مشاعره

[Hapo]

نترسد که نعمت به مسکين دهند
وزان بار غم بر دل اين نهند؟

[zendegieh_khabha]

در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد
حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد

[Hapo]

دل زير دستان نبايد شکست
مبادا که روزي شوي زير دست

[zendegieh_khabha]

تو كز سراي طبيعت نمي روي بيرون
كجا به كوي طريقت گذر تواني كرد

[Hapo]

در اقصاي گيتي بگشتم بسي
بسر بردم ايام با هر کسي

[zendegieh_khabha]

يا رب كجاست محرم رازي كه يكزمان
دل شرح آن دهد كه چه گفت و چه ها شنيد

[Hapo]

دريغ آمدم زان همه بوستان
تهيدست رفتن سوي دوستان

[zendegieh_khabha]

نيازمند بلا گو رخ از غبار مشوي
كه كيمياي مراد است خاك كوي نياز

[Hapo]

ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج
که پر در شد اين نامبردار گنج

[zendegieh_khabha]

جهان رنجور و بيمار است
دو روزي را كه بر بالين اين بيمار بايد زيست
اگر دردي ز جانش بر ندارم ناجوانمرديست

[Hapo]

تا سمو سر برآوريد از دشت
گشت زنگار گون همه لب کشت

[Peddy]

تو را از گل نه از گل آفریدند
ز عطر یاس و سنبل آفریدند

[Hapo]

دوست مي‌دارم من اين ناليدن دلسوز را
تا به هر نوعي که باشد بگذرانم روز را

[Peddy]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا, بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

[Mehraneh]

الا یا ایهاالساقی ادر کاسا وناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

[morteza3164]

آیین تقوا ما نیز دانیم// لیکن چه چاره, با بخت گمراه