نوشته اصلی توسط
virtuoso
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
خواهش میکنم. البته من باز هم بدون تعارف میگم که خدمت شما دارم درس پس میدم. در مورد ویلن و تفکرات پیرامون نوازندگی ویلن چند نکته رو تقدیم میکنم.
1- ویلن کلاسیک غربی
در این سبک خب طبیعتا شما باید صبر و حوصله ی بسیار زیاد و پشتکار فراوانی داشته باشید و از تمرین های تکراری و خسته کننده مایوس نشید. (در سطوح بالا، مثلا برای اجرای کاپریس های پاگانینی ممکنه نوازنده مجبور باشه چند ماه یا حتی بیشتر وقت خودشو به این قطعات اختصاص بده)... اتودهای مختلف (ولفارت و ...) ، نواختن گام ها و آرپژها و ... نیازمند جدیت و طرز فکر خاص و علمی هست. در واقع موسیقی کلاسیک به یه نوع دیدگاه متعالی علمی نیاز داره. کسی که توی این زمینه میخواد کار کنه باید در عین حال که عاشق هست اطلاعات زیادی هم داشته باشه (در مورد آهنگ های کلاسیک، دوره های مختلف (کلاسیک، رمانتیک، باروک و ...) ، آهنگسازها، ارکستراسیون و ...) در واقع باید در کنار ساز زدن، هم اهل مطالعه باشه و هم اهل تفکر. من همیشه میگم، موسیقی کلاسیک نیاز به وقت داره و البته تاثیرات زیادی هم روی زندگی و نوع تفکر آدم داره...
کسانی که ویلن کلاسیک کار میکنن (به طور صحیح و با پشتکار فراوان): معمولا از نظر تکنیکی به پختگی زیادی میرسن و بنابراین میتونن در ارکسترها ایفای نقش کنن. همچنین اگه به موسیقی پاپ یا سنتی روی بیارن (به طور صحیح و با درک درست از اون سبک) میتونن خیلی موفق بشن. مثلا سمول یروینیان از این موضوع بهره های زیادی می بره... این دسته از نوازنده ها نظم، پشتکار، اراده، دیسیپلین و ... رو یاد میگیرن و میتونن در زندگیشون استفاده کنن.
اما توی ایران مشکلاتی هم دارن. مثلا اینجا کسی قدر نوازنده های کلاسیک رو زیاد نمیدونه. در جمع های دوستانه و خانوادگی بیشتر موسیقی پاپ و سنتی مورد پسند هست. بعلاوه ی اینا ارکسترها، کوارتت های زهی و گروه های کلاسیک، فعالیت زیادی ندارن و تعدادشون هم اونقدر زیاد نیست که این قضیه باعث میشه تعداد کمی از نوازنده های کلاسیک بتونن به اجرای صحنه ای برسن.
2- ویلن کلاسیک ایرانی (سبک سنتی ایرانی)
در این سبک که به ذائقه ی مردم ایران نزدیک تره، ما با مقوله ای به نام احساس طرف هستیم. (البته توی موسیقی کلاسیک غربی هم احساس به شکل دیگه ای وجود داره ولی به اندازه ی موسیقی های شرقی در نگاه اولیه و در ظاهر خودشو نشون نمیده) در کنار این احساس، شعور نوازندگی و تکنیک هم مهم هستن ولی حرف اول رو حس میزنه. فواصل کوتاه و پیوسته، بطور فراوان در ملودی های این نوع موسیقی دیده میشن و به همین دلیل ویلن ساز خوبی برای نواختن موسیقی سنتی محسوب میشه (در مورد این موضوع باید جداگانه صحبت بشه).
کسانی که ویلن کلاسیک ایرانی کار میکنن (اگه بطور صحیح یاد گرفته باشن و حس دستگاه های مختلف رو درک کرده باشن): میتونن در گروه های مختلف به عنوان تکنواز یا همنواز حضور داشته باشن (البته ممکنه در زمینه هایی مثل آرشه کشی و اجرای بعضی از تکنیک ها که در ویلن ایرانی کمتر استفاده میشه، توانایی افرادی که کلاسیک کار کردن رو نداشته باشن) این دسته از نوازنده ها به تنهایی میتونن در جمع های مختلف هنرنمایی کنن و اگه بتونن حس رو منتقل کنن در کارشون به توفیق نسبی رسیدن.
نوازنده های کلاسیک مشکل بزرگشون در رسیدن به سطوح بالاست (و البته در سطوح بالا هم کار راحتی ندارن) ولی نوازنده های سنتی مشکلات اصلیشون در سطوح بالا نمایان میشه. جایی که دیگه میبینن ردیف رو زدن، صرفا روی میارن به اجرا برای دل خودشون ولی این باعث میشه در یه سطح خاص باقی بمونن و از نظر تفکر رشد نکنن. نوازنده های زیادی دیدیم که مثلا شروع میکنن در دشتی قطعاتی رو پر از احساس اجرا میکنن و حتی احساسات ما رو هم بر می انگیزن ولی چون نو آوری و اصطلاحا شعور موسیقایی زیادی در نواختنشون نیست، هیچکدومشون یاحقی و ملک و بدیعی و ... نمیشن. البته ممکنه به مراتب بالایی برسن. در واقع اینجور افراد وقتی به بمبست میرسن که میخوان بداهه نوازی کنن... هیچ جمله ی موسیقایی زیبایی از خودشون ندارن و به رکود میرسن. برای اینکه نوازنده بتونه در موسیقی ابرانی به تعالی برسه باید: فهم موسیقاییش ازدستگاه ها و گوشه ها بالا باشه، تکنیک خوبی داشته باشه، و مهم تر از اینا از روح بزرگ و آزادی داشته باشه...
علاقه مندي ها (Bookmarks)