مشاعره

[marzi_a1732]

ابروی دوست کی شود دست کش خیال من
کس نزده ست ازین کمان تیر مراد بر هدف

[سعید مستفیضی]

فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
حافظ

[Mona]

شب صحبت غنيمت دان و داد خوشدلي بستان
كه مهتابي دلفروز است و طرف لاله زاري خوش


حافظ

[marzi_a1732]

شکوه تاج سلطانی که بیم جان درو درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد

[مهسا]

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
مولانا

[endvb6]

نهایتا یکی دو روز زنده ایم
وگرنه عمریست مرده ایم

[Mona]

ميوزد از چمن نسيم بهشت
خوش بنوشيد دايما مي ناب


حافظ

[مهسا]

به زور جاذبه سيب از درخت چيده زمين

چه ميوه اي ز سر اشتياق مي افتد

[Mona]

در كيش تو من راست بدم همچون تير
قربان شومت چرا كمانم كردي


حافظ

[endvb6]

یا علی قربان جانت می شوم
جان بخواه خانه خرابت می شوم

[Mona]

ما را به منع عقل مترسان و مي بيار
كان شحنه در ولايت ما هيچكاره نيست


حافظ

[endvb6]

ترک یار و کار و بارم کرده ام
زندگی را حلقه دارم کرده ام

[Mona]

مقيم زلف تو شد دل كه خوش سوادي ديد
و زان غريب بلاكش خبر نمي آيد


حافظ

[endvb6]

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست

[mos167]

تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال
خطا نگر که دل امید در وفای تو بست

[Mona]

تا شدم حلقه بگوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو بمبار كبادم

حافظ