-
Wednesday 25 July 2007
#1
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Wednesday 25 July 2007
# ADS
-
Wednesday 25 July 2007
#2
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Wednesday 25 July 2007
#3
مدیر کل سایت
وضعیت
- افلاین
0
پروین اعتصامی
اینم شعر من
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد ... چون بشد دلبر و با یار و? ادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت ... آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ ش? ق یا? ت ز بیمهری یار ... طالع بیش? قت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر ... وه که با خرمن مجنون دل ا? گار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب ... نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی ... کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
? کر عشق آتش غم در دل حا? ظ زد و سوخت ... یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
برای بهتر زندگی کردن باید بهتر دید ...!!!!
-
-
مدیر کل سایت
وضعیت
- افلاین
0
بابا از بیت آخرم تابلو هست که مال حا? ظ هست دیگه...
این تاپیک باحالیه... نزارین بخوابه
اینم شعر بعدی
دوش دورازرویت ای جان¸ جانم ازغم تاب داشت ... ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
در ت? کر عقل مسکین پایمال عشق شد ... با پریشانی دل شوریده چشمم خواب داشت
کوس غارت زد ? راقت گرد شهرستان دل ... شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود ... تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت
دیدهام میجست و گ? تندم نبینی روی دوست ... خود در? شان بود چشمم کاندر او سیماب داشت
ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین مینمود ... کی گمان بردم که شهدآلوده زهر ناب داشت
(... نام شاعر...) این ره مشکل ا? تادست در دریای عشق ... اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت
برای بهتر زندگی کردن باید بهتر دید ...!!!!
-
-
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Wednesday 1 August 2007
#6
مدیر کل سایت
وضعیت
- افلاین
0
آقا من بلد نیستم... یکی بیاد بگه دیگه...
سارا جان اگه تا 3 روز کسی جواب نداد خودت بگو و شعر بعدی رو بنویس
برای بهتر زندگی کردن باید بهتر دید ...!!!!
-
-
Thursday 2 August 2007
#7
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Thursday 2 August 2007
#8
مدیر کل سایت
وضعیت
- افلاین
0
حا? ظ
سارا جان لط? ا برای اول کار حداقل 3 یا 4 بیت رو بنویس... ممنون
از در درآمدي و من از خود به در شدم ... گويي كز اين جهان بهجهان دگر شدم
گوشم به راه تا كه خبر مي دهد زدوست ... صاحب خبر بيامد ومن بي خبر شدم
چون شبنم او? تاده بودم پيش آ? تاب ... مهرم به جان رسيد وبه عيوق برشدم
گ? تم ببينمش مگرم درد اشتياق ... ساكن شود بديدم و مشتاق تر شدم
دستم نداد قوت ر? تن به پيش يار ... چندي به پاي ر? تم وچندي به سرشدم
تا ر? تنش ببينم و گ? تنش بشنوم ... ازپاي تا به سرهمه سمع و بصرشدم
برای بهتر زندگی کردن باید بهتر دید ...!!!!
-
-
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
مدیر کل سایت
وضعیت
- افلاین
0
ملک الشعرا بهار
-----------------------------------
سمن بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند
پري رويان قرار از دل چو بستيزند بستانند
به ? تراک ج? ا دلها چو بربندند بربندند
ز زل? عنبرين جانها چو بگشايند ب? شانند
به عمري يک ن? س با ما چو بنشينند برخيزند
نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند
سرشک گوشه گيران را چو دريابند در يابند
رخ مهر از سحرخيزان نگردانند اگر دانند
دواي درد عاشق را کسي کو سهل پندارد
ز ? کر آنان که در تدبير درمانند در مانند
ز چشمم لعل رماني چو ميخندند ميبارند
ز رويم راز پنهاني چو ميبينند ميخوانند
برای بهتر زندگی کردن باید بهتر دید ...!!!!
-
-
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
تو رو خدا منو نزنید ... ? کر کنم سعدی باشه ! گ? تم ? کر کنم ... منو نزنید ...
آنکه بدست جام دارد
سلطانی جم مدام دارد
آبی که خضر حیات از و یا? ت
در میکده جو که جام دارد
سر رشته ی جان بجام بگذار
کاین رشته از و نظام دارد
چگونه می توانم از اوج به درآمد تو فرود بیایم
که درآمدت بسیار بلندتر از اوج ساز من است. (رها)
-
-
Tuesday 14 August 2007
#12
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Tuesday 14 August 2007
#13
مدیر کل سایت
وضعیت
- افلاین
برای بهتر زندگی کردن باید بهتر دید ...!!!!
-
-
Tuesday 14 August 2007
#14
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Sunday 19 August 2007
#15
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Sunday 19 August 2007
#16
مدیر کل سایت
وضعیت
- افلاین
0
فکر کنم فریدون مشیری... سبکش به شعر های ایشون میخوره... اگه اشتباه بود شرمنده
--------------------------------------------------------------------------------------
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش ميسرم که نجوشم
بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمايل تو بديدم نه عقل ماند و نه هوشم
حکايتي ز دهانت به گوش جان آمد
دگر نصيحت مردم حکايتست به گوشم
مگر تو روي بپوشي و فتنه باز نشاني
که من قرار ندارم که ديده از تو بپوشم
من رميده دل آن به که در صباح نيايم
که گر ز پاي درآيم به در برند به دوشم
بيا به صلح من امروز و در کنار من امشب
که ديده خواب نکردست از انتظار تو دوشب
مرا به هيچ بدادي و من هنوز برآنم
که از وجود تو مويي به عالمي نفروشم
برای بهتر زندگی کردن باید بهتر دید ...!!!!
-
علاقه مندي ها (Bookmarks)