مشاعره

[zibaaa]

یار چو بسیار بود دل سر یاری نداشت

دل سر یاری گرفت لیک دگر یار نیست

[Nassim_Agha]

تو پرده پیش گرفتی وَز اشتیاق جمالت

ز پرده ها بدر افتاد رازهای نهانی

بازم „ی” بده"

[zibaaa]

دارم هنوز

یار ما بی رحم یاری بوده است

عشق با او صعب کاری بوده است

[Nassim_Agha]

تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری

عوض تو من نیابم که به هیچکس نمانی

پس حالا که داری لطفا یک „ی” دیگه مرحمت کن بیاد

[Nassim_Agha]

کمک می خوای؟

[zibaaa]

یا درد و غمی که داده ای بازش گیر
یا جان ودلی که برده ای بازش ده

[Nassim_Agha]

بگم؟ اگه بگم یک هیچ میشیم ها؟!

یک دقیقه دیگه وقت میدم بعد میگم :-)

[zibaaa]

چی رو بگم ه بده

[Nassim_Agha]

هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد

هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت بر نیارد

[zibaaa]

کمک نمیخوای؟

[zibaaa]

دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است

چاره کن درد کسی کز همه بیمارتر است

[Nassim_Agha]

فعلا „دال” رو بیا تا بعد جوابت رو می دم :-)

[zibaaa]

عقب اوفتادی

[Nassim_Agha]

تو ندانی که چرا در تو کسی خیره بماند

تا کسی همچو تو باشد که درو خیره بمانی
یک „یای” دیگه اگه زیاد زحمت نیست لطف کن با پست سریع بفرست بیاد ممنون :-)

[zibaaa]

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم

[Nassim_Agha]

کمک؟ کی بود گفت کمک؟ :-)