0
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سوال صبحدم از پیر می فروش
گفتا نه گفتنی ست سخن گرچه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش
علاقه مندي ها (Bookmarks)