مشاعره

[farhood72]

نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز///خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز



ور بگریزم ز دست ای مایهٔ ناز////هر جا که روم پیش تو می‌آیم باز !!! „سعدی”

[Padma]

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
هر آنچه دیده بیند دل کند یاد...

[farhood72]

در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد//// آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد



من در پی آن دلبر عیار برفتم//// او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد „lمولانا”

[morteza3164]

دلبر چو برفت ديده به دنبال دوان شد ‌ ... هيهات از آن سيل كه بر چشم روان شد

(بداهه)

[feedback]

در دام تو یک شب دلم از ناله نیاسود
اسودگی از مرغ گرفتار گریزد
***رهی***

[farhood72]

دردم از یار است و درمان نیز هم// دل فدای او شد و جان نیز هم



این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن// یار ما این دارد و آن نیز هم „حضرت حافظ”

[feedback]

ماه نتابد به روز چیست. که در خانه تافت

سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت
***شیخ اجل****

[navid_bikas71]

توکه از می جوانی همه سرخوشی چه دانی
که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد

„شهریار-خزان جاودانی”

[feedback]

دارم گلی که رونق گلزار بشکند
رشک رخش به دیده ی گل خار بشکند

[navid_bikas71]

دل چون شکسته سازم ز گذشته های شیرین
چه ترانه های محزون که به یادگار دارد


„شهریار-خزان جاودانی”

[feedback]

در این معنی سخن باید که جز سعدی نیاراید

که هرچ از جان برون اید نشیند لاجرم بر دل

[navid_bikas71]

لعل شاهد نشیندیم بدین شیرینی
زلف معشوقه ندیدم به این زیبائی

„شهریار-شیدایی”

[leilyruzbahany]

یار ما خوب است اما رسم وآیینـــــــــــش بد است

با بدان خوب است و با خوبان بد است اینش بد است!

[feedback]

تو چو ان کوزه گر بوالهوسی
که کند کوزه به هر روز بسی
خوب چون سازد و اماده کند
به زمین کوبد و در هم شکند
باز مرغ هوسش پر گیرد
عمل لغو خود از سر گیرد
****ایرج میرزا***

[farhood72]

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند//من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند



عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی///عشق داند که در این دایره سرگردانند



„حضرت حافظ”

[leilyruzbahany]

دل جدا دیده جدا سوی تو پـــــــر واز کند

گرچه من در قفسم بال وپرم بسیار است