مشاعره

[zibaaa]

ظا هرا ی هم همیشه به من میفته

یا وفا خود نبود در عالم

یا مگر کسی در این زمانه نکرد

[Nassim_Agha]

دل پیش تو و دیده به جای دگر ستم

تا خصم نداند که تو را می نگرستم

[zibaaa]

من از آنروز که در بند توام آزادم

شادمانم که به دست تو اسیر افتادم

[Nassim_Agha]

معلّمت همه شوخی و دلبری آموخت

جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت

[zibaaa]

دیر جواب میدی!

تو ستم پیشه بر آنی که ستانی همه عمر

من در اندیشه که فریاد رسی میاید

[Nassim_Agha]

نه من زود جواب میدم ولی تو باید زود زود به روز کنی صفحه ات رو!
باز „د”!!!

دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن

کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت

[zibaaa]

تو را نادیدن ما غم نباشد

که در خیلت به از ما کم نباشد

[Nassim_Agha]

تو را نادیدن ما غم نباشد

که در خیلت به از ما کم نباشد

اینو من دیشب گفتم ! :-)

باید دید حق داریم شعرهای قبل رو تکرار کنیم یا نه !


دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم

ور نسازد می بباید ساختن با خوی دوست

[zibaaa]

راست میگی یادم نبود . اگه تکرار نکنیم جالبتره

تو منکری ولیک به من مهربانیت

میبارد از ادای نگاه نهانیت

[Nassim_Agha]

تا حال منت خبر نباشد

در کار منت نظر نباشد

[zibaaa]

دل هرکه صید کردی نکشد سر از کمندت

نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت

[Nassim_Agha]

دل هرکه صید کردی نکشد سر از کمندت

نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت

این رو هم دیشب گفتی اگه خوب یادم مونده باشه ولی خوب قبوله


تو را که دیده ز خواب خمار باز نباشد

ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی

[zibaaa]

یعنی انقدر حواسم پرته؟ باشه سعی میکنم دیگه تکراری نباشه (مگه میشه از سعدی گذشت)


تا باقی عمر بر چه آید

برباد شد آنچه رفت هیهات

[Nassim_Agha]

بهر حال توی مشاعره نفر مقابل باید حواسش جمع باشه که تکراری نگوییم. اگه حواسش نبود ما می تونیم تکراری بگیم


تو که یکروز پراکنده نبودست دلت

صورت حال پراکنده دلان کی دانی

[zibaaa]

یا بگدازم چو شمع یا بکشندم به صبح

چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن

[Nassim_Agha]

ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی

جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی