مشاعره

[SHORIDE]

من رموز عشق را با دیده ی دل دیده ام
در مقام این سخن جانا دگر اندیش نیست

[cerulean]

تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
-------------
روز پدر پیشاپیش مبارک :)

[EleNaz]

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد



دوستان اگه اشتباهه اصلاح کنید

[morteza3164]

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد



دوستان اگه اشتباهه اصلاح کنید

دیریست که دلـدار پـیـامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

الناز خانم صحيح اين بيت به اين شكل است
... ... ...

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است

جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سر داده ام فغان

بانگ جرس به شوق به منزل رسیدن است

(مقام معظم رهبري)

[EleNaz]

مرسی دوست عزیز

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن * سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم.

[hdhamid]

من اینک سرخوشی ها را بریدم سر ..
ز خون آن همه سرها کشیدم نقش (سرمه) بر این سر ...

که شاید آن زمانی که خدا خواهد تن من را ... به خاکی هرزه بسپارد ...
به سرهایی که قربانی شدند در راه این مسلخ .. رها سازد همان یک سر!!...

[EleNaz]

روان را با سخن درهم سرشتیم... وزاو تخمی که حاصل گشت کشتیم
فرح بخشی درین ترکیب پیداست... که مغز شعر و مغز جان اجزاست
بیا وز نکهت این طیب امید... مشام جان معطر ساز جاوید

[hdhamid]

در این دنیای پستی که سرشتی ... خدایا وصف حال ما نوشتی...

یکی را نعمتی افزون بدادی ... یکی را کاسه ای از می بدادی ...

مرا وصف همان می نوش بنویس ... به وصف آدمی کم هوش بنویس

حمیدی که روان گردد چو یک جو ... چه سنگهایی بماند در پی او؟!!!

شود آن سنگها یاد گذشته ... گذشته ای که آن را دل نوشته ..

[ac120]

هردم ازین باغ بری میرسد
تازه تراز تازه تری میرسد

[EleNaz]

درین سرای بی کسی، کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند

[hdhamid]

درین سرای بی کسی، کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند

دل من گاه گاهی مرگ میخواد ...
طبیبی بهر این تن درد میخواد ...

[pianiist]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل، آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

[hdhamid]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل، آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

بیچاره من که ساخته از آب و از آتشم بود بهتر بود!! ...

من همیشه عشق را انکار کردم ...
عاشقی را هجو این اشعار کردم ...

[ac120]

من ... من... من... من... رویایی دارم از جنس آزادی :دی

[EleNaz]

یا رب این نوگل خندان که سپردی بمنش
می سپارم بتو از چشم حسود چمنش

[hdhamid]

من ... من... من... من... رویایی دارم از جنس آزادی :دی

دیواااااااااااااااانههههه هههههه!! ! مردم از خنده!! ...

شباهتهای آدمها همیشه سردی آنهاست
سکوتی از سر بغضی که میگیره گلو یکراست...