مشاعره

[fatemeh.1994]

دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم

مست بخشایش او گشتم و جان بخشیدم

[nabegheh95]

من ره به خلوت عشق، هرگز نبرده بودم
پیدا نمی شدی تو ، شاید که مرده بودم

[kaka]

مرا می بینی و هر دم زیارت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم

[elykak]

من نه آنم كه زبوني كشم از چرخ فلك
چرخ بر هم زنم ار غير مرادم باشد ...

[kaka]

در شبان غم تنهايي خويش
عابر چشم سخنگوي توام .
من در اين تاريكي
من در اين تيره شب جانفرسا
زائر ظلمت گيسوي توام .

[marzi_a1732]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

[kaka]

می خواهی از این کلبه ی تارم بروی ؟
این گونه غریب از کنارم بروی ؟

[محمد شفیعی]

یاران به مرافقت چو دیدار کنید
شاید که ز دوست یاد بسیار کنید
چون بادهء خوشگوار نوشید به هم
نوبت چو به ما رسد نگونسار کنید

[marzi_a1732]

دیدار یار غایب دانی چه شوقی دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

[elykak]

دل من در دل شب خواب پروانه شدن مي بيند
مهر در صبحدمان داس به دست ، خرمن خواب مرا مي چيند ...

[Atta-Flamenco]

داني چرا از ميوه ها سيب نيكوست
نيمش رخ عاشق است و نيمش رخ دوست
ان زردي و سرخي كه در ان مي بيني
زردي رخ عاشق است و سرخي روي دوست

[fatemeh.1994]

تو بگشا چشم تا مهتاب ببینی
تو مه را نور بخشیدن میاموز

[Atta-Flamenco]

ز دریچه چشمم نظری به ماه داری
چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری

[marzi_a1732]

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از دست حسود چمنش

[Atta-Flamenco]

شمعی فروخت چهره که پروانه ی تو بود
عقلی درید پرده که دیوانه ی تو بود

[HamedSedighi]

دوش وفت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند