که دیده نیز با دل بودی

[navid_bikas71]

یار قند غزلش بر لب و آب آینه گون
طوطی جانم از آن پسته شکرخا باشد

„شهریار-ریای جوانی”

[leilyruzbahany]

دل ببردی و برفتی و ندانی که چه کردی با ما
بعد تو عشق به در زد،کو دل؟! تو ربودی ازما...

[danesh72]

ای سیم‌ذقن، این چه دهان و چه لبست؟
این خال چه خال و این چه زلف عجبست؟
روی تو در آن دو زلف مشکین چه عجب؟
هر روز که هست در میان دو شب‌ست