مشاعره

[sara]

مجنون که تمام محو لیلی نشود
شایسته انوار تجلی نشود
گفتی که به عشق دل تسلی گردد
عشق آن باشد که دل تسلی نشود

[Hmd_N]

دلم را پند و اندرزی مگویید
که فکر دین و عمر و آبرو نیست

بگفتیدم ز غمهایش بگویم
ولیکن او که اهل گفتگو نیست

[Hmd_N]

کس را به رخ ماه تو مانند نباشد

چون برتری از خوب عذاران چو که زشتی

[ENDIRA]

يكي از همين روزا روي شب پا مي زارم

توي قاب لحظه ها عكس فردا مي زارم

تا كه خوب خوب بشه زخمهاي دلواپسي

عشق و مرحم مي كنم روي دلها مي زارم

[Hmd_N]

می ترسم از اینکه بدعت آوردم
دنیا همگی نمایدم نفرین

زیرا که من عهد اولینم را
با جوهر خون نموده ام رنگین

[nabegheh95]

ناز چشم یارها، غمزه نگارها،
رفته از نیاز و ناز،
در جهان چه کارها ...

[sara]

آن لعل آبدار ز تسخیر کائنات
خاصیت نگین سلیمان گرفته است

[Hmd_N]

تو در چشم منی من غم ندارم

تو ایمان منی من کم ندارم

[Majed]

من با تو نگویم که تو پروانه من باش
چون شمع بیا روشنی خانه من باش
در خانه من رونق اگر نیست صفا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه من باش

[sara]

شاه و گدا دعای تو گویند دم به دم
ملک و ملک ثنای تو خوانند هر زمان

[nabegheh95]

نیمه شب ستارها، می کنند اشاره ها
می رود ز آه ما، بر فلک شراره ها

[kaka]

الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها

كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها

[Majed]

آن یکی نحوی به کشتی درنشست

رو به کشتیبان نمود آن خودپرست

گفت هیچ از نحو خواندی؟گفت لا

گفت نیم عمر تو شد فنا

[kaka]

آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا؟

بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا؟

[sara]

از همه چیز تو را می شنوم
در همه چیز تو را می بینم
نیست جایی که نباشی آنجا
از سمک تا به سما می بینم

[Majed]

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
كاول نظر به ديدن او ديده ور شدم