0
قبل از هر چيزي بابت تاخيري كه در نوشتن اين تاپيك داشتم از همه دوستان معذرت ميخواهم.
براي اينكه ديگر بدقولي نكرده باشم از همين حالا اين را بگويم كه تا اطلاع ثانوي مطالب را سعي ميكنم با فاصله زماني حداكثر دو هفته روي سايت قرار ميدهم.
همانطور كه گفته شد در اين تاپيك قصد داريم در مورد گام صحبت كنيم.
قبل از شروع لازم است به يك نكته اشاره كنم:
بسياري از اصطلاحات مورد استفاده در موسيقي بوسيله موسيقيدانان در معاني متفاوتي استفاده ميشوند. يكي از مشهورترين اين قبيل اصطلاحات كلمهنت ميباشد كه بر طبق مطالبي كه در سايت ويكيپديا در اين مورد نوشته شده داراي چند معني متفاوت است:
1-گاهي به نمادهايي كه براي نمايش اصوات موسيقي استفاده ميشوند گفته ميشود كه مطمئنم همگي با اين كاربرد آشنا هستيد.
2-گاهي براي اشاره به ارتفاع صدا استفاده ميشود مثلا نت دو يا نت سي بمل و ...
3-و بلاخره به نظر من گاهي هم صرفا براي اشاره به كشش صدا استفاده ميشود مثلا نت سياه يا نت دولاچنگ
بنابراين از اينجا به بعد حتما به اين كاربرد هاي مختلف اين كلمه توجه كنيد.
به همين ترتيب در مورد مفهوم گام نيز يك تعريف مشخص و مورد تاييد همه موسيقيدانها وجود ندارد بخصوص اينكه معمولا مفهوم اين كلمه خيلي از اوقات با مفهومهاي ديگري مثل تناليته مداليته و بالاخره اصطلاح key (كه من معادلي براي اين كلمه در فارسي بلد نيستم اما فكر ميكنم به جاي آن معمولا از كلمه تناليته استفاده ميشود) آميخته ميشود. بايد اعتراف كنم خود من هم دقت زيادي در استفاده از اين لغات ندارم با اين حال در اين تاپيك سعي ميكنم مطالب در حد ممكن روشن ارائه شوند.
در تاپيك قبلي گفتيم كه نتهايي كه در فاصله يك يا چند اكتاو از هم قرار گرفته اند به يك اسم خوانده ميشوند واز نظر انسان داراي يك كيفيت صوتي هستند به شكلي كه ميتوان آنها را داراي يك رنگ دانست(مثل قرمز آبي سبز و ... ) .
در وهله اول ميتوان يك گام را مجموعه اي از نتها(مثلا در اينجا كاربرد دوم كلمه نت مورد نظر است) صرف نظر از ايكه اين نتها متعلق به كدام اكتاو هستند دانست (البته خواهيم ديد كه يكي از اين نتها در نمايش يك گام در فاصله اكتاو تكرار ميشود كه در واقع نت پايه گام محسوب ميشود). يعني بين هيچ يك از اين نتهاي اين مجموعه فاصله اكتاو وجود ندارد.
بنابراين با توجه به مطلب پاراگراف قبلي ميتوان يك گام را درموسيقي با جعبه مداد رنگي مقايسه كرد.
اما بايد توجه كرد گام مفهومي فراتر از صرفا يك مجموعه از نتها دارد به اين معني كه بايد قيد مرتب بودن را هم به اين تعريف افزود. همچنين بايد اين نكته را هم به اين تعريف افزود كه جهت مرتب شدن اين نتها هم گاهي اهميت دارد. توضيح اينكه نتها در يك گام بصورت بم به زير(بالارونده) يا زير به بم (پايين رونده) مرتب ميشوند كه دليل تفكيك اين دو در آينده مشخص ميشود.
پس گام را فعلا در ساده ترين و عام ترين حالت خود ميتوان به اين شكل تعريف كرد :
مجموعه اي از نتها كه به شكلي مرتب(بالارونده يا پايين رونده) در محدوده يك اكتاو قرار گرفته اند.
در يك تعبير نه چندان دقيق ميتوان گام را ابزاري براي نمايش نتهاي مورد استفاده در يك قطعه دانست كه البته در ادامه اين مطلب بيشتر شرح داده خواهد شد.
در موسيقي هاي فرهنگهاي مختلف فاصله اكتاو به شكل متفاوتي تقسيم ميشود. حتي در موسيقي يك فرهنگ مشخص نيز در دوره هاي مختلف تاريخي اين تقسيم بندي يكسان نيست.
در حال حاضر فاصله اكتاو در موسيقي غرب(با كمي اغماض از يك سري استثناها) بطور دقيق به دوازده قسمت كاملا مساوي تقسيم ميشود. كه ما به هر بخش(كوچكترين فاصله مورد استفاده در موسيقي غرب) يك نيم پرده ميگوييم. اصطلاح پرده نيز در كنار كاربردهاي ديگري كه در موسيقي دارد به معني فاصله اي برابر دوبرابر فاصله نيم پرده هم استفاده ميشود. به همين شكل كلماتي مثل يك و نيم پرده و پنج پرده هم استفاده ميشوند. البته اين فاصله ها لزوما هميشه دقيق نيستند به اين معني كه پرده هميشه برابر با دقيقا دو برابر نيم پرده نيست اما در حال حاضر در موسيقي غرب متداول ترين نظام فواصل به اين شكل است كه همه نيم پرده ها با هم برابرند و بنابراين پرده دقيقا دو برابر نيم پرده است در حالي كه مثلا در موسيقي ايراني اين نسبت دقيق نيست و همه نيم پرده ها دقيقا با هم برابر نيستند(با ربع پرده اشتباه نگيريد). همينطور دقت كنيد كه فاصله اكتاو برابر با شش پرده است.
گفته شد كه هر كدام از اين درجات اسمي دارند. اما همانطور كه همگي ميدانيم مشهور است كه تنها هفت درجه از اين دوازده تا داراي نام هستند و اكثر مردم آن را الفباي موسيقي ميدانند: دو ر مي فا سل لا سي
اولين سوالي كه پيش ميايد اين است كه اگر همه اين دوازده درجه را داراي يك كيفيت صوتي مشخص و متمايز از ساير درجات ميدانيم چرا تنها به هفت عدد از آنها افتخار داشتن يك نام مستقل داده شده؟! آيا نميشد هر دوازده تا داراي يك اسم خاص باشند؟
عليرغم عجيب بودن اين حرف بايد بگويم : چرا ميشد!
اما واقعيت اين است كه بايد بين جعبه مداد رنگيها و مداد رنگيهايي كه بصورت بالفعل در يك نقاشي مورد استفاده هستند تمايز قائل شد. هر چند اين تعبير دقيقي نيست(و در واقع كاملا صحيح هم نيست) ولي ميتوان گفت درجاتي كه بصورت بالفعل در ساختن يك قطعه در موسيقي غرب استفاده ميشوند هفت عدد است (اين تعبير خيلي ساده انگارانه اي است. در ادامه مطلب را بيشتر شرح ميدهم). بنابر اين بهتر است به جاي اين كه به هر دوازده درجه يك اسم خاص داده شود تنها هفت تا از آنها نامگذاري شوند وباقي درجات را به شكل درجات تغيير يافته اين هفت درجه نامگذاري كرد.
دانستن الگوي فواصلي كه هفت درجه با يكديگر دارند بسيار مهم است:
(- براي نيم پرده) و (-- براي پرده)
دو -- ر -- مي - فا -- سل -- لا -- سي - دو
همانطور كه مشاهده ميكنيد فاصله بين همه اين نتها به استثناي مي تا فا و سي تا دو كه نيم پرده است برابر با پرده مي باشد. دليل اهميت اين الگوي فواصل بزودي مشخص ميشود.
براي ناميدن پنج درجه باقي مانده دو نماد #(ديز) و) bبمل) استفاده ميكنيم كه به ترتيب اولي به درجه نيم پرده كروماتيك زيرتر(اين اصطلاح كروماتيك ذهنتان را مشغول نكند فعلا بدون استفاده از آن ميتوانيد بگوييد نيم پرده زيرتر) و دومي به نيم پرده كروماتيك بمتر از نتي كه اين نماد كنار آن استفاده شده اشاره ميكند.مثلا دو ديز يعني درجه اي نيم پرده (كروماتيك) زير تر از دو.
با توجه به مطالب كه تا به حال گفته شد نتهاي مورد استفاده در موسيقي غربي را با شروع از نت دو ميتوان به شكل زير نمايش داد:
do | do#/reb | re | re#/mib | mi | fa | fa#/solb | sol | sol#/lab | la | la#/sib | si | do
همانطور كه ميبينيد براي پنج درجه باقي مانده از از اين گام از دو نام متفاوت استفاده شده. مثلا درجه دوم را هم ميتوان دو ديز ناميد هم ر بمل. هر دوي اين نامها مربوط به يك نت با ارتفاع صداي مشخص است(در بعضي از نظامهاي فواصل بين اين دو نت فاصله كوچكي وجود دارد كه ما لا اقل فعلا با آن كاري نداريم).
سوالي كه پيش ميايد اين است كه پس چرا از دو اسم مختلف براي ناميدن يك درجه استفاده ميكنيم؟ توضيح اين كه همانطور كه مثلا براي ناميدن يك فرد در شرايط مختلف از اسمهاي مختلف استفاده ميشود(مثلا گاهي از اسم كوچك گاهي از اسم بزرگ استفاده ميشود) اين نتها هم بسته به كاربرد و وضعيتي كه در يك قطعه موسيقي دارند نامگذاري ميشوند. بنابراين هميشه بايد بين دو ديز و ربمل تمايز قائل شد. به چنين نتهايي مترادف آنارمونيك گفته ميشود. و بد نيست بدانيد هفت درجه ديگر هم مترادف آنارمونيك دارند مثلا نت دو بمل و سي يا مي ديز و فا.
گفتيم كه درجاتي كه بصورت بالفعل در ساختن يك قطعه در موسيقي غرب استفاده ميشوند هفت عدد است و اضافه كرديم كه اين تعبير نياز به توضيح بيشتري دارد. با توجه به تعريفي كه از گام ارائه كرديم بايد اين مطلب را به اين صورت اصلاح كرد كه گامهاي مورد استفاده در موسيقي غربي شامل هفت نت هستند(در واقع هشت نت كه يكي تكرار نت اكتاو پايينتر از خود است). همانطور كه حتما شنيده ايد مشهور است كه موسيقي غربي بر پايه دو گام ماژور و مينور ساخته ميشود. كه داراي الگوي فواصلي به اين شكل هستند(بم به زير از چپ به راست):
ماژور:
نيم پرده - پرده - پرده - پرده - نيم پرده - پرده - پرده
مينور:
پرده - پرده - نيم پرده - پرده - نيم پرده - نيم پرده - پرده
البته گام مينور دو نوع ديگر هم دارد كه به آن اشاره خواهيم كرد.
اما وقتي صحبت از گام به ميان ميايد معمولا صرف دانستن الگوي فواصل كافي نيست بلكه بايد اين نكته را هم اضافه كنيم كه اين الگوي فواصل دقيقا بين چه نتهايي وجود دارند. اگر مطالب كه تا به حال گفته شد را با دقت دنبال كرده باشيد متوجه ميشويد بسته به اين كه اين الگوي فواصل از كداميك از درجات دوازده گانه شروع شود دوازده حالت مختلف براي ساختن هر كدام از اين گامها وجود دارد. مثلا:
ماژور:
1: دو - سي - لا - سل - فا - مي - ر - دو
2 : سل - فا ديز - مي - ر - دو - سي - لا - سل
مينور:
3: لا - سل - فا - مي - ر - دو - سي - لا
4: دو - سي بمل - لا بمل - سل - فا - مي بمل- ر - دو
نام هر گام با توجه به الگوي فواصل و نتي كه گام از آن شروع ميشود تعيين ميشود مثلا به اولي ميگويند دو ماژور و به سومي لا مينور.
نكته مهم : اگر به الگوي فواصل گام مينور و ماژور دقت كنيد متوجه ميشويد كه هر دو الگوي فواصل يكساني دارند با اين تفاوت كه نقطه شروع اين دو گام يا يكديگر متفاوت است. مثلا اگر به دوماژور و لامينور توجه كنيد متوجه ميشويد هر دو داراي يك مجموعه از نتها هستند و با توجه به اين مساله كه گفتيم در يك تعبير نه چندان دقيق گام براي نمايش مجموعه اصوات مورد استفاده در يك قطعه موسيقي استفاده ميشود طبيعتا اين سوال پيش ميايد كه پس تفاوت بين گام مينور و ماژور در چيست؟
اينجا به يكي از مباحث بسيار مهم در موسيقي ميرسيم كه من آن را نقش درجات مختلف گام در شكلگيري موسيقي مينامم. توضيح اين كه درجه اول گام كه به آن تونيك گفته ميشود مهمترين و پايدارترين درجه در گام است به شكلي كه هميشه يك ملودي براي خاتمه قطعي بايد روي اين نت بايستد. (البته در موسيقي غرب كه يك موسيقي چند صدايي است معمولا به جاي اهميت دادن به نتهاي تنها و بررسي نقش آنها به آكوردها و خصوصياتشان توجه ميشود اما چون بحث ما بيشتر در مورد موسيقي ايراني است كه جزو موسيقيهاي تك صدايي محسوب ميشود تنها به نقش درجات در شكلگيري ملودي توجه ميكنيم و از پرداختن به بحث آكوردها و هارموني صرف نظر ميكنيم).
البته تفاوت بين ماژور و مينور به هيچ وجه محدود به تونيك متفاوت نيست و براي بررسي دقيقتر آن حتما بايد وارد بحث هارموني شويم اما اگر بخواهيم مساله را صرفا از نظر ملودي نگاه كنيم درجات ديگر اين دو گام نيز داراي نقشهاي متفاوتي هستند و در نهايت دو فضاي كاملا متفاوت را ايجاد ميكنند. مثلا درجات ششم و هفتم در مينور متغير هستند به اين شكل كه گاهي درجه هفتم و گاهي هم درجه هفتم و هم درجه ششم نيم پرده بالا ميايند (زير تر ميشوند) كه به ترتيب به اولي مينور هارمونيك و به دومي مينور ملوديك بالارونده(به اختصار همان مينور ملوديك) ميگوييم.
كلي ترين تعبير اين است كه بگوييم وضعيت و فاصله قرار گيري نتهاي يك گام نسبت به تونيك در اين دو گام متفاوت است و نه تنها تونيك بلكه همه درجات گام در تشكيل ملودي(و هارموني البته) نقش مشخصي دارند و علت تفاوت اين دو بصورت خيلي خلاصه همين مساله است.
قصد داشتم در اين تاپيك به ادامه بحث فواصل بپردازم و همينطور بحث مربوط به نقش درجات مختلف گام را بيشتر شرح دهم و همين طور لازم بود در مورد دو مفهوم ديگر به نامهاي تناليته و مد كمي صحبت كنيم تا رابطه بين اين سه مفهوم يعني گام مد و تناليته را روشن شود. اما مطالب اين تاپيك طولاني تر از حد مورد نظر من شدند بنابراين اين مطالب را جداگانه در يك يا دو تاپيك جداگانه خواهم نوشت.
بدون تعارف بايد بگويم وقت زيادي گذاشتم تا مطالب اين تاپيك تا حد ممكن روشن و مرتبط با هم باشند. با اين حال اگر در موردي مطلب به نظرتان مبهم يا حتي نادرست ميايد لطفا حتما تذكر دهيد تا در موردش صحبت كنيم.
با تشكر از توجه همگي دوستان ,
سينا افتخاري
علاقه مندي ها (Bookmarks)