مشاعره

[kaka]

همیشه دیر می رسم و تو عبور می کنی
برای گریه های من بهانه جور می کنی

[Hmd_N]

یار اگر باور نمایی در جهان

چون جمالت من ندیدم محشری

[kaka]

يک دل بنما که در ره او
بر چهره نه خال حيرت آمد

[Hmd_N]

دیگرم دنیا بهشتی می شود

گر شدی آینده ام را سازگار

[kaka]

روز ازل از کلک تو يک قطره سياهي
بر روي مه افتاد که شد حل مسال

[akanani]

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است

[sara]

تو هم زاهد از خویش دستی برآر
مکن اینقدر خشکی اندر بهار

[kaka]

روز ازل از کلک تو يک قطره سياهي
بر روي مه افتاد که شد حل مسال

[خان]

لعل لب تو در شکن زلف پر شکن
چون غنچه گلی که بشاخ قرنفلی

[kaka]

يا رب اين آتش که در جان من است
سرد کن زان سان که کردي بر خليل

[خان]

لختی خموش ماند و از آن پس به هایهای
سر کرد ناله ها که منم دخت داریوش

[kaka]

شبي به کلبه احزان عاشقان آيي
دمي انيس دل سوکوار من باشي

[hichnafar]

یارب این شمع افروززیکاشانه کیست *** جان ماسوخت بپرسید جانانه کیست

[akanani]

تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما
ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی

[kaka]

يک دو جامم دي سحرگه اتفاق افتاده بود
و از لب ساقي شرابم در مذاق افتاده بود

[Babak_mix]

دردم از يارست و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم