لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 49 به 64 از 69

موضوع: برگی به یاد بزرگان موسیقی ایران زمین

  1. #49
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد شهباز برمکی

    شهباز خان فرزند ناصر همایون استاد پیانوی عهد مظفری است. به سال 1275 شمسی متولد شد و ضمن تحصیل برای فرا گرفتن هنر موسیقی به خدمت ابراهیم آژنگ رفت و با مقدمات موسیقی آشناگردید و سپس برای نواختن ویولن به شاگردان حسین خان اسماعیل زاده پیوست و یک دوره ردیف موسیقی را نزد استاد کار کرد.

    سپس به تبریز رفت و با اقبال سلطان خواننده نامی آشنا شد و در کنسرت او شرکت کرد.پس از رفتن احمدشاه به اروپا و خواستن ولیعهد به تهران با اقبال سلطان در رکاب محمد حسن میرزای ولیعهد به تهران آمد و در کنسرت هایی که عارف می داد شرکت می نمود.

    در کنسرتی که زمان ریاست وزرائی محمد ولیخان سپهدار رشتی
    (سپهسالار اعظم) از طرف عارف به اسم شرکت در امور خیریه برای تاسیس مدرسه ی احمدیه در پارک ظل السلطان داده شد و محمود مفخم و ابراهیم آژنگ هم شرکت داشتند ، شهبازخان نیز جزء نوازندگان بود و به قراری که عارف در دیوانش نوشته و برمکی هم موضوع را تأیید می کند ، چون در غزلی که مطلع آن چنین است:

    خواب غفلت ، هر آن دیده ای که بیدار است بدین گناه ، اگر کور شد ، سزاواراست

    بگو به عقل ، منه پا بر آستانه ی عشق که عشق در صف دیوانگان ، سپهدار است.

    نوکران سپهسالار بعد از کنسرت ، عارف را کتک زدند چنانکه می نویسد


    در اثر این ضربات مدت دو ماه در رختخواب خوابیدم. خوانندگان می دانند که محمد ولیخان سپهدار در دوره ی انقلاب مشروطیت و فتح تهران خدمات شایانی کرد. گویند وقتی سپهسالار از واقعه خبردار شد ، ازین پیش درآمد اظهار تأثر نمود و گفت که گماشتگانش از روی تعصب و نادانی به این عمل زشت مبادرت کرده اند و هرگز وی چنین دستوری نداده بود چنانکه حاضر شد همه گونه جبران خسارت نماید که عارف راضی و خشنود شود.

    خالقی می نویسد : شهباز خان برمکی تا حدود سی سالگی در نواختن ویولن شهرت داشت و بعد ها به واسطه مشاغل اداری از صنف نوازندگان کناره گرفت و ساز را فقط مونس خودمی دانست و برای نواختن آن در اجتماع تظاهر نکرد چنانکه جوانان امروز او را نمیشناسند ولی هنوز تنها به خاطر خود نه برای دیگران ویولن می زند.
    ویرایش توسط mahgam : Sunday 8 September 2013 در ساعت 10:23 PM
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  2. 5 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  3. #50
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد مهدی مفتاح


    نوازنده [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، سال 1288 در طهران دیده به جهان گشود. از کودکی بطور خود آموخته به فراگیری [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و بعد [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]پرداخت. سپس به منظور فراگیری ویولن به شاگردی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] درآمد و به مدرسه دولتی موسیقی راه یافت و از همان مدرسه موفق به اخذ دیپلم گردید. سال 1306 به ضبط قطعات موسیقی با کمپانی انگلیسی «هیزماسترزویس» پرداخت که مشهورترین آنها دو صفحه از تک نوازی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] با با صدای [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] می باشد. سال 1319 پس از دریافت مدرک لیسانس از دانشسرا به وزارت فرهنگسرا راه یافت و در دانشکده هنرهای زیبا سپس به دانشسرای عالی دختران به تدریس موسیقی و سرود مشغول شد و فعالیت های هنری خود را با رادیو آغاز کرد. ابتدا در نوازندگی ویولن (تکنوازی و همنوازی) سپس رهبری و بعدها سرپرستی ارکستر شماره 1 رادیو را به عهده گرفت و سی و شش سال با این موسسه به همکاری پرداخت و در این مدت به تصنیف قطعات اصیل ایرانی و آثار ارکستری پرداخت که توسط ارکسترهای رادیو اجرا و پخش شد.


    سال 1323 به ریاست دفتر اداره موسیقی کشور و سال 1326 به مدیریت هنرستان عالی موسیقی منصوب شد. سال 1331 ناظم هنرستان موسیقی ملی و از مدرسان تاریخ موسیقی و زبان انگلیسی این هنرستان گردید بهمن ماه سال 1335 به منظور تحقق در تکنیک [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] به مدت دو ماه از طرف اداره کل هنرهای زیبا رهسپار بغداد شد. سال 1336 معاون هنرستان و سال 1338 عهده دار ریاست هنرستان موسیقی ملی گردید و به تدریس [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] که فراگیری آن را از سال 1328 آغاز کرده بود پرداخت. همچنین بمنظور آموزش علمی این ساز در صدد نوشتن کتاب دستور [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] برآمد. او اولین هنرمندی بود که به تدریس این ساز در هنرستان پرداخت. همچنین به نوشتن تمریناتی برای ویولن دست زد که در کتابهای آموزش [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] هنرستان موسیقی ملی به چاپ رسید.


    سال 1341 پس از برکناری از هنرستان به سرپرستی یکی از ارکسترهای وزارت فرهنگ منصوب شد و سال 1349 بازنشسته شد. کارها و آثار موسیقایی مفتاح دنباله سبک [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]و خدمات او پیرو و روش و مکتب نوین وی بود.


    مشاغل و سمتهای مورد تصدی : مشاغل استادمهدی مفتاح عبارتنداز: نوازنده ویولن درگروه موسیقی نوین به رهبری علینقی وزیری دررادیو. اولین مدرس ونویسنده روش جهت معرفی ونواختن قانون. مدرس انجمن موسیقی ملی. سرپرست ونوازنده گروه موسیقی سازهای ملی. مدرس هنرستان موسیقی . ناظم هنرستان موسیقی . سرپرست آتلیه معماری ونقاشی دانشکده هنرهای زیبای تهران . مدرس دراداره موسیقی کشورازسال1323.

    فعالیتهای آموزشی
    : استاد مهدی مفتاح نخستین مدرس ونویسنده روش جها معرفی ونواختن قانون به حساب می آید. وی مدرس انجمن موسیقی ملی سرپرست ونوازنده گروه موسیقی سازهای ملی ومدرس هنرستان موسیقی واداره موسیقی کشور بوده است.
    سایر فعالیتها و برنامه های روزمره : نواخت ویولن وقانون وتمرین وممارست هنری ازعادات روزانه استاد مهدی مفتاح بوده است.

    چگونگی عرضه آثار :
    آثارموسیقایی استاد مهدی مفتاح عمدتا ازرادیوی ایران ازحدود سال1329به بعد پخش شده است.
    ویرایش توسط mahgam : Sunday 8 September 2013 در ساعت 10:40 PM
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  4. 5 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  5. #51
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد تقي‏ دانشور (اعلم السلطان)




    ويلن در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه به ايران آمد . گذشته از كساني كه كم و بيش در شعبه ي موزيك دارالفنون به وسيله ي معلم اروپايي به اين ساز آشنا شدند، مانند تقي دانشور و حسين هنگ آفرين و ابراهيم آ‍‍‍ژنگ، ديگران به واسطه ي شباهت اين ساز به كمانچه نزد كمانچه كش‏ها مشغول نواختن آن گرديدند. از جمله سياوش‏خان برادر ناصر همايون به ويولن آشنا شد، سپس براي تحصيل موسيقي به فرانسه رفت. مظفرالدين شاه در سفر دوم به فرنگ ، چنگ (harpe) را ديده است و به ناصر همايون گفته است به سياوش‏خان بنويسد كه نواختن اين ساز را هم فراگيرد ، ولي معلوم نيست اين سفارش به كار بسته شده باشد. سياوش‏خان بعد از مراجعت به ايران موسيقي را فراموش كرد. بعد ها هم آن را رها كرد و به تجارت مشغول شد.

    تقي‏دانشور (اعلم السلطان) در سال 1258 در تهران متولد شد. مزين الدوله او و دو تن از همسالانش را كه با آن ها خويشي داشت، به مدرسه ي دارلفنون برد تا زير نظر لومر تحصيل موسيقي كنند. تقي‏خان پس از فراگرفتن قواعد نت خواني، به زدن آلات بادي مشغول شد و بعد نزد دووال نواختن ويولن را آغاز نمود. بچه‏هاي همسال او كه در موزيك دارلفنون كار مي كردند. سي و شش تن بودند كه وقتي اركسترشان شنيدني شد، يك بار هم در عمارت نارنجستان كاخ گلستان كه حالا خراب شده است در حضور ناصرالدين‏شاه نوازندگي كردند و مورد مرحمت قرار گرفتند تا اين جا تقي‏خان فقط به موسيقي اروپايي آشنا بود. سپس براي اين كه موسيقي ايراني را فراگيرد، مدتي در كلاس حسين‏خان‏اسماعيل‏زاده و چندي در خدمت ميرزاعبدالله رديف ها را فراگرفت. در اين موقع با حسام السطنه آشنا شد و مدتي وي را تعليم ويولن داد و به توسط او به دربار راه يافت و چند بار در حضور مظفرالدين شاه ساز زد. در دوره‏ي محمد علي شاه سمت پيشخدمت مخصوص يافت و اولين باري كه به حضور رسيد، جواد خان قزويني مشغول نواختن كمانچه بود. محمد علي‏شاه دستور داد سازش را آوردند و تقي‏خان برايش ويولن زد.

    در دوره‏ي مظفر الدين شاه به لقب اعلم السطان نايل شد و اهل هنر او را به اين نام مي شناختند. از اولين ايرانياني بود كه به ويولن آشنا شد و اين ساز را نواخت.
    او در اوان جواني وارد گمرك شد، بعد به وزارت تجارت منتقل گرديد و سپس به خدمت معارف درآمد و تا سال 1312 كه بازنشته شد ، در آن وزارت خانه ، سمت هاي مهمي داشت.
    وي مردي بود اهل ادب و دانش. در دوره اي كه او ويولن مي زد، بيش از دو سه نفر به اين ساز آشنا نبودند.
    جهانگير مراد، پدربزرگش حسام السطنه‏ي معروف ، فاتح هرات ، فرزند فتح علي شاه و پدرش ابونصر ميرزاي‏حسام السطنه و مادرش ابتهاج السطنه دختر عماد الدوله است كه به تار آشنايي داشت و نزد خواهر آقا‏حسين‏قلي تعليم مي گرفت و زن بسيار با ذوقي بود و خوب نقاشي مي كرد و انواع خط را بسيار خوش مي‏نوشت.
    جهانگير در سال 1260 متولد شد. از كودكي به هنرهاي زيبا علاقه داشت. وقتي تار را مي ديد آرزو داشت آن را بنوازد. به زحمت توفيق يافت كه اين اجازه را حاصل نمايد و روزي يك ساعت با آن خود را مشغول دارد.
    بعد از كمي تمرين ، دو تصنيف كه در ان زمان معمول بود، يكي „ ليلي جان ، دستم گردنت” و ديگري „نرگس مستي ، به رويت همچو ماه” را با تار مي نواخت.
    شبي پدرش گفت : شنيده‏ام تار مي زني. جهانگير خجالت كشيد ، ولي به اصرار پدرش همان دو تصنيف را نواخت و يك اشرفي جايزه گرفت.
    جهانگير در منزل دايي خود، مشكات الدوله براي اولين دفعه پيانو ديد و به نواختن آن علاقه‏مند شد. شوهر همشيره‏اش مجلل لدوله ويولن داشت. جهانگير در مدرسه‏ي دارالفنون هم اين ساز را مشاهده كرده بود تا اين كه شبي با جمعي از دوستان در منزل اتابك صدراعظم مهمان بود. ويولن زدن سياوش‏خان را در آنجا شنيد و به اين ساز دلبستگي يافت. شبي آقا بالاخان سردار، عمو و دايي او را به سرداريه نزديك باغ جمشيد دعوت كرد. جهانگير هم با آن ها رفت و در اين مهماني براي اول بار ، ويولن زدن تقي‏دانشور(اعم السطان) را شنيد و از او خواهش كرد كه به وي تعليم دهد.

    در اين موقع جهانگير ميرزا لقب حسام السلطنه داشت و جزء دستگاه مظفرالدين شاه بود. اعم السطان به باغ كاشنك كه محل ييلاقي حسام السطنه بود مي‏آمد و شاگرد و استاد با هم كار مي كردند تا اين كه به رديف آشنايي يافت. از همين موقع است كه حسام السطنه كه دوستانش او را حسام مي گفتند علاقه‏ي فوق العاده‏اي به ويولن پيدا كرد و همواره با ياران نزديك، مجلس ساز و آواز تشكيل مي داد . و به نواختن مي‏پرداخت. ضمناً هروقت فرصتي مي يافت سه تار و پيانو هم مي زد. رفته رفته بدگويي بدانديشان موجبات دلسردي او را فراهم مي كرد. زيرا در آن زمان رسم نبود كه كسي از خانواده‏ي محترمي بود در مجالس دوستان ساز بزند. حتي برخي از اعضاي خانواده به وي گفتند: نوه‏ي فاتح هرات را چه به ساز زدن، ولي او به اين كار ذوق داشت. جوانان را دور خود گرد مي آورد و مجلس انسي ترتيب مي داد. اطرافيان هم آرزو داشتند به محفل او كه همه چيز در آن فراهم بود راه يابند.
    حسام در اين هنگام با چند تن از مردم اهل ذوق و موسيقي آشنايي يافت و درميان آن ها مخصوصاً به عارف و سيد حسين طاهرزاده و سيد عزيز ملك، خوانندگان آن زمان و درويش خان و ميرزا غلامرضا نوازندگان تار دلبستگي پيدا كرد.

    حسام در آخرين سفر همراه مظفرالدين شاه به اروپا رفت. چند سال بعد نيز در زمان محمد علي شاه سفري به فرنگستان كرد و مجدداً به تران برگشت. بعدها هم مسافرتي به تفليس و برلن كرد.

    وي با ملك الشعراي بهار دوستي داشت و آهنگ هايي مي ساخت كه بهار اشعارش را مي سرود.
    موقعي كه حسام ويولن مي زد، دو سه نوازنده ي ديگر بيشتر در تهران نبودند كه به اين ساز آشنايي داشتند. به همين جهت وي شهرت بسزايي يافت. البته امروز برخي مسلط ترند، ولي با در نظر گرفتن زمان بايد او را در رديف بهترين نوازندگان عصر خود به شمار آورد.
    به پيانو، عود و سه تار نيز آشنا بود. علاوه بر موسيقي ذوق نقاشي و گل كاري نيز داشت و از اين دو جهت مخصوصاً از لحاظ عشق به پرورش گل، معروفيت بسياري داشت.

    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  6. 5 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  7. #52
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد رکن الدین مختاری

    رکن الدين مختاري در سال 1270 شمسي در تهران متولد شد. پدرش کريم در دربار قاجار ملقب به مختار السلطنه بود و در خانه بزرگي موسوم به پارک مختار السلطنه در خيابان ارامنه تهران سکني داشت. رکن الدين براي گذراندن تحصيل به مدرسه تربيت سپرده شد و در اين مدرسه با عبدالله دوامي که بعدها جزو بهترين خوانندگان و رديف دانان موسيقي ايراني شد همکلاس بود.





    به درستي نمي دانيم چه عواملي سبب گرايش او به موسيقي شد. او در فاصله اي نه چندان طولاني به عنوان نخبه ترين آهنگساز و نوازنده ويولن زبانزد محافل موسيقي مي شود. با قواعد علمي اين هنر آشنايي کافي نداشت و حتي نت موسيقي را هم نمي دانست اما آثارش از جزو قطعات موسيقي ايران قرار مي گيرد.
    روح الله خالقي در کتاب سرگذشت موسيقي ايران در بخش ويولن همسايه، آشنايي خود را با او اينگونه شرح مي دهد:
    شب هاي تابستان در آجر فرش جلوي اتاق پنج دري روي قاليچه اي که با کتاب آبي رنگ فرش شده بود مي نشستيم . يک فانوس قشنگ هم در کنارحوض مستطيل که نماي آن از سنگ بود قرار داشت و نيمي از حياط را روشن مي کرد و عطر گل هاي درهم اطلسي و شاه پسند مشام جان را تازه مي کرد. پيرزن اصفهاني خوش صحبتي در خانه ما بود که قصه مي گفت، بعد از شام روي تخت بزرگي که چندين تختخواب رويش جا مي گرفت دراز مي کشيديم و پيرزن قصه را آغاز مي کرد . گاهي کلام خود را مي بريد و مي گفت : بچه ها گوش کنيد صداي ويولن بلند شد . ما هم طوري به اين صدا مانوس بوديم که سکوت مي کرديم و گوش مي داديم و با نغمه ساز به خواب مي رفتيم . نوازنده ويولن يک صاحب منصب نظميه بود که پشت منزل مادر ما در پارک پدرش منزل داشت. من آن موقع هنوز شکل ويولن را نديده بودم ولي مادرم برايم گفته بود که ويلون سازي است شبيه کمانچه که به عوض اينکه روي زانو يا زمين بگذارند زير چانه مي نهند و با کماني که آن را آرشه مي نامند نواخته مي شود. چون در کودکي مکرر با آواز ويولن به خواب رفته بودم هميشه آرزو مي کردم که من هم بتوانم روزي اين ساز را بزنم . به مادرم گفتم چه مي شود اگر اجازه دهي نزد همين همسايه نواختن ويولن را فرا گيرم . تبسمي کرد و گفت : حالا خيلي زود است. از اين گذشته آقاي همسايه که معلم ساز نيست. شنيدن صداي ويولنش هم براي هر کس ميسر نمي باشد . از حسن تصادف است که ما در جوار او هستيم و آهنگ سازش را گاهي مي شنويم . دراين خصوص بهتر است با کسي صحبت نکني زيرا وضع اداري او اين اجازه را نمي دهد که به نام ساز زن که در اذهان مردم شغل آبرومندي نيست شهرت پيدا کند . ممکن است بفهمد و تابستانها درهاي اتاقش را ببندد که مثل ايام زمستان صداي سازش به گوش ما نرسد . اين خاطره در ذهن من ماند تا بعد از اينکه به تحصيل موسيقي پرداختم متوجه شدم که همسايه قديمي ما يکي از هنرمندان عهد خود بوده است.



    تسلط مختاري بر رديف و دستگاه و گوشه هاي موسيقي ا يراني کاملا مشهود است. به کارگيري تنوع ريتم گاه در آثارش چنان ا ست که پيش از او سابقه نداشته است. مانند پيش در آمد ماهور که براي اولين بار در وزن هاي مختلف مي سازد و شايد به همين دليل است که صفوت او را در احساس ضرب بي همتا مي داند .
    در ميان آثار مختاري تصانيفي هم به چشم مي خورد که اشعار بيشتر آن ها را ملک الشعراي بهار سروده است. مختاري در سال 1352 به درود حيات گفت و نتوانست به وعده اي که چند ماه پيش به او داده بود عمل کند . قرار بود آنچه را که از موسيقي مي داند بر روي نوار ضبط و به رايگان در اختيار سازمان راديو و تلويزيون آن زمان قرار دهد.
    اما آنچه که گفتيم فقط بخشي از زندگي هنرمند است که اين جا و آن جا در اسناد کتبي موسيقي به آن ا شاره شده؛ در بخش ديگر او به نام سرپاس مختاري مي شناسيم . همان شخصيت ويران گر و جنايتکاري که اهل موسيقي رغبت زيادي به سخن گفتن پيرامون آن ندارند . خالقي مي نويسد:
    مختاري علاوه بر اينکه هنرمندي تواناست و وجودش در عرصه موسيقي وزنه اي حساس تلقي مي شود او را با عنوان رئيس شهرباني رضا شاه در دوره اي از بحراني ترين روزهاي اين ديار مي شناسيم .
    سرپاس مختاري در تهران دوستان بسياري داشت که هر از چند گاه سازش را براي آن ها به صدا در مي آورد که از آن جمله مي توان امير شوکت الملک علم را نام برد .
    مختاري با هنرمندان عصر خود ارتباطي مانوس دارد و در مواردي به ياري آنان نيز مي‌شتابد . مثلا وقتي قمرالملوک وزيري از نداشتن خانه رنج مي برد وي يکي از اتاق هاي خانه- اش را در اختيار قمر مي گذارد.
    استاد علي اصغر بهاري از ميان خاطراتش نقل مي‌کند که چند سالي به واسطه کمک مختاري خدمت سربازي اش را به تعويق انداخته است و همه اين ها در حالي است که مختاري به عنوان افسري منظم و آهنين در نظميه رضا شاه مشغول انجام وظيفه است. بعضي ها اعتقاد دارند که شايد بدون وجود او رضا خان نمي توانست به آن درجه از قدرت برسد.
    واپسين سال هاي زندگي فرخي، سخت غم انگيز است و كيست كه نداند كه آخرين شعري كه از فرخي بازمانده، دلنشين ترين و زيباترين اثر اوست كه يكسر از تنگناي زندان به حافظه توده ها پرواز كرده است.
    در آخرين شعراشاره به ازدواج وليعهد است كه در بهار ۱۳۱۸ زمزمه عفو عمومي را شايع كرده بود و البته فرخي اميد كوچكي به رهايي دارد، اما بيشتر از آن طلب مرگ مي كند و ماه بعد خبر عفو عمومي دروغ در مي آيد و سبب مي شود كه او به سيم آخر بزند و آن شعر را بگويد. شعر دست به دست مي گردد (به دليل نامردي همشهري اش كه قرار بود شعر را به «ارباب گودرزي يزدي» برساند، اما با يك گزارش بلند و بالا به نزد رئيس زندان ارسال مي دارد) شعر دست به دست به حضور شاه مي رسد. فرمان قتل فرخي ديگر اشكالي نداشت و كيست كه نداند، ماجراي صدور فرمان قتل او را در سال ۱۳۱۸ و غروب روز ۲۳مهر همان سال را، آمدن پزشك احمدي جلاد بي سواد رضا شاه و ماجراي آمپول هوا را. هوا در رگ هاي شاعر جاري مي شود- هواي آزاد- او در تشنجي دردناك به خواب خفقان مي رود، و هنوز دو سال ديگر مانده است كه ركن الدين مختاري، همچنان رئيس شهرباني رضاشاه باشد و اگر نه در كشتن فرخي مستقيماً دخالت نداشته است اما در تمامي مدت اين رويداد غم انگيز، او ويلن را حتماً به كناري گذاشته بود و بندهاي پوتينش را محكم مي كرد. داستان دستگيري، محاكمه و هشت سال زندان، نه به خاطر نواختن ويلن در شور، دشتي، بيات ترك، افشاري، سه گاه و ماهور بوده است.

    آنچه در يادداشت ناشر و برگرفته از كتاب «چشم انداز موسيقي ايران» تأليف دكتر ساسان سپنتا آمده است، با آنچه در چاپ اول اين كتاب در سال ۱۳۶۹ آمده است، بسيار فرق دارد. در چاپ اول (صفحه ۸۴) فقط وجه هنري ركن الدين مختاري به قلم آمده است و وجه نظامي او، در يك جمله: «ركن الدين مختاري سال ها مصدر خدمات (؟!) دولتي چون رياست شهرباني دوره رضاشاه بود». فقط همين يك جمله. اما در چاپ بعدي(ويرايش جديد) ، دكتر سپنتا، محافظه كاري را به كناري گذاشته و از محاكمه و زندان او، پس از ۱۳۲۰ سخن مي گويد.
    اما همچنان نسل جوان از چند و چون محاكمه، زندان، دستگيري، عفو و سپس گوشه گيري بي خبر مي ماند.

    و از موسیقیدانان همدوره درویش خان و رکن الدین خان گوی سبقت را از نظر ابتکار و سلیقه آهنگسازی از همگنان خود آن دوره ربوده اند. بهمین جهت است که ازین پس از روش این دو هنرمند بنام سبک درویش و رکنی نام خواهیم برد. همان سبکی که بعدها مورد تقلید و اقتباس نغمه پردازان دیگر واقع شده است. » مشیر همایون در سال 1296 نمایشنامه ای بنام «بیچاره رومی» نوشت که همراه با ارکستر بود، و با شرکت دوستانه خود درویش خان و رکن الدین خان آنرا به سود امور خیریه نمایش دادند.
    او در پایان عمر حاضر شده بود آنچه می دانست بر روی نوار ضبط کند و به رایگان در اختیار رادیو- تلویزیون ایران قرار دهد. این تصمیم به علت مرگ او عملی نگشت و چند ماه پس از آن درگذشت.
    آثار او عبارت اند از: پیش در آمد ماهور با وزن های گوناگون، همایون، شور، اصفهان، ترک، دشتی و سه گاه. و همچنین تصنیف بیات ترک با شعر ملک الشعرا بهار.
    آثارش پیوسته در ارکستر نواخته می شده است و همچنین در روزهای نخست راه اندازی رادیو نیز اجرا می گردیده است.

    او اواخر تابستان سال 1350 در سن 80 سالگی درگذشت.
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  8. 6 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  9. #53
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد روبن گریگوریان




    روبن گریگوریان یا به عبارتی روبیک ـ آهنگساز، رهبر ارکستر، نوازنده و استاد ویلن ـ در 1294ش در تفلیس گرجستان چشم به جهان گشود. خود وی در این خصوص میگوید کهبه دنیا آمدن من در تفلیس کاملاً اتفاقی بود. پدر و مادرم تبریزی بودند و هنگام حملۀ عثمانیها به قفقاز رفتند و بعد دوباره به ایران بازگشتند. در واقع، من ایرانی هستم. اصلاً، هنرمند در دنیای خاصی که همان هنر است زندگی میکند. وقتی نام باخ، بتهوون و موتزارت را میآوریم از آدمهای متعلق به همان دنیا صحبت میکنیم نه متعلق به این کشور و آن کشور.
    او در کودکی به همراه والدینش به تبریز بازگشت و تحصیلات مقدماتی را در مدرسۀ ارمنیان تبریز گذراند. در کودکی نزد پدرش لئون گریگوریان، که از موسیقیدانان بنام و تحصیل کردۀ کنسرواتوار بلژیک بود و در تبریز به تدریس ویلن و سولفژ اشتغال داشت، آموزش دید. پدرش، لئون، استاد ویلن و مادرش، نِکتار، استاد پیانو بود. برادرانش، زاریک، هراچ و هنریک، به ترتیب نوازندۀ پیانو، فلوت و ویلن و خواهرش، آسیک، نیز نوازندۀ ارگ بود.
    لئون گریگوریان، در 1265ش، در تبریز، به دنیا آمد. تحصیلات خود را در مدرسۀ هایکازیان ـ تاماریان ارمنیان تبریز گذراند و همزمان آموزش ویلن را زیرنظر استاد ویلن، آرداشس دِرهُوانسیان، فراگرفت و در نواختن آن تبحر یافت. سپس، برای تکمیل هنر نوازندگی ویلن در1286ش راهی تفلیس شد و در مکتب استاد ویلن، واسیلیو روس، به فراگیری این ساز پرداخت. استعداد و علاقۀ وی برای آموختن بیشتر و آشنایی با روشهای روز اروپا سبب شد تا در 1289ش به بروکسل رود و زیر نظر پروفسور تامسون گیساک ورویر، که در آن زمان معاون هنرستان موسیقی بروکسل بود، آموزش بیند. لئون همزمان با آموختن ویلن، تئوری و هارمونی موسیقی آواز را نیز نزد پروفسور براخسلمان، آهنگساز و استاد مشهور همان هنرستان، فرا گرفت. به این ترتیب، توانست در عرض دو سال مهارت خوبی هم در زمینۀ تئوری موسیقی و هم در زمینۀ عملی به دست آورد. وی در1293ش به تفلیس و سپس در 1296ش به تبریز بازگشت و به محض ورود عهدهدار آموزش دروس موسیقی و آواز مدارس حوزۀ خلیفهگری ارمنیان تبریز شد. لئون برای نخستین بار در ایران، دست به تشکیل ارکستر سمفونیکی به نام سالن در تبریز و اجرای اپرای آنوش زد. اپرای آنوش را آرمن تیکرانیان تصنیف کرده و لیبرتوی آن را شاعر مشهور ارمنی، هوانس تومانیان، نگاشته است. لئون در 1333ش به تهران منتقل شد و در تهران نیز به فعالیت موسیقایی خود ادامه داد. وی در1336ش چشم از جهان فروبست. لیدا بربریان، منتقد هنری، در 1355ش گفت و گویی، برای روزنامۀ آلیک، با روبن صورت داد و وی در این گفت و گو در مورد پدرش گفت:«پدرم بسیار پر مشغله بود اما از میان همۀ کارهایش من یک مورد را بسیار تحسینبرانگیز یافتهام و آن اینکه شصت هفتاد سال پیش، که در تبریز هنوز سازهای موسیقی کلاسیک وجود نداشت،پدرم قطعههای زیبایی از اپراهای مشهور را به صورت آواز به شاگردان خود میآموخت و در آنها درک و سلیقۀ موسیقی را پرورش میداد. من همیشه فکر کردهام که هفتاد سال پیش او چگونه به چنین نتیجهای رسیده بود. برای همین هم همیشه کار او را تحسین کرده ام».

    روبیک در چنین خانوادهای رشد کرد که در آن آموزش موسیقی در زمرۀ کارهای روزمره و عادی به شمار میرفت و شانزده تن از اعضای خانوادۀ وی موسیقیدان یا نوازنده بودند. از این رو، علاقۀ وی به موسیقی سبب شد تا اندکی پیش از رسیدن به هجده سالگی برای ادامۀ تحصیل و تکمیل هنر خود به فرانسه رود. گریگوریان پس از سه سال اقامت در پاریس به ایران بازگشت و تحصیلات حرفهای خود را در کنسرواتوار حرفهای تهران ادامه داد و همزمان در تبریز و تهران به تدریس ویلن مشغول شد. روبیک نخستین فعالیت هنری و رسمی خود را با اجرای رسیتال ویلن، در 1319ش، آغاز کرد و پس از آن به استخدام کنسرواتوار عالی موسیقی درآمد و به منزلۀ یکی از نخستین مدرسان موسیقی کلاسیک در ایران شروع به تدریس کرد. آشنایی وی با مرحوم استاد پرویز محمود سبب شد که با همکاری وی به فکر پایهگذاری ارکستر سمفونیک تهران افتد و با همت و کوشش فراوان این ارکستر سمفونیک را بنیاد نهد. در همان سال و درمراسم افتتاحیه، روبیک نخستین کنسرتو پرویز محمود را اجرا کرد. بعدها پرویز محمود دربارۀ این کنسرتو گفت: «در اصل این کنسرتو را برای روبیک عزیزم نوشته بودم». در مهر 1325ش، پرویز محمود به ریاست ادارۀ موسیقی کشور و کنسرواتوار تهران انتخاب شد و روبیک را به معاونت خود برگزید. دوستی بسیار نزدیک این دو سبب شد که روبیک پیشنهاد رهبری ارکستر هنرجویان را بپذیرد و تا زمان مهاجرت به امریکا شاگردان برجستۀ بسیاری را تربیت و به جامعۀ هنری تقدیم کند که میتوان از استاد لوریس چکناوُریان به منزلۀ برجستهترین آنها نام برد. با سفر پرویز محمود در 1328ش به امریکا، که بر اثر فشارهای ادارۀ تازهتأسیس هنرهای زیبا اتفاق افتاد، هیئت مدیرۀ پنج نفرهای تشکیل و روبیک گریگوریان به رهبری ارکستر سمفونیک تهران و مدیریت هنرستان موسیقی برگزیده شد. وی در همان سال نخستین کنسرت بزرگ خود را برای اجرای قطعاتی از آثار بتهوون با همراهی نوازندۀ سرشناس پیانو، رافی پطروسیان، که از فرانسه دعوت شده بود، رهبری کرد. استعداد و ذات هنری روبیک سبب شد که از 1327 ـ 1330ش، علاوه بر در اختیار داشتن سمتهای یاد شده، سرپرستی کمیسیون ملی ایران را در بخش موسیقی یونسکو نیز عهدهدار شود.
    تسلط گریگوریان به موسیقی اروپا و دانستن زبانهای خارجی، صادق هدایت، سردبیر آن روزهای مجلۀ موسیقی، را بر آن داشت که از گریگوریان دعوت کند تا مقالات تخصصی خود را در زمینۀ موسیقی به چاپ رساند. علاقۀ گریگوریان به ترانههای فولکلوریک ایران و شناخت عمیق او از فرهنگ این سرزمین و همچنین تشویقهای پرویز محمود و صادق هدایت در نهایت منجر به تنظیم و چاپ دو جلد کتاب تحت عنوان ترانههای روستایی ایران (جلد نخست در 1327ش و جلد دوم در 1328ش) شد. البته، قابل ذکر است که در تهیه و نشر این دو جلد کتاب انجمن پرورش فکری جوانان ارمنیان کمک فراوانی کرد. این دو جلد کتاب، که در نوع خود بینظیر و جزو نخستین نمونههای منتشر شده در ایران بود، شامل تنظیماتی از ترانههای محلی با گویشهای متنوع از استانهای گیلان، مازندران، فارس، کردستان و... است که مورد استقبال فراوان و استفادۀ خواص قرار گرفت زیرا اصل این آهنگها در تنظیم مدرسهای روبیک چنان قلب ماهیت شده بودند که بازشناختن آنها ممکن نبود. از سوی دیگر، لحن غلیظ ارمنی روبیک بر آنها تأثیر گذاشته بود. روبیک فعالیت خود را در کنسرواتوار ادامه داد و همزمان آهنگهایی از روی تمهای ایرانی و چند آواز همراه پیانو، فانتزی، اورینتال،کوارتت زهی و اسکرتزو برای پیانو و چند قطعۀ ارکسترال ساخت. مرحوم مرتضی حنانه، غلامحسین غریب گرگانی و فریدون ناصری، هنرجویان جوان آن روزها، بارها از دقت عالی گوش موسیقایی روبیک تعریف و او را ستودهاند. پس از چند سال کار و کوشش بیوقفه در ارکستر سمفونیک تهران و هنرستان عالی موسیقی، به دلیل ناملایمات و فشارهای بیجایی که از طرف ادارۀ هنرهای زیبا به هنرستان موسیقی وارد میشد، روبیک گریگوریان از هنرستان موسیقی و رهبری ارکستر سمفونیک تهران کنارهگیری کرد و همان راهی را رفت که پیش از او دوستش، پرویز محمود، رفته بود زیرا او هم دریافته بود که با آن تشکیلات نمیشود راهی را رفت که بلا بارتوک و مانوئل دوفایا پیمودهاند. از این رو، در 1331ش به امریکا مهاجرت کرد اما این مهاجرت پایان کار وی نبود و موفقیتهای وی در آن سوی مرزهای ایران نیز استمرار یافت. در اهمیت و میزان موفقیتهای هنری روبیک گریگوریان همین بس که در کشوری که صاحبان بالاترین تخصصها، به زحمت، میتوانند مقام هنری خود را، در سلسله مراتب اداری، حفظ کنند وی رهبر یکی از معتبرترین ارکسترهای موجود در امریکا بود. او در بدو ورود به امریکا با اجرای دو قطعه از آثار خود به نامهای عروس تاتراگوم و سوئیت ایرانی چشمها را خیره کرد و این سرآغازی شد برای آنکه وی به مدت بیش از سی سال رهبری ارکستر سمفونیک بوستون، شش سال رهبری ارکستر سمفونیک پورتلند، رهبری ارکستر و گروه کر همسرایان کنسرواتوار بوستون، سمفونی زنان بوستون و چندین بار، به منزلۀ رهبر مهمان، رهبری ارکستر سمفونیک اسپلاناد را عهدهدار باشد و اجراهای بیشماری را رهبری کند و شاگردان بسیاری را آموزش دهد. با این حال، گریگوریان ایرانی و ارمنی باقی ماند. او تمهایی را که در ایران گرد آورده بود تنظیم کرد و قطعات بیشماری برای فرمهای گوناگون موسیقی نوشت. اجراهای روبیک، در اقصا نقاط جهان، بارها از سوی موسیقیدانان بزرگ مورد نقد و ستایش قرا گرفته و روزنامهها بارها در تعریف از وی قلم فرسایی کردهاند. از جمله روزنامۀ کریستین ساینس مانیتور[2] در شمارۀ 9 ژوئن 1952م خود در مورد روبیک نوشت:«روبن گریگوریان دیشب با کار خودش نشان داد که یک آهنگساز و موسیقیدان دقیق و دارای قدرت بیان است. در او ویژگی بیان مطمئن وجود دارد. همچون کسی که حق خود را میطلبد. ما از او انتظار داریم که اندیشههای موسیقایی ویژۀ خود را به سبک و شیوۀ خود بیان دارد». روزنامۀ وورچستر ایونینگ گازتا[3] نیز در شمارۀ 19 دسامبر 1959م خود نوشت:« برنامه، کنسرت هیجانانگیزی بود. روبن گریگوریان در کنسرواتوار بوستون نقش بسزایی داشت هم به منزلۀ رهبر ارکستر و هم به منزلۀ آهنگساز». آرتور فریدل، در 29 ژوئن 1957م، نوشت:«من بسیار خرسند شدم وقتی شنیدم شب موسیقی ارمنی را باید شما رهبری کنید و مطلع شدم که با موفقیت بسیار این کار را انجام دادهاید». همچنین هفتهنامۀ هایرنیک،[4] چاپ ایروان، پس ازاینکه روبیک آثار ادوارد میرزویان را در ایروان رهبری کرد، نوشت:«میرزویان او را مائستروی (استاد) بزرگ نامیده و اعتراف کرده که حتی در چکسلواکی نیز اجرای آثار او اینچنین موفقیتآمیز نبوده است».
    علاقۀ روبیک به کومیتاس، موسیقیدان شهیر ارمنستان، سبب شد که وی در 1332ش کوارتت زهی کومیتاس را پایهگذاری کند و نوازندگی ویلن نخست آن را بر عهده گیرد. پس از مدتی نیز انجمن گروه کر کومیتاس را بنا نهاد و همزمان با رهبری ارکستر سمفونیک بوستون رهبری این انجمن را نیز در کنسرتهای متعدد بر عهده گرفت. اما اوج کار گریگوریان و یکی از آثار بینظیر وی تنظیم قطعۀ باداراک بود که قطعهای مذهبی و ویژۀ مراسم مذهبی کلیساست و برای تجلیل از مقام عیسی مسیح برگزار میشود. وی خلق این اثر را در 1341ش آغاز کرد و در 1369ش و درست چند ماه پیش از مرگش به اتمام رساند. باداراک اثری از کومیتاس است که در فرم اوراتوریوی سمفونیک و برای یک ارکستر سمفونیک و گروه کُر بزرگ و تکخوانها تصنیف شده است. باداراک در اصل چهار بخش دارد:ـ بخش نخست : خدای مقدس ـ بخش دوم : مقدس مقدس ـ بخش سوم : خدای ما ـ بخش چهارم : فقط مقدساین اثر در 4 نوامبر 2001م، در سالن سمفونی بوستون، اجرا و با استقبال شنوندگان رو به رو شد. در این کنسرت، اعضای ارکستر سمفونیک بوستون و گروه کُر پرو موزیکا و چهار نفر تکخوان به رهبری لئون، پسر روبیک، شرکت کردند. این اثر دو ساعته با موفقیت به پایان رسید و مطبوعات گوناگون، از جمله روزنامۀ بوستون گلوب،[5]آن را تحسین کرد و نوشت:«این یک اثر بزرگ است که با مهارت کامل آفریده شده و شنونده را به آسمانها پرواز میدهد». ارلز مونش، رهبر ارکستر سمفونیک بوستون، باداراک تنظیم روبیک را بررسی و اعلام کرد:« من بسیار خوشحال هستم چون این اثر را بسیار جالب یافتم. موسیقی آن بسیار زیباست و تنظیم آن با کمال مهارت و سلیقه صورت گرفته. به نظرم این اثری است که ملت ارمنی برای آن ارزش والایی قائل خواهد شد». گریگوریان دو بار، در 1355 و 1356ش، به قصد اقامت و ادامۀ فعالیتهای هنری به ایران بازگشت لیکن اوضاع و احوال را مناسب ندید و به تدریس، به منزلۀ استاد افتخاری دانشکدۀ هنرهای زیبا و برگزاری چند اجرا در ارکستر سمفونیک تهران و اجتماعات ارمنیان بسنده کرد. پس از مدتی نیز به امریکا بازگشت. در همان زمان، مجلۀ تماشا گفت و گویی با وی ترتیب داد و او در پاسخ سؤال پرویز بهروز که از او پرسید استاد در دانشگاه چه میکنید؟ گفت:«من به دعوت مسئولان دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران،که متشکرم که به یاد من بودند، برای سخنرانی به مدت یک ترم به تهران آمدهام. آنچه من دراین کلاسها آموزش میدهم ارکستراسیون و رهبری است. این را بگویم که رهبری ارکستر را نمیتوان به کسی آموخت. رهبری یک حس خدادادی است، بعضیها رهبر میشوند و بعضیها نمیشوند. البته، میتوان با تدریس استعدادها را توسعه داد و چیزی در حد ابتدایی را به همه آموخت چون هر نوازندهای هم لازم است رهبری بداند، حداقل در آن حد که بتواند به عنوان یک نوازنده با رهبر کار کند». روبیک گریگوریان در 1370ش، در سن 76 سالگی، در بوستون امریکا، چشم از جهان فروبست. وی طی سالیان طولانی فعالیت هنری خود همواره به منزلۀ استادی دلسوز، رهبری توانا و آهنگسازی برجسته در دنیای موسیقی خدمت کرد و دستاوردهای بسیاری داشت ولی آنچه برای ما همواره باقی میماند خدمتی است که وی در زمینۀ گردآوری و تنظیم آهنگهای فولکلور ایران انجام داد و با نگاه آکادمیک و کلاسیک به این گنجینۀ موسیقی ملی راه را برای موسیقیدانان بعدی هموارکرد.«خدمت به موسیقی،آهنگسازی، رهبری یا نوازندگی یک شغل نیست،یک وظیفه است. آهنگساز یا نوازنده موظف است که هنرش را گسترش و ارائه دهد».

    «هنر عنصر خودپرستی است. وقف کامل میخواهد. باید کاملاً برایش قربانی شد. نمیتوان گهگاه به آن پرداخت اما خوشبختی هم فقط جنبۀ مادی ندارد. میتوان از لحاظ روحی و فکری خوشبخت بود. این باارزش و ماندنی است. قدرتی که در ملتهای قدیمی وجود دارد همین است. این اسلحهای است که ملتها را نگاه میدارد».
    ویرایش توسط mahgam : Monday 9 September 2013 در ساعت 12:00 PM
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  10. 5 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  11. #54
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه حسن کامکار (1302-1370)






    نوازنده ویولن و معلم موسیقی، در فروردین 1302 در شهر سنندج پا به عرصه وجود نهاد، به قول خودش از چهارسالگی با شنیدن صدای تار نوازنده ای به اسم علیخان اشتیاق و علاقه شدید موسیقی در وی ایجاد گردید بطوریکه در این باره می گوید:
    « چهار ساله بودم. از همان روز احساس کردم علاقه زیادی به موسیقی دارم. این احساس را اینطور فهمیدم که نوازنده تاری به نام علیخان با پدرم رفاقت داشت و خیلی از شبها به خانه ما می آمد. من کار او را می دیدم. یک شب از او قول گرفتم که تار کوچکی برایم درست کند، او قول داد درست کند و درست هم کرد. او سفالی را سوراخ کرده بود و روی آن پوست انداخته و چوبی با دو سیم به آن وصل کرده بود. من به طور پنهانی و دور از اطلاع پدرم در پستوی خانه می رفتم و ساز می زدم. پدرم خیاط بود و درک موسیقی نداشت. مخالف بود و اگر می فهمید من را تنبه می کرد. یک شب که داشتم تمرین می کردم پدرم رسید، من را زد و سازم را که ظاهراً چیزی شبیه کمانچه بود از بالای پشت بام به طرفی پرتاب کرد که ندانستم کجا افتاد. گفت: می خواهی مطرب شوی؟ من دقیقاً چهار ساله بودم. این قضیه چهار پنج بار تکرار شد. یعنی علیخان برایم از روی دلسوزی ساز می ساخت، پدرم آن را می شکست. کار مادرم طرفداری از من بود. همین قضیه تا حدی به جدایی پدرم و مادرم دامن زد. از هشت سالگی که دیگر پدری بالای سرم نبود، در سنندج در خیابان هرجا موزیک نظام، مارش می زدند و میرفت من دنبالش می رفتم. دوازده و نیم ساله بودم، علیرغم بی میلی مادرم به مدرسه موزیک نظام رفتم. به سازهای بادی در نظام خوب آشنا شدم. در ظرف هفت هشت سال سرگروهبان موزیک نظام شدم، تا اینکه شخصی در سنندج تصمیم گرفت تا گروهی از ارکستر زهی تشکیل دهد. چندین ویولن تهیه کردم، من هم مشغول یاد گرفتن ویولن شدم. از بیست سالگی بدون استاد نواختن ویولن را شروع کردم و به طور جدی از کار و روش آقای صبا تقلید می کردم. سالها کوشیدم، تا جایی که اگر کسی کارم را می شنید فکر نمی کرد که من هستم. صدای سازم صدای ساز صبا را داشت. »



    کامکار بعد از تار و سازهای بادی، ویولن را به عنوان ساز تخصصی خود برگزید و به ساختن آهنگ و گردآوری، تنظیم و ثبت ترانه های محلی کردی پرداخت و در این زمینه دخایر گرانبهای از خود به یادپار نهاد.
    فعالیت های پیگیر و گسترده کامکار در رشد و اشاعه موسیقی قابل تحسین و تقدیر است زیرا کلاسهای موسیقی او تبدیل به کانون هنری و تشکیل چند ارکستر و در نهایت منجر به تأسیس هنرستان عالی موسیقی در منطقه کردستان گردید. در مورد فعالیتش چنین می گوید:« در سال 1342 پس از دریافت کارشناسی موسیقی از فرهنگ و هنر به سنندج برگشتم. سه ارکستر تشکیل دادم. یک گروه حرفه ای، یک ارکستر برای خانمها و سومی برای هم کودکان زیرا دوازده سال. این جریان مرتباً مورد تشویق قرار می گرفت و ما ماجراهایی در طهران داشتیم. طوری شد که مسولان وقت، وقتی این گونه فعالیت ها را از من دیدند، به فکر تشکیل هنرستان موسیقی در سنندج افتادند. در همان سال بعد از یکی از اجراهای موفق ارکستر ما در طهران، یکی از بزرگ ترین مقامات مملکت فعالیت چشمگیر من را در رهبری و هدایت گروه دید. جلو آمد و گفت: آقای کامکار در مقابل این زحمات چه می خواهید؟ پول – خانه هرچه می خواهید بگوید تا ما دستور دهیم. اما من در این فکرها نبودم. هنر و نتایج آن و اینکه می توانستم خوب فعالیت کنم کافی بود. تشکر کردم و گفتم چیزی لازم ندارم. فکر نکنید که وضعم خوب بود، نه درست موقعی بود که برای روزمره ام پول کافی داشتم، حتی کافی نبود، اما آن طور هم پول نمی خواستم. اکنون بعد از بیست و نه سال خدمت بازنشسته ام و با سختی طی می کنم. چوب چرا نمی پرسید به چه دلخوش هستم؟ دلخوشی من رسیدن به مقاصدم در موسیقی بود، اینکه شاگردان و فرزندانی تربیت کردم که هنرمند واقعی هستند و هنر جدی ارائه می دهند، نه هنری دلخوشکنکی».


    شرایط اجتماعی در زمانی که حسن کامکار شروع کرد، بسیار نامناسب بود؛ اما او سرسختانه راه خود را ادامه ‌داد.
    علی رغم تمام مشکلات، وی توانست تحولات زیادی در زمینه موسیقی و به خصوص موسیقی کردستان ایجاد کند، در آن زمان موسیقی محلی اصلا هیچ نت و علمی نداشت و وی توانست بسیاری از قطعات محلی کردستان را به طور علمی حفظ و ضبط کند.
    حسن کامکار در سال ‌1340 اولین هنرستان موسیقی کردستان را تاسیس کرد و نیز در حدود سال‌های ‌1346 و 1347 توانست ‌٤ گروه موسیقی تشکیل دهد که یک گروه از آنان گروه بانوان و یک گروه دیگر را کودکان تشکیل می‌دادند.





    براستی یکی از بزرگ ترین گنجینه های که این هنرمند از خود به یادگار نهاد وجود هشت فرزند نوازنده و آهنگساز به نام های هوشنگ، بیژن ، پشنگ، ارسلان، قشنگ، ارژنگ اردشیر و اردوان است که هر کدام در جهت اعتلای موسیقی این کشور همچون پدر بزرگوار خود، گامهای استوار برداشته اند.


    وی خود برای این گروه‌ها قطعاتی می‌ساخت و با آنان تمرین می‌کرد؛ این چند گروه تا اوایل انقلاب نیز فعالیت‌هایی داشتند.
    استادحسن کامکار خیلی علاقه داشت که این هنر را توسعه بدهد و در واقع بسیار علاقه‌مند بود که فرزندان خود نیز در این عرصه گام بگذارند و نیز به علت استعدادی که در فرزندانش وجود داشت آنها با تربیت پدر و با راهنمایی‌های او توانستند موسیقی را فراگیرند.

    هوشنگ کامکار که در زمینه آهنگسازی تحصیلات آکادمیک دارد آثار زیادی برای ارکستر بزرگ و همین طور برای سازهای ایرانی ساخته است.
    همچنین در زمینه کمانچه، اردشیر کامکار توانست تحولاتی را ایجاد کند.
    اردوان کامکار نیز سبک خاصی در نوازندگی سنتور ایجاد کرده است.
    ارسلان نیز نوازنده چیره دستی در ویولون است.
    قشنگ کامکار، دختر وی نیز از بانوان برجسته در زمینه موسیقی به شمار می‌رود.
    وی موسس گروه کامکارها می‌باشد و اولین ارکستر خانوادگی کامکارها در سال ‌١٣٤٤ شکل گرفت. این ارکستر از سازهای مختلفی بهره می‌گرفت.
    در آن کنسرت، حسن کامکار،‌ ویولون می‌نواخت، قشنگ می‌خواند، پشنگ و ارژنگ، سنتور و جاز می‌نواختند و هوشنگ کامکار هم به اتفاق بیژن با آکاردئون گروه را همراهی می‌کرد.
    پس از اینکه اردشیر و ارسلان با گذر از دوران کودکی وارد گروه شدند، در سال ‌٤٩ آنها یک ارکستر نیمه‌ حرفه‌ای تشکیل می‌دهند.
    بعدها گروه کامکارها به اتفاق [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]و [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]هسته گروه‌های شیدا و عارف را بنیان گذاردند و اولین کنسرت‌ها را هم اوایل انقلاب، اجرا کردند.
    در آن سال‌ها اردوان با تکنیک بالای خود در سنتور به تکنوازی می‌پرداخت. در همین زمان دعوت‌های خارجی از کامکارها آغاز شد.
    حضور در جشنواره‌هایی چون پوخ برگ اتریش، وومد و کنسرت با لاندن سیمفونیتا از جمله موفقیت های گروه کامکار به حساب می‌آید.
    استاد حسن کامکار در سال 1371 چشم از جهان فرو بست.


    ویرایش توسط mahgam : Sunday 15 September 2013 در ساعت 01:14 PM
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  12. 7 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  13. #55
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد ابراهیم قنبری مهر


    ابراهیم قنبری مهر استادی بی‌نظیر در صنعت و هنرسازی است. او متولد مرداد ۱۳۰۷ تهران می‌باشد از کودکی علاقه زیادی به موسیقی داشت. پدر ایشان نیز از نعمت صدای خوش بهره‌مند بوده است و خاطرات مجالست پدر با دوستان در ذهن ایشان مانده است.
    حدوداً ۶ ساله بود که پدرش فوت می‌کند و خانواده وی با وضع بدمالی مواجه می‌شود به همین علت پس از گذراندن کلاس پنجم ابتدایی، در سن ۱۱ سالگی ترک تحصیل می‌کند و برای کسب درآمد به کار حلبی‌سازی، آهنگری، تراشکاری و سپس نجاری که کار مورد علاقه ایشان بوده است روی می‌آورد.
    با توجه به علاقه‌ای که به موسیقی داشت، پس از چند سال، وقتی امکانات فراهم می‌شود تصمیم می‌گیرد برای یادگیری موسیقی نزد استاد صبا برود. بالاخره آدرس خانه صبا را که در خیابان ظهیرالاسلام بود پیدا می‌کند و به آنجا می‌رود.
    استاد صبا با خوش روئی از او استقبال می‌کند و مشغول آموزش ویولن می‌شود و به گفته‌‌ی آقای قنبری استاد صبا هیچ وقت از وی شهریه نگرفت و رابطه او با استاد صبا بسیار نزدیک می‌شود.
    پس از گذراندن یک دوره نت نویسی و آشنائی با گام‌های موسیقی ایرانی و فرنگی و تعلیم نوازندگی، استاد صبا پیشنهاد ساخت ویولن را می‌دهد و می‌گوید مواظب باش زندگی‌ات را از دست ندهی.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    مداوم از راهنمائی‌های استاد صبا در ساخت ویولن استفاده می‌کند و چون استاد صبا اجازه فروش ویولن را نداده بود، با وضع مالی بدی روبرو می‌شود.
    به صورتی که اول ابزارهای کارگاه مبل سازی‌اش را می‌فروشد و بعد ۲ دهنه مغازه را و تمام پول آن را صرف ساختن ویولن می‌کند.
    صبا متوجه می‌شود و مبلغ ۴۰۰ تومان برای خرید ابزار و رفع احتیاجات به وی کمک می‌کند.
    به اتفاق صبا، برای آشنائی با سورن آرا کلیان (از مهاجرین روسی که فردی محقق و صاحب کتابی به نام مُن ورنی بود) می‌روند تا ابراهیم از اطلاعات و مطالعات نظری وی آگاه شود. آراکلیان، قنبری را به رئیس وقت اداره هنرهای زیبا معرفی می‌کند که با دیدن تعدادی از کارهای قنبری، دستور استخدام او را با ماهی ۳۰۰ تومان می‌دهد. ابراهیم گزارش کار را به صبا می‌دهد. روز بعد صبا به رئیس اداره هنرهای زیبا تلفن می‌کند و به کمی حقوق ابراهیم اعتراض می‌کند که بلافاصله دستور داده می‌شود حقوق ابراهیم به ماهی ۴۵۰ تومان اضافه شود و یک ماه حقوق هم از پیش پرداخت کنند. استاد صبا یک سال بعد دار فانی را وداع می‌گوید ولی در این مدت چند بار به کارگاه سر می‌زند.
    حدوداً یکسال بعد خوتسیف (استاد ویولن در هنرستان عالی موسیقی) ابراهیم را به خانه‌اش دعوت می‌کند و سفارش ساخت یک ویولن را از روی کتاب می‌دهد، ابراهیم پیشنهاد می‌کند که اجازه دهد یک ویولن بسازد و بعد خوتسیف اشکالات آن را بگیرد که پس از ساخت ویولن تا‌ آخر عمر با ویولن‌های قبنری می‌نوازد و ۳ نمونه از کارهای ساخت دست قنبری را داشته است.
    در سال ۱۳۳۹ به پیشنهاد خود تسیف و موافقت رئیس اداره هنرهای زیبا برای گذراندن دوره کارآموزی در کارگاه واتلو عازم پاریس می‌شود.
    اتین واتلو کارشناس و متخصص معروف سازهای زهی در آن زمان بود که شهرت بین‌المللی داشت. در کارگاه واتلو به ابراهیم می‌گویند بایستی برای کارآموزی ۲ سال به میرکور (شهرساز سازها در فرانسه) بروید بعد برای دوره عالی برگردید. ابراهیم به مترجم می‌گوید من ویولن ساخته‌ام و احتیاج به کارآموزی ندارم، با دیدن ویولن ساخته دست ابراهیم، دوره ابتدائی را برای وی حذف می‌کنند و مشغول دوره عالی در کارگاه واتلو می‌شود. پس از ۲ ماه کار ایشان مورد توجه قرار می‌گیرد و مدیر کارگاه، آقای پی‌یر، حقوقی را برای وی می‌فرستد که ابراهیم قبول نمی‌‌کند و می‌گوید از طرف دولت ایران مخارج من داده می‌شود و اگر کارم خوب و مورد پسند است دوره‌ام را کم کنید که بعد از آن نامه‌ای با امضای واتلو به رئیس هنرستان نوشته می‌شود و از کار و اخلاق او تقدیر می‌شود که پس از بازگشت حقوق ایشان را از ۷۵۰ تومان به ۱۵۰۰ تومان افزایش می‌دهند. یکروز دیوید اویستراخ (ویولونیست روسی) به کارگاه می‌آید، ابراهیم از پی‌یر خواهش می‌کند ویولن وی را به او یستراخ نشان بدهد، با اجازه واتلو موضوع به او یستراخ گفته می‌شود با اشاره اویستراخ، ویولن را از جعبه درمی‌آورد و دو دستی به او یستراخ می‌دهد، اویستراخ آرشه‌ای روی ویولن می‌کشد و بعدا ابراهیم را بغل می‌کند و فشار می‌دهد، ابراهیم از وی می‌خواهد که نظرش را بنویسد و اویستراخ نظرش را در دفترچه یادداشت ابراهیم می‌نویسد.
    دستخط اویستراخ و ترجمه آن در شماره ۶ مجله موزیک ایران (۱۳۳۹) چاپ شده است.
    (ترجمه دستخط)
    استاد جوان با ذوق ابراهیم قنبری به شما صمیمانه تبریک می‌گویم (ساز) شما نه تنها ذوق هنری سرشار و پشتکار فوق‌العاده شما را نیز در مسئله شکل صدای ویولن نمایان می‌سازد. کمتر اتفاق می‌افتد که این خواص با هم توام شوند. بنابراین از صمیم قلب موفقیت بزرگتری را در آینده برای شما آرزو می‌کنم.
    ارادتمند شما دیوید اویستراخ
    1960/6/16- پاریس

    ابراهیم دوره عالی که مدت آن 2 سال بوده است را در مدت 6 ماه تمام می‌کند و به ایران برمی‌گردد و به غیر از ساخت ویولن شروع به ساخت سازهای ایرانی و رفع اشکالات آنها می‌کند.
    برای توسعه کارگاه هنرهای زیبا شروع به دعوت افرادی مانند کیغام (مهاجر روسی، ویولن ساز در خیابان سعدی) یا شکرالله (سازنده ویولن) می‌کند ولی نتیجه‌ای نمی‌گیرد.
    شخصی به نام صنعتی که ویولن مشقی می‌ساخت، دعوت را قبول می‌کند و استخدام می‌شود با اضافه کردن افراد کارگاه سازهای زیادی ساخته می‌شود که تعدادی برای شاگردهای هنرستان و مابقی فروخته می‌شدند. سال ۱۳۴۸ وزیر وقت فرهنگ و هنر آقای پهلبُد موضوع بازدید آقای منوهین را با استاد قنبری در میان می‌گذارد و از او می‌خواهد مجموعه‌ای از سازهی ایرانی را برای نمایش مرتب کند.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    روز بازدید، ویولن استاد قبنری پس از نواختن نظر آقای منوهین را جلب می‌کند و علاقه خود را برای خرید آن ابراز می‌کند.
    که ویولن از طرف وزارت فرهنگ و هنر به ایشان اهدا می‌شود. یهودی منوهین در یکی از برنامه‌هایش از ساز قنبری استفاده کرده است و وقتی از وی سوال می‌کنند که ویولن ساخت استرادی واریوس است؟ می‌گوید نه، کار یک سازنده ایرانی به نام قنبری است.
    پس از انقلاب اسلامی تقاضای بازنشستگی می‌کند و بازنشسته می‌شود و پس از آن در کارگاه کوچکی در خانه خودش واقع در خیابان کاخ کار می‌کند و این اواخر به علت کسالت و آلودگی هوای تهران در منزل خود واقع در سعادت آباد کار می‌کند و سعی می‌کند اگر قدرت بدنی‌اش تحلیل رفته بیشتر از فکر خود استفاده بکند و طرهای جدید در جهت رفع مشکلات و کمبودهای سازهای ایرانی ارایه دهد.
    قنبری معقتد است هنرمند غرق در کارش است و زندگی‌اش آنقدر با هنرش یکی شده است که اگر هنرش را از او بگیری مرده است و انسانها دو دسته‌اند: یک دسته کار می‌کنند تا زندگی کنند و دسته دیگر زندگی می‌کنند تا کار کنند، که خود را از دسته دوم می‌داند. وی می‌گوید کارساز سازی وقتی شکل ایده‌آل پیدا می‌کند که سازنده‌ی ساز از تمام دانش و وجودش مایه بگذارد و با این مایه است که می‌تواند حرفه یا صنعت ساز سازی را به هنر تبدیل کند. قنبری می‌گوید اگر کسی که ساز می‌سازد به کارش عشق بورزد ساز تسلیمش می‌شود و نتیجه مطلوب و دلچسب می‌شود.
    یکی از ابداعات منحصر به فرد استاد قنبری مهر ابداع تزئینی زیبا برای سازها به نام مهرکاری می‌باشد. که عبارتست از تلفیق انواع چوبهای رنگی با فلز برنج که تداعی فلز طلا را می‌کند.
    ایده‌های اولیه این هنر در زمان حیات استاد صبا به ذهن استاد قنبری می‌رسد و هم اکنون به صورت هنری چشم‌نواز به تکامل رسیده است.
    نام این هنر توسط آقای مهندس ابراهیمیمان (مهندس آرشیتکت و از دوستان استاد) از پسوند نام ایشان یعنی (مهر) گرفته شده است.
    عکسهای زیر چند نوع از اجراهای زیبای مهرکاری دست رنج استاد ابراهیم قنبری مهر را نشان می‌دهد.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید][ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    ابداعات و اصلاحات استاد قنبری مهر روی سازهای غربی و ایرانی را می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد:
    ۱- هارپ
    طی سالهای ۴۵ و ۴۶ که تعمیر این ساز را انجام می‌دهد به ساختن هارپ نیز اقدام می‌کند که متوجه اشکال اساسی در ساختمان هارپ شده و طرحی برای رفع آن ارائه می‌کند که هم اکنون هارپی ساخته‌ی دست استاد قنبری مهر که به آن روش ساخته شده در موزه میراث فرهنگی واقع در خیابان آزادی تهران موجود می‌باشد ابداعی که روی هارپ اجرا شده باعث می‌شود که از فشار زاید به سیم در حین تبدیل (بکار) به (دیز) جلوگیری شود.
    ۲- ویولن
    - زیاد کردن فاصله گوشی‌ها روی سرپنچه
    - طرحی برای تقویت اتصال صفحه زیر و دسته که عموما در ویولن‌های قدیمی محل ضعف می‌باشد و ترک می‌خورد.
    - ساخت ویولن 2 کاسه که استاد قنبری مهر با ارائه این ویولن احاطه خود را بر ساخت ویولن نشان می‌دهد زیرا این ویولن مانند ویولن‌های بسیار خوب صدادهی دارد.
    ۳- سه تار
    - اجرای خرک ثابت مانند عود.
    - طراحی سرپنجه جدید.
    - استاندارد کردن فرم کاسه سه تار و قالب سازی برای آن در پنج سایر (رجوع شود به قسمت سه تار)
    - اجرای پرده فلزی کشوئی قابل حرکت
    ۴- تار
    - طراحی سرپنجه جدید جهت رفع اشکالات در نظم نیروی وارده بر شیطانک، مخصوصاً سیمهای زرد و سیم انداختن راحت‌تر.
    - شیار پوست خور دور کاسه تار جهت نظافت و زیبائی در تعویض پوست تار.
    - اجرای بسیار فنی قطعه کمکی روی نقاره تار برای اضافه کردن وسعت صدای تار تا سه اکتاو
    - اجرای پرده فلزی کشوئی قابل حرکت.
    - کونیک بودن دسته – جهت راحتی نوازنده و بهتر قفل شدن پرده‌ها
    - عاج روی گوشی‌های تار به جهت اصطکاک بهتر دست با گوشی‌ها
    ۵- تنبور
    - طراحی سرپنجه جدید جهت رفع اشکالات
    - طراحی قالب برای ساخت کاسه ترکه‌ای
    - اجرای خرک ثابت
    - اجرای پرده فلزی کشوئی
    ۶- قیچک
    - اجرای قیچک به نحوی که برای نوازندگی در ارکستر قابل استفاده باشد زیرا در نوع بومی و محلی آن تمام نتها به صورت فلاژوله زده می‌شود.
    - تغییر در جانمائی گوشی‌ها روی سرپنجه
    - طراحی سرپنجه جدید با حفظ اصالت
    - اجرا در ۳ سایز برای استفاده ارکستری (سوپرانو – آلتو – باس)
    - اضافه کردن تاندور جهت سهولت در کوک کردن.
    ۷- کمانچه
    - طراحی قالبی بسیار پیشرفته برای ساخته کاسه.
    - طراحی جدید دسته و سرپنجه به نحوی که روی دسته مانند ویولن می‌باشد و کونیک دسته بر خلاف کمانچه‌های معمول می‌باشد. (برای سهولت در نوازندگی و تغییر پوزیسیون)
    - اجرا در 4 سایز (سوپرانو – آلتو – باس – کنترباس)
    - اضافه کردن تاندور برای سهولت در کودک کردن.
    ۸- عود
    - اصلاح شکل ظاهری
    - فنربندی جدید جهت صدادهی بهتر
    - بهبودی در اتصال سرپنجه به دسته
    ۹- بربط
    - طراحی بربط ایرانی و احیا آن براساس شواهد تاریخی که محاسن آن عبارتند از:
    ۱) ارائه یک ساز بعنوان ساز اصیل ایرانی با پشتوانه تاریخی.
    ۲) وسعت صدای بیشتر نسبت به عود.
    ۳) راحتی برای نوازنده به خاطر کوچکتر بودن کاسه نسبت به عود که تعامل بهتری با بدن انسان دارد.
    ۱۰- رباب
    - طراحی رباب به سبک جدید با وسعت صدای بیشتر (2 اکتاو)
    - اجرا در 2 سایز سوپرانو و آلتو
    - طراحی سرپنجه جدید برای سهولت در کوک
    ۱۱- تنبک
    - اجرای تنبک کوکی که محاسن آن عبارتند از:
    ۱) رفع تأثیرات آب هوا بر روی پوست.
    ۲) امکان هم کوک کردن چند تنبک با همدیگر و یا تنبک با یک ساز ملودیک
    ۱۲- قانون
    - اجرای پرده برگردانهای کشوئی روی قانون به طرزی که حتی اجرای گلیساندو نیز امکان‌پذیر می‌باشد.
    ۱۳- ابداع تکنیک شورانگیز
    که عبارتست از نوعی تکنیک تلفیق پوست و چوب در قسمتی از صفحه رو که صدای بسیار ملیحی تولید می‌کند که بر روی سه تار، تنبور و بربط اجرا شده است.
    ۱۴- بازسازی سازهای زیر جهت جشنهای ۲۵۰۰ ساله در زمان کار در کارگاه فرهنگ و هنر
    سورنای – کرمیل – کَرنای – گَوَرگِ – کَرمیل فارس – دوزَله - بالابان – مارنای – درازنای (کَرنای شمال)- دُهُل – نقاره فارس کوچک و بزرگ – نقاره شمال(جفتی)
    ۱۵- در سالهای اخیر (۱۳۸۵ هـ. ش) در حین طراحی کمانچه‌ی کنترباس نوعی سرپنجه با گوشی‌های پیچی جهت این ساز طراحی شد.

    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    از خواص این نوع سرپنجه و گوشی‌ها می‌توان:
    ۱- سهولت در کودک کردن.
    ۲- امکان کوک ظریف مانند تاندور ویولن.
    ۳- خالی نکردن کوک (در حد صفر بودن افت کوک).
    پس از آن استاد قنبری مهر اقدام به اجرای این سیستم بر روی سازهای مختلف کردند به نحوی که در عکسها مشاهده می‌کنید برای سازهای مختلف با نمای ظاهری متفاوت و متناسب برای آن سازها طراحی شده است.
    ۱۶ - سیم تاب یکی از ابداعات استاد قنبری مهر وسیله کوچکی به نام سیم تاب است که بوسیله آن می توان مسیر سیم سازهایی مانند تار، سه تار، تنبور، دوتار و غیره را حلقه کرد. سیم تاب بوسیله برادران محمدی و آقای آیتی (یکی از شاگردان استاد قنبری) به تولید انبوه رسیده و در بازار موجود می باشد.









    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    مطالب برگرفته از کارگاه سازسازی برادران محمدی
    ویرایش توسط mahgam : Monday 23 September 2013 در ساعت 10:59 AM
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  14. 7 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  15. #56
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد همایون (علی) رحیمیان


    همایون رحیمیان ویولونیست، آهنگساز، تنظیم کننده و از نخبه ترین هنر آموختگان موسیقی آکادمیک ایران است.
    نوازندگی را در محضر اساتیدی چون حشمت سنجری، ابراهیم روحی فر و هراچ مانوکیان آموخت. سپس در ایتالیا از شاگردان برجسته سالواتوره آکاردو یکی از بزرگترین ویولونیست های دنیا بود. رحیمیان دوره های عالی آهنگ سازی را تحت تعلیم استادانی چون هوشنگ استوار ، مصطفی کمال پور تراب و استاد یوسف یوسف زاده گذرانید.
    نوازندگی حرفه ای را از نوجوانی آغاز کرد.
    در جایگاه کنسر مایستر در ارکستر سمفونیک ، ارکستر مجلسی و دیگر ارکسترهای صدا و سیما نواخته است. استاد در بیشتر آثار پیش و پس از انقلاب حضور داشته است.
    ایشان کارشناس ارشد و دارای نشان درجه یک هنری معدل دکترا می باشند.
    استاد قبل از بازنشستگی از صدا و سیما سالها از اعضای برجسته شورا مرکز موسیقی آن سازمان بودند.
    از آثار شاخص آهنگسازی استاد می توان به اولین قطعه ارکسترال پس از انقلاب „حماسه آزادی” با صدای اسفندیار قره باغی اشاره کرد که این اثر بعدها الهام بخش بسیاری از آهنگسازان شد.
    از دیگر آثار استاد می توان به آلبوم „نگاه آسمانی” با صدای حسام الدین سراج و تنظیم و ارکستراسیون آلبوم „افسانه” علیرضا افتخاری اشاره کرد .


    اوایل انقلاب همراه با شور و هیجانات اجتماعی ، موج نویی از موسیقی به ظهور رسیده بود که ساختاری بسیار متفاوت با گذشته داشت. این موسیقی (اعم از موسیقی برای گروه سازهای ایرانی و غیر ایرانی) حال و هوایی حماسی و آزادیخواهانه داشت... گروه چاووش با همکاری محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویزمشکاتیان، محمدرضا شجريان، کامکارها ... در راس این جریان و شاید پرشنونده ترین طیف موسیقی بودند - شعارهایی مانند آزادی و مخصوصا„استقلال، روحیه میهن پرستانه ای در میان مردم ایجاد کرده بود بگونه ای که در بین مردم موسیقی ایرانی با ساختار و سازهای ایرانی بر موسیقی به سبک غربی با ارکستر ترجیح داده میشد - . از طرفی این جریان - که به نوعی ملی گرا بود - نتیجه فعالیتهای گروههای پرکار بعضا” سنتگرا - و حتی پدیده ای بنام روشنفکری سنتگرا ! - بود که تا حدی افراطی به صورت مد روز در آمده بود که حتی گاهی موسیقیدانان تحصیل کرده کلاسیک ایران - هم جو زده شده! - و گروههای تکصدایی نواز به اصطلاح سنتی تشکیل می دادند تا از غافله اصالت خواهی روز! عقب نمانند.

    پس از انقلاب موسیقی کلاسیک مورد توجه قشر خواصی بود که اکثر آنها (طبق معمول ِ شنوندگان موسیقی کلاسیک) قشر اعیان و روشنفکران غربگرا بودند که در آن روزها به هر دلیل تا حدی غیر مردمی و مخالف جریان انقلاب شناخته می شدند ... در این سالها عده ای از موسیقیدانان کلاسیک کار از جمله نوازندگان سازهای ارکستر سمفونيک ، بالرینها، اپراخوانان ، رهبران ارکستر ... یا گوشه نشین شدند یا به حاشیه رفتند و برخی نیز ترک وطن کردند. جالب هست بدانید که جمعیت کثیری از گروه آخر جذب ارکسترهای معتبر غربی شدند. ولی عده ای از این گروه ، موسیقیدانان جوان با تحصیلات کلاسیک بودند که در جریان انقلاب رشد کردند، با اهداف انقلاب جلو آمدند، آنها که با شعارها و فلسفه انقلاب بیگانه نبودند؛ این گروه اصلا" اکثریت جمعیت انقلابیون بودند و همین نسل بود که بعد از سالهای اولیه انقلاب ، سکان هدایت کشور را نیز به دست گرفتند.

    اما گروه موسیقیدانان کلاسیک کار! نام این گروه با نامهایی چون کامبیز روشن روان، حسن ریاحی، همايون رحيميان، هوشنگ کامکار و قدیمی ترها مانند محمد سرير، فریدون ناصری و حتی مرتضی حنانه عجین شد. این عده پس از انقلاب آثاری تصنیف کردند که توسط ارکستر سمفونیک (گاهی همراه با سازهای ایرانی) اجرا شد. در میان این آثار (که مکررا„از رادیو و تلویزیون تا اوایل دهه 70 پخش می شد) قطعاتی با ارکستراسیون پخته و روان اکثرا” به همراهی سازهای ایرانی و آواز ایرانی اجرا می شد، که مخصوصا" شنوندگان موسیقی ایرانی را مجذوب خود می کرد.


    رحیمیان با استفاده از تم های گیرا و ارکستراسیون قوی توانست ترکیب موسیقی و سازهای ایرانی با موسیقی و سازهای غربی را به بصورت چشمگیری اجرا نماید.
    علی (همايون) رحيميان، ویلنیست و آهنگساز خوش قریحه، از جمله آهنگسازان این آثار بود که پس از انقلاب به عرضه آثار خود پرداخت. رحیمیان پس از انقلاب یکی از بهترین آهنگسازان این سبک (که اصطلاحا„سبک ارکستر ملی نامیده می شد) است. ساخته های رحیمیان اکثرا” برای ارکسترسمفونیک همراه با سازهای ایرانی تنظیم شده است که یکی از بهترین نمونه های اینگونه تلفیق محسوب می شود. در ارکستر رحیمیان به قدری سازهای ایرانی با ارکستر سمفنیک همصدا می شوند که شنونده، ورود ساز غریبه به ارکستر را احساس نمی کند بر خلاف خیلی از آهنگسازان که وقتی از سازهای ایرانی استفاده می کنند، حس ناهمخوانی و زمختی در موسیقی بوجود می آید. (در مورد وارد کردن اجباری سازهای ایرانی هم در بالا صحبت شد!)

    نکته تحسین بر انگیز دیگری که در آثار رحیمیان دیده می شود، طول مدت زمان تصنیفهای او نسبت به تصنیفهای دیگر ایرانی است! اگر به تصنیفهایی مثل : [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] یا „بی تو به سر نمی شود” توجه کنید می بینید ، رحیمیان با ارکستراسیونی قوی و تم هایی گیرا، ارکستر را اداره کرده و شنونده را چندین دقیقه بدون احساس افت یا یکنواختی با قطعه همراه می کند؛ که از این حیث، این دست از کارهای او را می توان همسنگ آثار بزرگانی چون علي تجويدي و همايون خرم دانست.


    بعد از انقلاب بسیاری از موسیقیدانانی که در دهه 50 از ارکستر یونیسون استفاده می کردند به تنظیم قطعاتشان بصورت پلی فون روی آوردند!
    البته آثار رحیمیان چندان شباهتی به آثار آهنگسازان „گلها” ندارد و مثل دیگر قطعات موسیقی بعد از انقلاب، از حال و هوای دیگری برخوردار است و اصولا„آثار موسیقیی هم که با ارکستر ایرانی و حتی توسط آهنگسازان سنتگرا در دوران انقلاب ساخته می شد عملا” متحول شده بود! و خیلی از موسیقیدانانی که در دهه 50 از ارکستر یونیسون استفاده می کردند به تنظیم قطعاتشان بصورت پلی فون روی آوردند! با این همه رحیمیان آنطور که باید شناخته نشده و بجز چند کاست، دیگر آثار او هنوز در آرشیو است! موسیقی ما برای رشد و پویایی خود به اجرای چنین قطعاتی نیاز دارد. به امید فعالیت بیشتر برای این آهنگساز و ویلنیست ایرانی.


    وبلاگ استاد :
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  16. 3 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  17. #57
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگی نامه استاد مسعود پورناجی





    زادگاهش تهران است. (27 اردیبهشت 1330) هفتمین و آخرین فرزند از خانواده یی مذهبی و هنردوست. یک دختر و یک پسر دارد : بنفشه – ماهور .
    آهنگساز ، نوازنده ، مدرس موسیقی (ویولن – آواز – سه تار – پیانو) ، حقوقدان ، شاعر ، نویسنده و دبیر ادبیات و هنر ... سازنده ی انواع ویولن و دیگر سازهای چوبی.

    خود استاد می گوید : پدر و پدر بزرگم شاعر و ادیب بودند که شاعری و عشق و مطالعه را از ایشان به ارث برده ام . همچنین خوشنویسی ، حکمت ، فلسفه ، معارف و نجوم را .


     وی دوران ابتدایی را در دبستان های خواجوی کرمانی و بامشاد (منطقه 10) گذراند . سپس در دبیرستان های: دکتر نصیری ، وصال ، بهادری و علمیه ادامه ی تحصیل داد. تحصیلات دانشگاهی را در رشته ی حقوق قضایی به پایان رسانده است.

     مسعود پورناجی همیشه از دوران پرخاطره ی دبستان بامشاد یاد می کند و می گوید :
    خانم پری پروانه – آموزگار کلاس چهارم – و آقای محسن کاریان – آموزگار کلاس ششم (هر دو با تحصیلات دانشگاهی) در آموزش و تربیت من نقش بسیار مثبت و سازنده یی داشتند. این دو عزیز گرامی، از بهترین معلمان بودند. با ویژگی های استثنایی و عالی.

    (بیش از چهل سال برای دیدارشان تلاش کردم. در سال 86 موفق به دیدار استاد کاریان شدم که دوستی مان همچنان ادامه دارد. هزار افسوس که خانم پری پروانه دست نیافتنی است! تو ای پری (پری دخت) پروانه کجایی؟! که رخ نمی نمایی؟

     پورناجی در سال 1348 با عشق شدید معلمی ، وارد آموزش و پرورش شده و تا سال 1389 پیوسته تدریس کردیده است. از ابتدایی گرفته تا پیش دانشگاهی.

     از 15 سالگی تاکنون به ساخت و تعمیر ویولن ، سنتور و... مشغول است. دو ساز اختراعی هم دارد که به وقتش معرفی خواهد کرد. (سال ساخت : 1353)

    او مقدمات نوارندگی را در همان سال (1345) ابتدا نزد برادرش – رضا – و سپس کامبیز دولایی کار کرد. سال بعد به کلاس موسیقی استاد رحمت اله حجازی رفت و ویولن را با نت و اصول صحیح نزد ایشان آموخت.

     پورناجی ویولن سازی را نزد کسی نیاموخته است. ولی می گوید :
    به همه سازندگان ساز و نوازندگان و دست اندرکاران علم و هنر مدیونم و از ایشان بسیار سپاسگزار.
    به دکتر علی شریعتی بیش از همه مدیونم و عاشقانه او را ستایش می کنم. زیرا این استاد بی نظیر و اسطوره ی تکرار نشدنی هم باعث اصلاح و تکمیل معلومات و عقاید مذهبی ام شدند هم عقاید هنری ام و نیز بازگشت دوباره و متعهدانه ترم به دنیای هنر و موسیقی .
     فعالیت هنری وی از همان دوران دبیرستان آغاز شد .
    سالن مدرسه ها ، کاخ جوانان - فرهنگسرای آن زمان - و تلوزیون آموزشی (شبکه 3)
    برنامه تلوزیون به نام گلهای جوانان بود که وی در تابستان 1347 آثار زیبایی را به ضبط رساند که
    اولین ترانه اش (امید رفته) ساخته خودش بود ، در دستگاه ماهور با صدای شاپور (محمد رضا) رحیمی .
    آلبوم { جوانه های امید } سرود های دانش آموزی - با همکاری „ثریا وهاب” در سال 1368
    کنسرت همایون : در تالار حرکت با هنرمندان مکتب صبا به خوانندگی شاپور رحیمی دی ماه 1379
    آلبوم „وقت جدایی” آثار شخصی با صدای مصطفی اکبری ... (در حال ضبط)

     بهترین هنرجوی او در ساخت ویولن ، شهرام رضوانی است که در سال 1388 به آمریکا مهاجرت کرد.
    در نواختن ویولن ، بهترین هنرجویش ، فریبرز خلجی است.
    در خوانندگی : مصطفی اکبری. وی جوان خوش صدا و با استعدادی است که خواندن و نوازندگی و ساخت ویولن را بسیار خوب یادگرفته و از نظر اخلاق و صفات پسندیده کمتر نظیر دارد.
    (چند ترانه از ساخته های پورناجی را ایشان خوانده که در استودیو ضبط شده است.)

     پورناجی در نوازندگی ویولن ، شیوه یی ویژه و شاخص دارد. هرچند سبک نوازندگان برتر و محبوبش در این شیوه تاثیرگذار بوده ست.
    ترانه سازی او متنوع و دل انگیز است، اشعار این آهنگ ها و تنظیم هم از خودش می باشد.

     پورناجی از جمله مدرسان موسیقی است که با رعایت همه ی جوانب آموزش ، تمام هنرجویانش را به سطح قابل تحسین رسانده است. هنوز هنرجوی ناراضی یا مایوس از محضرش بیرون نیامده.

    ایشان علاوه بر تدریس موسیقی ، هنرجویان را با بحث های علمی ، فرهنگی ، اخلاقی ، مذهبی ، عرفانی و ... به آگاهی و بصیرت مطلوبی می رساند.

    در ساخت یا تعمیر سازها ، حوصله ، دقت ، سلیقه و تبحر خاصی دارد. در تشخیص سازها و خوانندگان و سبک نوازندگان ویولن ، استعدادی شگرف دارد. در سال 1351 استاد اسدالله ملک از این موضوع غرق حیرت شده بود.

    سازهای استاد پورناجی همه شناسنامه دارند. هر یک دارای نامی خاص : گل سوری ، بنفشه ، رز ماهور ، گلایل ، خاطره ی پاییز ، نینوا ، شورانگیز ، نیلوفر ... با تاریخ ساخت و شماره ردیف ...
    (همگی دارای گارانتی مادام العمر است، بی قید و شرط)





    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  18. 2 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  19. #58
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد رحمت اله حجازی

    نوازنده باذوق و معلم باحوصله، رحمت‏ اللَّه حجازى، فرزند سید شكراللَّه حجازى در سال 1313 در تهران متولد شد. پدربزرگ و مادر بزرگ وى به طور سینه به سینه با گوشه ‏ها و ردیف‏هاى موسیقى ایرانى آشنایى داشتند و ساز تار را به خوبى مي ‏نواختند. پدر رحمت‏ اللَّه حجازى، شكراللَّه حجازى از شاگردان ممتاز استاد على‏اكبرخان شهنازى بود كه این ساز را به خوبى مى‏نواخت ولى فقط براى دل خود و دوستان یكرنگش، شكراللَّه حجازى بسیارى از مواقع اتفاق مى‏افتاد كه در غیاب استاد، شاگردان كلاس را یا درس مى‏داد یا درس‏هاى آموخته شده آنان را پس مى‏گرفت و آن‏ها را راهنمایى مى‏كرد. رحمت‏اله حجازى، زیر نظر پدر مراحل كودكى را سپرى مى‏كرد تا این‏كه روزى پدر، او را با خود به كلاس على‏اكبرخان شهنازى برد و وى را با اجازه استاد شهنازى جهت فراگیرى فن نواختن ویولن به آقاى بحرینى معرفى نمود. در این زمان، بیش از هشت سال از سن رحمت‏اله نمى‏گذشت كه با ویولن و نواختن آشنا شد و مدت چهار سال در كلاس آقاى بحرینى بسیارى از نیاموخته‏ها را آموخت. پس از آن بنا به توصیه یكى از اقوام نزدیك خود كه با مرحوم استاد حسین یاحقى نسبت داشت روانه كلاس این استاد موسیقى گردید. مدت هشت سال از محضر استاد حسین یاحقى بهره بود. و به علت آشنایى پدرش با استاد ابوالحسن صبا كه هر دو زمانى در شهرستان رشت مأموریت ادارى داشتند. روزى پدر وى را به منزل استاد صبا واقع در خیابان ظهیرالاسلام برد تا از وجود پربركت این استاد بزرگ و بى‏همتاى موسیقى ایران فیض برد. استاد صبا وى را امتحان كرد و پس از آزمایش، ایشان را پذیرفت. رحمت‏اله حجازى، ردیف آوازهاى ایرانى را نزد استاد صبا به خوبى و باكمال علاقه تعلیم گرفت و بارها هم مورد تشویق استاد قرار گرفت. از آنجا كه پهنه موسیقى ایران را، حد و مرزى نیست لذا وى براى تكمیل معلومات موسیقى خود به طور علمى، به هنرستان عالى موسیقى رفت و نزد استادان فروتن‏راد و فرهاد فخرالدینى تئورى موسیقى و سایر علوم موسیقى را فرا گرفت.

    وى در سال 1348 اقدام به تأسیس آموزشگاه موسیقى جهت آموزش موسیقى به علاقه ‏مندان نمود
    . موسیقى سنتى ایران، با خون وى درآمیخته و همین علاقه موجب مهارت حجازى در نواختن بسیارى از سازها مثل «سنتور»، «تار» «سه‏تار» گردید. او معتقد است كه موسیقى دل‏هاى آدمى را به یكدیگر نزدیك و مخلوق را با خالق یكتا نزدیك‏تر مي‏سازد و به همین سبب است كه در بسیارى از جوامع، موسیقى ركنى از عبادات مردم به‏ شمار مى‏رود.

    برگرفته از کتاب: مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد سوم)
    ویرایش توسط mahgam : Monday 7 October 2013 در ساعت 07:32 AM
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  20. کاربران زیر از mahgam به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  21. #59
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد ساسان سپنتا




    وی در سال ۱۳۱۳ هجری خورشیدی در تهران متولد شد. متخصص آکوستیک است، پدرش عبدالحسین سپنتا (اولین کارگردان سینما در ایران) بود. اساتید او ابوالحسن صبا، روح اله خالقی، علینقی وزیری و محمود تاجبخش بودند. سپنتا در سال ١۳۳٦ با مجله موسیقی همکاری می کرد. او کتابهای بسیاری در زمینه موسیقی ایرانی، آکوستیک، تاریخچه موسیقی و سازشناسی و بسیاری صفحه و کتاب در زمینه موسیقی قدیمی ایران منتشر کرده است.
    او تحصیلات خود را در دوره ی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی و در دوره ها ی کارشناسی ارشد و دکترا در رشته زبانشناسی در دانشگاه تهران به انجام رسانید. او در سال ۱۳۴۸ از پایاننامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان „کاربرد دستگاه ها ی الکترونیک در بررسی فیزیکی (آکوستیکی) آواهای زبان و اندازهگیری فرکانس صدای خوانندگان نیم قرن اخیر در ایران” به راهنمایی هرمز می لانیان دفاع کرد و در سال ۱۳۵۱ با دفاع از پایاننامه خود تحت عنوان „بررسی فونتیکی خصوصیات واجهای زبان فارسی” به راهنمایی ماهیار نوابی از دوره دکتری فارغالتحصیل شد. او در مدرسه عالی ترجمه، دانشگاه تهران و دانشگاه دورهم (انگلستان) تدریس کرد و سپس تدریس را با مرتبه استادی در دانشگاه اصفهان ادامه داد. علاوه بر زبانشناسی وی در رشته الکترونیک و موسیقی نیز تحصیل کرده و صاحب تالیفاتی نیز است.

    فعالیتها در حوزه موسیقی

    وی نواختن ویلن را نزد آرمیک گورگین (تحصیل کرده موسیقی در روسیه) آغاز کرد و سپس نزد علینقی وزیری، روح الله خالقی، ابوالحسن صبا و محمود تاج بخش ادامه داد.
    سپنتا در سال ۱۳۳۸ آثار صوتی نفیس استادان موسیقی عصر ناصرالدین شاه را که بر استوانه ها ی مومی دستگاه فنوگراف (حافظالاصوات) ضبط شده بود و مدتی بیش از شصت سال به علت عدم راه کارهای فنی متروک و بلااستفاده مانده بود کشف و با ساختن و ابداع ادوات دست ساز و تمهیدات فنی بازیابی صوتی نمود و تحلیل و توصیف سبک و ویژگیهای هنری آثار بازیابی شده را در برنامه ها ی رادیو تلویزیونی، تلویزیون ملی ایران (سالهای پیرامون ۱۳۵۰) عرضه کرد. تاکنون در حدود یکصد و بیست مقاله تخصصی در رشته ها ی ادبیات، زبانشناسی و موسیقی در نشریات علمی -پژوهشی از او به چاپ رسیده است. از جمله کتابهای چاپ شده از وی می توان به تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران، چشم انداز موسیقی ایران و آواشناسی فیزیکی زبان فارسی اشاره کرد.



    آثار و تحقیقات


    آثار و تحقیقات ساسان سپنتا از طرف دانشگاه درهام، سازمان جهانی یونسکو، دانشگاه اصفهان، کنسرواتوار شیان، انجمن خاورشناسان شوروی سابق (تاجیک) و موسسه بینالمللی لینگافن (لندن) همواره مورد تقدیر رسمی قرار گرفته است. گزیده مقالات او عبارتند از:

    سیر و تحول موسیقی ایران، ماهنامه موزیک ایران (۱۴ مقاله) خرداد تا مهر ۱۳۳۷
    آواز ایران ماهنامه موزیک ایران (۱۳مقاله) از بهمن ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰
    مکتبهای جدید موسیقی معاصر ایران، ماهنامه موزیک ایران، فروررین و اردیبهشت ۱۳۴۲
    بررسی فیزیکی واجهای زبان فارسی، مقالات سومین کنگره تحقیقات ایرانی، شهریور ۱۳۵۱
    ابن سینا و ابتکارات زبان شناسی، ماهنامه آینده، فروردین و خرداد ۱۳۵۸
    تجزیه و بازسازی گفتار، (تعیین فرمانهای واجهای زبان فارسی) مجله زبان شناسی، ۱۳۶۶
    تأثیر انگیزی آهنگ حماسی شاه نامه فردوسی، مجله پژوهشی دانشگاه اصفهان ۱۳۶۶
    توجیه مواردی از تطور نظم و نثردر سبکشناسی زبان فارسی از دیدگاه زبان شناسی، مقالات دومین کنفرانس زبان شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۷۳
    بررسی آزمایشگاهی چند گویش مرکزی ایران، فصل نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تابستان ۱۳۷۵
    بررسیهای جدید آزمایشگاهی در مورد گام موسیقی ایران، کتاب ماهور، پائیز ۱۳۷۷
    بررسی تحلیلی و تطبیقی رساله موسیقی خیام، فصنامه ماهور، زمستان ۱۳۸۰
    خیام و موسیقی، فصل نامه فرهنگ، پائیز و زمستان ۱۳۸۰
    تأثیر عناصر نوائی در ادراک گفتار، مقالات پنچمین کنفرانس زبانشناسی، ۱۳۸۲
    پژوهشی در مباحث زبانشناسی خواجه نصیرالدین طوسی و مقایسه آن با زبانشناسی جدید، فصل نامه فرهنگ زمستان و بهار ۱۳۶۹
    نامهای از روحالله خالقی به ساسان سپنتا ماهنامه هنر و موسیقی، اردیبهشت ۱۳۸۳
    تنها صداست که می ماند فصل نامه ماهور، پائیز
    ۱۳۸۴
    ویرایش توسط mahgam : Saturday 12 October 2013 در ساعت 10:34 AM
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  22. 3 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  23. #60
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد علي رهبري


    علي (الکساندر) رهبري(Alexander (Ali) Rahbari)
    متولد خرداد ماه 1327. در سال 1338 به هنرستان ملي موسيقي راه يافت. در هنرستان و نيز به طور خصوصي از تعليمات حسين دهلوي بهره مند شد و از هفده سالگي به عنوان نوازنده ي ويلن در ارکسترصبا به رهبري دهلوي به نوازندگي پرداخت. پس از دريافت ويلن از هنرستان با استفاده از بورس وزارت فرهنگ و هنر به اتريش عزيمت نمود و از سال1346/1967 در آکادمي موزيک وين در رشته هاي آهنگسازي و رهبري ارکستر نزد گوتفريد فون آينم(Gottfrid Von Einem) ، هانس اسواروسکي، کارل اوسترايش و... تحصيل نمود.
    رهبري مدتي پس از پايان تحصيلاتش در اتريش به ايران بازگشت. در سال 1352 مديريت هنرستان موسيقي ملي و در 1353 مديريت هنرستان مالي موسيقي به او محول گشت. وي ارکستر هنر جويان هنرستان عالي موسيقي را نيز تجديد سازمان تعدد و با نام «ارکستر سمفونيک کنسرواتور تهران» کنسرتهايي برگزار نمود. در نخستين برنامه اين ارکستر که در 25 اسفند 1353 در تالار رودکي ترتيب يافت ضمن اجراي اورتور اگمونت Egmokt (از بتهوون) و سوييت سمفونيک شهرزاد(از ريسکي کرساکف) دو اثر ايراني نيز اجرا گشت:
    - ؟ براي پيانو و ارکستر(آهنگساز و تکنوازپيانو: امانوئل مليک اصلانيان)
    - خون ايراني روي سل(از علي رهبري، تکنواز ويلن: شهداد روحاني)
    علي رهبري به تشکيل ارکستري از جوانان ايراني(ارکستر ژونس موزيکال(Geunesse Musical)) نيز اهتمام ورزيد. اين ارکستر برنامه هاي بسياري در سراسر ايران به اجرا درآورد و با مهاجرت علي رهبري به اروپا منحل گرديد. انجمن ژونس موزيکال ايران نيز با وقوع انقلاب، تعطيل گشت.
    رهبري به عنوان ؟ کنسرت هايي با ارکستر مجلسي راديو و تلويزيون ملي ايران، ارکستر سمفونيک تهران و ... نيز اجرا نمود و تا زمستان 1355 که آخرين زمان اقامتش در ايران بود سمت هاي مذکور را به عهده داشت.
    علي رهيري در سال 1977/1356 جايزه نخست مسابقات رهبري ارکستر در شهر بزانسون Besancon (فرانسه) را از آن خود ساخت و يک سال بعد در رقابت هاي ژنو که به مناسبت سالگرد در گذشت ارنست آنسرمه (Ernest Ansermet) ، رهبر نامدار سويسي، برگزار شد، مدال نقره را ربود. در همين سال آثاري از آهنگسازان معاصران را با ارکستر سمفونيک نوربنرگ (آلمان) اجرا وضبط نمود و براي نخستين بار در سطح بين المللي منتشر ساخت. آثار مذکور که در آلبومي ( شامل سه صفحه) تحت عنوان „منظومه هاي سمفونيک از ايران” در خارج از کشور انتشار يافته عبارت اند از:
    هوشنگ استوار سوييت ايراني (3 بخش) - حسين دهلوي بيژن و منيژه ( 6 بخش)
    امين الله حسين شهرزاد (7 بخش) - احمد پژمان رقص؟
    امپرسيون هايي ازباله راپسودني
    محمد تقي مسعوديه موومان سمفونيک - علي رهبري خون ايراني روي سل
    علي رهبري در سال 1979/1358 ارکستر فيلارمونيک برلين را رهبري عود در 1980 به عنوان معاون هربرت فون کارايان (Herbert von Karajan) در جشنواره ؟ برگزيده شد. وي از سال 1988 تا 1996 رهبري ثابت ارکستر فيلارمونيک راديو و تلويزيون بلژيک در بروکسل را در دست داشت و پس از آن ارکستر فيلارمونيک زاگرب در کرواسي. در طي اين سال ها برنامه هاي متعدد در اپراخانه هاي اروپا و همچنين کنسرت هاي گوناگون با :
    - ارکستر سمفونيک وين - ارکستر ملي فرانسه - گروه ويرتوئوزهاي پراگ - ارکستر فيلارمونيک چک
    - ارکستر سمفونيک توزلتو - ارکستر فيلارمونيک اندن - ارکستر راديو مادريد و دهها ارکستر ديگر...
    آثار آهنگسازان ايراني در برنامه ها و آثار بيشمار ضبط شده تحت رهبري علي ( الکساندر) رهبري جايي نداشته اند. رهبري اظهار مي دارد „ آهنگسازان ايراني در کل هيچگاه خط مشخصي را دنبال نکردند. من معتقدم اگر ؟ مدرن بنويسند ايرادي ندارد ولي دست کم به گونه اي باشد که وقتي اين اثر در اروپا و آمريکاو ... اجرا مي شود، شنونده بگويد اين اثر ايراني است... . در گذشته آثار خوبي به شيوه ي غربي مي نوشتند ولي هنگامي که اين اثردر اروپا اجرل مي شد، شنونده تصور مي کرد همسايه اش آن را نوشته اند . آهنگسازي در پنج هزار کيلومتر آن طرف تر ... البته به واسطه ي تبليغات منفي عليه ايران در اينجا اجراي آثار ايراني جذابيتي نخواهند داشت.”
    در سال 1985 با اجراي برنامه هايي با ارکستر فيلارمونيک چک مدال دورژاک (Dvorak) به علي رهبري اهدا گشت و در سال 1994 نشان فوگاتروفي (Fuga ophyTr) از انجمن آهنگسازان بلژيک.
    الکساندر رهبري در ژوييه 1997/1376 حدود چهل نوازنده ي ايراني ازکشورهاي اروپايي و آمريکا را در شهر برگنس (Bregens) اتريش رهبري نمود و قطعاتي با اين نوازندگان تحت عنوان „ارکستر فيلار مونيک ايراني” ضبط نورد که يک سال بعد به صورت دو CD در اروپا انتشار يافت اين آثار عبارتند از:
    - سوييت سمفونيک شهرزاد (ازربعسکي کرساکف)
    - کنسرتوويلن، از آرام خاچا طوريان ، تکنواز: مارتاخارم ميثاق)
    - نوحه خوان، براي ويلن و ارکستر- از الکساندر رهبري (تکنواز: وحيد خادم ميثاق)
    - آهنگ هايي براي ؟ فلوت (از آثار باخ،برامس، پابلوسارازات، نيکلاي ريمسکي کرساکف و کوشيار شاهرودي)
    ديگر آثار رهبري: بيروت (براي نه فلوت) ، موسيقي براي حقوق بشر، نيمه ماه، باله ي ايراني و ...
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  24. 3 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  25. #61
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد بهمن فردوسی
    به قلم خودشان

    (عبوري بر ديار بختياري و اشاعه ي فرهنگ ملي)



    در تاریخ 25 مهر ماه 1318 (یعنی دوسال پیش از شروع جنگ دوم جهانی) درشهرِ نفتخیزمسجد سلیمان متولد شدم. از دوره دبستان با توجه به آهنگهائی که از طریقِ گرامافون می شنیدم به موسیقی علاقه مند شده ودرآن زمان که ترانه های روز را مثل روزنامه در خیابانها میفروختند می خریدم و مطابقِ آهنگی که می شنیدم ، زمزمه کرده و بخاطرِ علاقه ای که داشتم، درسالهای آخر دبستان واوائلِ دبیرستان بخودیِ خود خواننده برنامه های مدرسه شده بودم
    حدوداً سالِ1334بود که یک سازِ دهنی برای من خریدند و من آهنگها را با سازدهنی تمرین میکردم ، بطوریکه گاهی در مجالس ِخودمانی همراه باضربِ یکی از دوستان قطعاتی را اجرا می نمودیم. پدرم استاد رحیم فردوسی که معمار ، و دارای ذوق و سلیقه خاصی در طراحی و نقاشی بود و اشعارِ زیادی نیزدر حافظه داشت ، وقتی علاقه مرا به موسیقی می دید موافقت کرد که یک ویلن بخرم ولی از آنجائیکه امکانِ یادگیری در شـهرِ ما وجود نداشت ، بناچار در یکی از تعطیلی های مدارس، در سفری که به آبـادان رفته بودم ، ویلنی خریده و مقدمات را نزد استادسـیفی در رادیو نفت ملی آبادان فرا گرفتم.




    به هرحال در همان دورانِ دبیرستان ، تابستانها که مدرسـه تعطیل میشد ، وسائلی را که شاملِ رختخواب و پریموس و قدری ظروف فلزی بود به دوش کشیده و با ماشـینهای کرایه ای آن زمان از مسجدسلیمان به اهواز و سپس با قطار عازم تهران می شدم و در خیابانِ ناصرخسرو کوچه مروی اطاقی را اجاره نموده و درخیابانِ لاله زار به کلاسِ استاد محمد بهارلو می رفتم، و وقتی تابستان تمام می شد مجدداً به شهرِ خود برمی گشتم و با شروعِ سالِ تحصیلی به مدرسه رفته و ضمن تحصیل نسبت به تمرینِ نُتهای موسیقی که قبلاً فراگرفته بودم پرداخته و پس از پایانِ سالِ تحصیلی ، از اول تابستان مجدداً رنجِ سفر قبلی را بر خود هموار ، و خواسته خود را بدین گـونه عملی می نمودم.

    به هرحال در آن زمان فراگیریِ هر هنری بدین گونه که امروزه کلاسهای متعدد در تمام کشور وجود دارد و یا معلم سرخانه برای فرزندانِ خود میگیرند نبود ، و افرادِ علاقه مند به هرهنر یا شغلی، خود بایستی رأساً این همّت را بخرج میدادند ، آنهم در زمانی که تعصباتِ نابخردانه اطرافیان مانعِ اینگونه پیشرفتها هم میشد.
    پس از پایانِ تحصیلات و اشتغالِ اداری، نظر به اینکه در آن زمان تنها کسی بودم که در شهرِخود با نُت موسیقی و سنتی آشنائی داشتم ، افرادِ علاقه مند برای فراگیری به نزدِ من می آمدنداز جمله آقای بهمن علاءالدین که یکی ازخوانندگانِ خوش صدا و پُر مایه ی اصیلِ بختیاری بود درآغازِ کارِ خوانندگی برای تمرین به خانه من می آمد و با تنی چند که خود نیز پرورانده بودم.

    اولین کنسرت را در سال 1341 به خوانـندگیِ بهمن علاءالدین (مسعود بختیاری) درباشـگاهِ شـرکت نفـتِ مسجدسلیمان اجرا نمودیم در سال1340 از طریق شرکتِ نفت به اهواز منتقل شدم – درسالِ 42 تا 44 برای خدمت نظام به تهران رفتم که همزمان از کلاسِ استادجهانگیرِکامیان نیز بهره میگرفتم ، سپس به خدمت هواپیمائی ملی درآمده ولی پس از چندی به اهواز برگشته و درسازمانِ آب و برق خوزستان وابسته به وزارت نیرو مشغولِ بکار شده و همزمان یک کلاس موسیقی درخیابان پهلویِ اهواز بنامِ موسیقی نغمه تشکیل دادم. در همین زمان باتفاق آقای بهمن علاءالدین با اسـتاد منصور قنادپور که یکی از سولفژیسـتهای متبحر کشور و از دانشِ بالای موسیقی برخوردار بود آشنا شـدیم که هر دو برای آهنگسـازی و نُت نویسی به کلاس من می آمدند.
    از سالهای 1346به بعد اداره فرهنگ و هنر اسـتان خوزستان واداره رادیو ما را به همکاری دعوت نمود . – سیمای ایران در آنموقع فقط در آبادان بود و برای اجراهای تلویزیونی بایستی به آبادان می رفتیم ، که در این زمان نگارش نت اکثر آهنگهای این مجموعه فقط به عهده اینجانب بود و این همکاری تا قبل از شروعِ جنگِ ایران و عراق ادامه داشت. پس از پایانِ جنگ در سال 1368 به تهران منتقل شده و درسالِ 75 به افتخارِ بازنشستگی نائل گردیدم.

    فعالیت موسیقی درتهران به صورتِ خصوصی شامل تدریس ویلن و تألیفِ تعدادی کتب موسیقی از جمله موارد زیر می باشد :
    نوای بهمن
    آوای سرور 1
    سیزده قطعه پیش درآمد
    آوای سرورِ 2
    – تعدادی نوارهای موسـیقی محلی بختیاری که باصدای دلنشینِ استاد بهمن علاءالدین تولید و پخش شده، ثمره همکاری بنده و استاد منصور قنادپور درشرکت آوازجنوب و غیرو بوده است.

    استاد مدتها عضو انجمن موسیقی استاد محمد میرنقیبی بوده و اکنون نیز عضو انجمن علمی و ادبی استاد کمالِ زین الدین و عضو انجمن بهارخاقانی به سرپرستی سرهنگ وزیری و همچنین عضو انجمن آفتابحقیقت به سرپرستی دکتر عبدالرفیع حقیقت ( رفیع) و عضو انجمن علمی ادبی و هنری امیرکبیر به سرپرستی استاد صدرا بوده و از طرفِ خانه موسیقی نیز با توجه به رأی هیئت داوران (پرونده 164) دارای عضویت پیوسته میباشند.

    از آثار این بزرگوار می توان به کتاب موسیقی نوای بهمن _ آوای سرور 1 و 2 و 3 _ کتاب سیزده قطعه پیش در آمد و دستور مقدماتی ویلن (کتاب اول) اشاره نمود.
    هنرمندان مورد علاقه ایشان کسانی هستند که خوب می نوازند و خوب می نویسند و در را موسیقی اصیل قدم برمیدارند. آرزو دارند مسئولین مملکتی به موسیقی ایرانی توجه بیشتری کرده و برای هنرمندان و اهل موسیقی ارزش والاتر و خاصی قایل شوند.


    ویرایش توسط mahgam : Saturday 26 October 2013 در ساعت 07:59 AM
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  26. 5 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  27. #62
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد ناصر معارفی
    ۱۳۶۱-۱۲۸۶



    ناصر معارفى، فرزند عبداللَّه خان معارفى (شمس ‏الملكى) به تاریخ 1286 در تهران دیده به جهان گشود و دوران كودكى را زیر نظر پدر هنرمند خود سپرى و موسیقى را همزمان با دروس مدرسه فراگرفت.

    ناصر معارفى، نواختن ویولن را از پدر به خوبى آموخته بود و هر ماه برادران هنرمند خود، منصور، مسعود و منوچهر، تا پیش از تأسیس رادیو از همان اوان در كنسرت‏هایى كه به مناسبت‏هاى گوناگون در اكثر شهرهاى ایران برپا مى‏گردید شركت و در مجالس و محافل هنرى و سالن‏هاى هتل‏هاى كنتیانیال، متروپل و پارس سابق تهران با نام برادران خردسال معارفى برنامه ‏هایى اجرا مي ‏كردند.

    تاسیس آموزشگاه برادران معارفی که توسط عبدالله خان معارفی(شمس الملکی) از شاگردان طراز اول میرزا عبدالله و درویش خان راه اندازی شد. فرزندان او نیز میراث‌دار هنر موسیقی از پدر شدند و بخوبی دین خود ادا کردند. ناصر(تار) منصور (تار) مسعود(ویلون) و منوچهر(تار) که جملگی از نوازندگان زمان خویش بودند که در پست های قبلی مفصل از آنان سخن به میان آمد. آنان با همین نام نیز گروهی تاسیس کردند و به تشکیل کلاس نیز همت گماشتند. اما پس از فوت این هنرمندان، سنتور نواز برجسته عبدالله معارفی (پسر ناصر) مدیریت این آموزشگاه را به عهده گرفت ولی بعدها محل این کلاس‌ها تغییر کرد و استاد چیره دست سنتور که از نوابغ موسیقی ایران بشمار می‌رود در محل دیگری در تهران کلاس‌های هنرآموزی خود را دایر نمود که همچنان ادامه دارد.




    مرحوم ناصر معارفی در حال نواختن ویولن و منصور معارفی در حال نواختن تار


    در خصوص لقب شمس‌الملکی شایان توضیح است که بکارگیری اینگونه القاب در حدود یک قرن پیش برای بزرگان و شخصیت‌های برجسته و اسم و رسم‌دار امری متداول بوده که خاندان معارفی همانند بسیاری از طوایف ایرانی با این لقب شناخته می‌شدند.





    مرحوم عبدالله خان معارفی پدر بزرگ استاد معارفی

    ناصر یكى از قدیمي‏ترین نوازندگان ویولن بود كه این ساز را خوب مي‏نواخت و به آن عشق مي‏ورزید ولى متأسفانه دست راست وى دچار حادثه‏اى ناگوار شد و پس از مدت‏ها معالجه و باندپیچى نمودن آن، از حركت بازایستاد و دیگر دستش به فرمان او نبود ولى وى به واسطه‏ ى علاقه بي‏حدى كه به نواختن ویولن داشت این ساز را رها نكرد و آن را از آن پس با دست چپ گرفت و نوازندگى كرد ناگفته نماند كه هنرمند محجوب و شایسته عباس شاپورى نیز با دست چپ ویولن مي‏نوازد.



    از چپ به راست امیرتاصر افتتاح، اسماعیل عامری، استاد معارفی پرویز یاحقی

    ناصر معارفى، جهت تعلیم موسیقى و تربیت شاگرد در سال 1305 اقدام به تأسیس كلاس موسیقى كرد و شاگردان بسیارى را تربیت نمود. وى به سال 1361 دار فانى را ترك گفت.

    منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم)
    ویرایش توسط mahgam : Wednesday 4 December 2013 در ساعت 12:15 PM
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  28. 5 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  29. #63
    mahgam آواتار ها
    کاربر فعال انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر فعال انجمن
    شماره عضویت
    73735
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    428
    میانگین پست در روز
    0.11
    تشکر از پست
    1,559
    1,630 بار تشکر شده در 410 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 468/0
    Given: 343/0
    میزان امتیاز
    12

    مدال های دریافت شده

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    زندگینامه استاد حسین دهلوی



    حسین دهلوی، در سال ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. او آموزش موسیقی را از پنج سالگی نزد پدرش، معزالدین دهلوی، که از شاگردان [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] بود، آغاز کرد و در ۹ سالگی با تشویق مادرش به ساز [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] علاقمند شد. دهلوی دوره اول ویولن را نزد پدرش فراگرفت و سپس دوره دوم (ردیف راست کوک) را نزد [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] گذراند و وارد [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] شد و از آن پس به فراگیری علمی موسیقی گرایش پیدا کرد. او سپس [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و اصول آهنگسازی را نزد [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] فرا گرفت.
    دهلوی در سال ۱۳۳۹ از هنرستان عالی موسیقی در رشتهٔ آهنگسازی دانش‌آموخته شد. او در دورهٔ هنرستان با همکاری ابوالحسن صبا ارکستر شماره یک هنرهای زیبا را راه‌اندازی کرده و تعدادی از آثار صبا را برای ارکستر تنظیم کرد. پس از درگذشت استاد صبا در سال ۱۳۳۶، رهبری این ارکستر که بعداً ارکستر صبا نامیده شد، به دهلوی واگذار شد و شاخه‌های ۲، ۳ و ۴ هم به آن افزوده شد. این ارکسترها از زمان گشایش تلویزیون ایران در سال ۱۳۳۷ به صورت هفتگی در تلویزیون به اجرای برنامه پرداختند
    حسین دهلوی، در سال ۱۳۴۱ به ریاست هنرستان موسیقی ملی برگزیده شد و تا فروردین ۱۳۵۰ این سمت را عهده‌دار بود. او خود در دوره دوم هنرستان رشته‌های تئوری موسیقی ایران، تلفیق شعر و موسیقی، فرم موسیقی ایران، هارمونی و ارکستر را شخصاً آموزش می‌داد. دراین سال، وی برای سفر دو ساله مطالعاتی به [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] رفت
    دهلوی از سال ۱۳۷۶ تصنیف اپرای [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] را به مناسبت سال جهانی کودک (۱۳۷۹) آغاز کرد. ساخت این اثر سه سال به طول انجامید که به خاطر محدودیت‌های استفاده از صدای خوانندهٔ زن تا به حال به اجرا درنیامده (در بخشی از اپرا، یک دزد برهٔ یک دختر کوچک را می‌رباید و دخترک که صاحب بره بوده به جنگل می‌رود و آواز می‌خواند.) و فقط موسیقی سازی آن در خرداد ۱۳۷۹ با تلاش و رهبری [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] با ارکستر فیلارمونیک اسلواکی در شهر براتیسلاو اجرا و ضبط شده‌است.
    دهلوی در زمینهٔ نوآوری در موسیقی ایرانی تلاش‌های زیادی داشته‌است. تدوین سبک [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] به وسیلهٔ او و جمعی دیگر از جمله [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] برای بهبود جایگاه تمبک در موسیقی ایرانی و آسان‌سازی آموزش این ساز، توجه به ساخت [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] کروماتیک برای جبران مشکل کوک این ساز برای استفاده در ارکستر از جمله این مواردند.
    حسین دهلوی، در زمینهٔ موسیقی فیلم هم فعالیت داشته‌است که البته بیشتر برای فیلم‌های مستند، نقش مشاور و انتخاب کنندهٔ موسیقی را بر عهده داشته و در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] فیلم‌ها، از او به نام مستعار فریبا یاد شده‌است. دهلوی برای چند فیلم مستند از [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] مثل یک آتش، موج و مرجان و خارا و گنجینهٔ گوهر و همچنین فیلم هفده روز به اعدام اثر [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] موسیقی نوشته‌است.
    نخستین اثر دهلوی در زمینهٔ ارکستر موسیقی ملی، به نام سبک بال در سال ۱۳۳۲ و در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] تصنیف شد. [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، یکی از بخش‌های این آلبوم، نتیجهٔ همکاری مشترک دهلوی با [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] است. آثار بعدی دهلوی مانند گفت و گوی دل در شور (۱۳۳۶) و فروغ عشق در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] از تجربیات ارزشمند وی در تلفیق شعر و موسیقی ایرانی به شمار می‌روند. دهلوی همچنین قطعاتی از ابوالحسن صبا را نیز برای ارکستر تنظیم کرده‌است. به یاد صبا) ۱۳۳۷(، برگرفته از قطعه به یاد گذشته در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، شوشتری (۱۳۳۸) ، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] برای ویولن و ارکستر و نغمه ترک (براساس قطعه دوضربی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]) از آن جمله‌اند
    برخی از آثار چاپ‌شدهٔ دهلوی شامل [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] آهنگ‌های او به نام‌های دوئو سنتور در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، شورآفرین در شور برای ارکستر، چهارنوازی مضرابی در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، سوئیت بیژن و منیژه (بر اساس اشعار حکیم [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]) برای ارکستر زهی، بیژن و منیژه برای ارکستر سمفونیک (۸ قسمت) و سرباز برای آواز گروهی و ارکستر می‌شود.
    یکی از مهم‌ترین آثار حسین دهلوی کتاب [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] است که حاصل بیش از ۴۰ سال تجربهٔ وی در تلفیق موسیقی با شعر است و جایزهٔ [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] را بدست آورد.[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید][ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    آخرین کوشش او در زمینه کارهای جمعی موسیقی ملی، پایه‌گذاری ارکستر مضرابی است که با همکاری ۶۶ نفر از نوازندگان سازهای مضرابی ایرانی تشکیل شد و در سال ۱۳۷۲ به روی صحنه رفت. حسین دهلوی در سال ۱۳۸۲ به عنوان [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] مورد تقدیر قرار گرفت. از دیگر کارهای حسین دهلوی می‌توان شورآفرین در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] برای ارکستر، چهارنوازی مضرابی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، فانتزی برای [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و ارکستر و فانتزی برای گروه تمبک و ارکستر را نام برد.


    روزشمار زندگی هنری

    • آغاز ساخت اولین قطعات ویژه موسیقی ارکسترال ایرانی: سبکبال؛ در شور.
    • ۱۳۳۳:ادامه ساخت و اجرای قطعات ویژه موسیقی جدید ایرانی، توسط حسین دهلوی دوئو سنتور در سه گاه (با اجرای فرامرز پایور و داریوش صفوت). شور آفرین در ابوعطا برای ارکستر.


    • ۱۳۳۶: تهیه آلبوم گفتگوی دل، تفویض سرپرستی ارکستر بزرگ اداره کل هنرهای زیبای کشور (ارکستر تحت سرپرستی صبا) به حسین دهلوی و تعویض نام ارکستر به صبا، انتشار دوئو سنتور در سه گاه.
    • کنسرتینو برای سنتور وارکستر، درچهار قسمت؛ با همکاری و نوازندگی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید].
    • ۱۳۴۳: چهار نوازی مضرابی در اصفهان.
    • ۱۳۴۴: بندباز: فانتزی برای تار و ارکستر، براساس قطعه بندباز اثر [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    • ۱۳۴۵: تصنیف قطعه سرباز برای آواز و گروهی و ارکستر با آواز ابراهیم صفائی.
    • ۱۳۴۷: پایه‌گذاری ارکستر ایرانی تالار رودکی به رهبری وسرپرستی حسین دهلوی.
    • ۱۳۴۹:اجرای صحنه اپرای خسرو و شیرین.

    ۱۳۵۰: تعطیل دوره عالی هنرستان عالی موسیقی ملی و کناره‌گیری حسین دهلوی، انتشار آموزش تمبک (به کوشش حسین دهلوی و جمعی دیگر) با همکاری و راهنمایی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید].
    ۱۳۵۴:اجرای موسیقی توصیفی بیژن و منیژه در تالار رودکی.
    ۱۳۵۴:انتشار سبکبال؛ در شور، برای ارکستر.
    ۱۳۵۵: انتشار مجموعه دوم نغمه‌های کودک.
    ۱۳۵۶: ساخت سوئیت بیژن و منیژه برای ارکستر زهی، انتشار شور آفرین (در ابوعطا) برای ارکستر، انتشار چهار نوازی مضرابی در اصفهان.
    ۱۳۵۸: بازنشستگی حسین دهلوی از وزارت فرهنگ وهنر.
    ۱۳۵۸: برگزاری مجلس بزرگداشت علینقی وزیری، به مناسبت درگذشت وی بااجرای موسیقی در تالار رودکی.
    ۱۳۶۰: انتشار کنسرتینو برای سنتور وارکستر (حسین دهلوی و فرامرز پایور).
    ۱۳۶۳: انتشار فانتزی برای تار و ارکستر براساس قطعه بند باز، اثر علینقی وزیری.
    ۱۳۶۳: انتشار بیژن ومنیژه: سوئیت برای ارکستر زهی.
    ۱۳۶۴: انتشار فانتزی برای گروه تمبک و ارکستر.
    ۱۳۶۵: انتشار شوشتری برای ویولون و ارکستر، براساس اثر ابوالحسن صبا.
    ۱۳۶۸: تجدید چاپ متن ویراسته شده آموزش تمبک (به کوشش حسین دهلوی، همکاری حسین تهرانی و جمعی دیگر).
    ۱۳۷۰: انتشار بیژن ومنیژه: برای ارکستر سمفونیک.
    ۱۳۷۱: انتشار گفتگو با حسین دهلوی – گفتگو با علی تجویدی (ناصر حریری). انتشار گفتگوی دل: برای آواز وارکستر.
    ۱۳۷۲: نخستین اجرای ارکستر مضرابی به رهبری حسین دهلوی به همت مرکز سرود و آهنگ‌های انقلابی و حمایت انجمن موسیقی ایران.

    • ۱۳۷۳: انتشار فروغ عشق: برای آواز وارکستر، انتشار نخست گلبانگ مضرابی: برای ارکستر مضرابی


    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]. همشهری آنلاین. بازبینی‌شده در مرداد ۱۳۹۰.[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید][ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]. گفتگوی هارمونیک، ۷ مهر ۱۳۸۴. بازبینی‌شده در مرداد ۱۳۹۰.
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

  30. 5 کاربر برای این پست از mahgam تشکر کرده اند:


  31. #64
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    98229
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    نوشته ها
    3
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    0
    1 بار تشکر شده در 1 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    قشنگ بود

    - - - Updated - - -

    زیبا بود ممنونم

  32. کاربران زیر از aliakbarr به خاطر این پست تشکر کرده اند:


صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •