0
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
چه قدر خوب است که مملکت ما، فرهنگ ما، موسیقی ما، مردم ما، کسی چون استاد شجریان را دارند. در شرایطی که طی روزهای گذشته فیلم افسانهی 1900 که مربوط است به موسیقی جاز Jazz از تلویزیون پخش شد، و از قضا سازهایی مثل پیانو و ترومپت هم نه تنها به طور کامل نشان داده شد بلکه نواختن آنها هم دیده شد، و این در حالی است که تلویزیون فیلم دلشدگان مرحوم علی حاتمی را که مربوط به ضبط اولین صفحه از آثار موسیقیدانان ایرانی است، با سانسور تمام سکانسهایی که در آنها ساز و نواختن ساز نشان داده شده است پخش میکند.
در این شرایط است که شجریان، یکه و تنها، پر شور و پر هیجان، بیخستگی و درماندگی، با دستانی پر از آواز و مضراب و غزل، خون در رگهای جسد نیمه جان موسیقی ما تزریق میکند. محمدرضا شجریان متولد 1319 است. یعنی الان دقیقاً 67 سال دارد. سالهایی که اکثر هنرمندان شهیر، به راهنمایی جوانترها میپردازند، کارهای مشاورهای انجام میدهند، و وقتی میخواهند اثری هنری خلق کنند، شرایط برایشان آنقدر مهیا هست که بی هیچ دغدغه فقط بنشینند و به آرزوها و خواستههایشان فکر کنند و اینکه چگونه آنها را در کارشان لحاظ نمایند.
استاد شجریان را با کدام هنرمند در کجای دنیا مقایسه میکنید؟ آهای شما که به شور و افشاری استاد ایراد میگیرید، شما که از تعداد نتهایی که استاد توانست اوج بگیرد یا فرود بیایید راضی نیستید، شما که عقیده دارید استاد تمام دو ها را سیبمل خواند و تمام ر کرن ها را فالش اجرا کرد، آیا نمیخواهید من یک یادآوری کوچک برایتان بکنم تا برایتان روشن شود که شجریان ما در چه شرایطی به روی صحنه رفت؟
یکم اینکه افتضاح بینظیری در شبکهی بانکداری اینترنتی وجود داشت که خوشبختانه کنسرت شجریان باعث شد تا سرورهای بانکی یک تست مجانی بشوند و معلوم شود که اصلاً به درد کارهای جدی و بزرگ نمیخورند، فقط برای این خوب هستند که جوانهای سرخاب سفیدآب کرده بیایند جلوی دستگاه و کارتشان را بکنند داخل و 10000 تومان پول بیرون بکشند. بانک سامان که به گفتهی مسئولان خود بانک، و بنا بر آنچه در مجلات و مکتوبات اقتصادی مطرح است، یکی از بهترین بانکهای کشور از لحاظ دارا بودن زیر ساختهای بانکداری اینترنتی و تجارت الکترونیکی است، به طور کلی بیآبرو شد. مسئولان این بانک گفته بودند که سرورهای بانک سامان تحت شدیدترین آزمونهای بینالمللی قرار گرفته است و مشکلی نداشته است، اما ترافیکی که هواداران استاد شجریان روی سرور این بانک ایجاد کردند نشان داد که با آزمون یا بیآزمون فرقی ندارد، به هر حال این بانک نمیتواند فروش بلیط های یک کنسرت را پشتیبانی کند. در این شرایط سیل انتقادها را، اشتباهاً راهی منزل استاد شجریان میکردند. هجوم انتقادهای بیپایان که متأسفانه نه فقط عدهای سودجو و کمسواد، که حتی اهالی فن و یاران اهل دل هم، آنها را روانهی استاد کردند. شاهین فرهت نمونهی کوچکی بود. من نمیگویم سیستم فروش بلیط کنسرت هیچ اشکالی نداشت، من خودم یکی از منتقدین این روش هستم و خود من هم نتوانستم بلیط گیر بیاورم، حرف من این است که چرا فکر میکنند و میکنید که شخص استاد شجریان مسئول این برنامه هاست؟ در کجای دنیا اینطور است که هنرمندانی در سطح شجریان، خودشان هم بلیط طراحی کنند، هم چاپ کنند، هم شماره بزنند، هم تبلیغ کنند، هم سالن بگیرند، هم چانه بزنند، هم بلندگو نصب کنند، هم دکوربندی کنند، هم بلیط بفروشند، هم توزیع کنند، هم تأیید کنند، و ... پس کی و کجا و چطور بخوانند؟ با کدام رمق؟ با کدام دل؟ اینکه سرورهای بانک سامان نتوانست جوابگوی این برنامه باشد تقصیر استاد شجریان بود؟ مگر شجریان در رابطه با شبکه و سرور و کامپیوتر هم تخصصی دارد و ما نمیدانستیم؟ شما بودید چه میکردید؟ آنها که میگفتند باید به سبک سالهای قبل بدون استفاده از اینترنت بلیط فروخت، مگر یادشان رفته بود آن همه دلال بازی و شب در صف خوابیدن ها را؟ لابد آن ها این زجرها را نکشیده بودند. خفته خبر ندارد سر در کنار جانان / کین شب دراز باشد در چشم پاسبانان. باید در صف میخوابیدی و سه بار تا صبح حضور و غیاب میشدی، 12 شب، 3 نصفه شب، و 6 بامداد. آیا نباید راهی جدیدتر را امتحان کرد؟ استاد چه تقصیری دارد؟ وقتی شما میآیی تبلیغ کار خود را میکنی و ادعا میکنی که سرورهای تو توانایی پاسخگویی را دارد و از لحاظ فنی پیشرفته است و فلان است و بهمان است... اگر کسی به تو اعتماد کرد و تو گند زدی و خراب کردی، تقصیر کیست؟ به هر حال بحث من این نیست که تقصیر با چه کسی بود ... لطفا سر نخ بحث را گم نکنید. داشتم میگفتم که استاد شجریان ما در چه شرایطی به روی صحنه رفت، که شما یاد بگیرید چه کسی را با چه کسی و چه شرایطی را با چه شرایطی میتوان مقایسه کرد. این فعلاً از اولین جنبهی کار.
دوم اینکه بعد از آن همه هیاهوی مربوط به فروش بلیط، و بعد از آن هم سیستم توزیع و تأیید که من از آن میگذرم، و سیل انتقادها که سودجویان و کمصبران و کمانصافان با تیتر بزرگ آقای شجریان شما مقصر هستید ، روانه ی قلب استاد میکردند، نیروی محترم انتظامی و جنجال 30 میلیون تومانی اماکن به راه افتاد. خبر از اینجا شروع شد که حمیدرضا نوربخش مدیر کنسرت اعلام کرد که اماکن اجازهی ورود به گروه دکور و گروه صدا که برای تست صدا رفته بودند نداده است. باری نمیخواهم بحث را کشدار کنم. بعد از کلی خبرهای متفاوت و ضد و نقیض، گفته شد که اماکن برای هر شب کنسرت تقاضای 5 میلیون تومان و جمعاً 30 میلیون تومان کرده است. کار بالا گرفت. به طور کاملاً جدی خبر لغو کنسرت منتشر شد. در همین وبلاگ کامنتهایی از هواداران معترض و عصبانی استاد نوشته شد که به خوبی نشاندهندهی فضای آن زمان است. این به آن تلفن، آن به این تلفن، پول بگیر، پول نگیر، مجوز میدهیم، نمیدهیم، ... شما یک لحظه خودتان را به جای شجریان گذاشتید؟ اگر نگذاشتید الان بگذارید. آخر نا سلامتی هنرمندی که میخواهد بیاید جلوی 3000 نفر آواز ایرانی بخواند، که مایههایی از بداهه هم در آن هست، آن هم کسی که باید با هر آوازش از 4 دهه پرچمداری و پیشتازیاش دفاع کند، و هر صوت کم یا اضافی که در آوازش باشد برای هزاران هنرجوی آواز این مملکت در حکم آیه قرآن است و میروند از روی آن دهها بار تمرین میکنند تا عین آن بخوانند، یک چنین شخصی نباید یک حداقلی از آرامش اعصاب و روان لا اقل (در بدترین شرایط) در روزهای پیش از کنسرت داشته باشد؟
سوم اینکه بازار سو استفادههای سیاسی هم مثل همیشه از کنسرت استاد داغ بود. فلان وزیر میخواهد بیاید، نه وزیر به مجلس طرب نرود بهتر است، معاوناش برود، شهردار تهران میخواهد حتماً در کنسرت باشد و در حاشیهی آن هم گپی با استاد بزند و البته در تمام خبرگزاریها هم منتشر شود که شهردار به استاد گفتند کلید تمام سالنهای شهر برای شما است، هر دری را که خواستید ما باز میکنیم.
چهارم اینکه صدها هزار جفت چشم به شجریان دوخته است تا لب از لب باز کند و اولین بیت را بخواند، تا شروع کنند به ایراد تراشی و بالا و پایین کردن صدا، و ربع پرده و نیم پرده اندازه گرفتن آن، و کشف نقاط ضعف در صدای استاد، و تأکید چندباره و چندباره با تیترهای درشت، که شجریان پیر شده است. استاد پیر شده است. صدای ایشان در پیری ضعیف شده است. متأسفانه استاد سنین پیری را میگذرانند. مگر نمیدانید ما صدای شجریان را برای دلکش و عراق و راک نیست که میخواهیم؟ مگر نمیدانید ما عاشق این مرد هستیم؟ عاشقی که جوان و پیر ندارد... مگر نمیدانید که ما فقط میخواهیم استاد زمزمه کند، دیگر برایمان اوج و فرودش مهم نیست؟ نکند شما فکر کردهاید استاد برای ما، شبیه فلان خواننده است برای شما؟ که اگر خوب خواند برایش دست میزنید و اگر بد خواند ناسزا نثارش میکنید؟ مگر نمیدانید شجریان خواننده نیست؟ نماد موسیقی ماست؟ نکند شما فکر کردهاید که ما صدای استاد را آنالیز میکنیم تا ببینیم ضعف و قوتش کجاست؟ مگر نمیدانید صدای استاد مستقیماً به قلب ما مینشیند و آتش عشق را پرشعلهتر و گرمای درون را آرامتر میکند؟ فکر کردهاید ما میرویم که صدا را تحلیل کنیم؟ ما از برق نگاه استاد جان میگیریم ... در نظر بازی ما بیخبران حیرانند / ما نمودیم آنچه بودیم دگر ایشان دانند... باری استاد باید مراقب باشد که به چپ و راست و بالا و پایین برنخورد... انگار نه انگار که تمام موسیقی ایران را او به دوش گرفته است و دور دنیا می چرخاند . کدام دولت؟ کدام حمایت؟ کدام وزارت ارشاد؟ کدام پشتیبانی؟
آری، این شجریان ماست، که تمام اینها را دانسته و با آگاهی پیشین، به جان میخرد، برای اینکه جسم بیجان موسیقی ایران از این که هست بیرمقتر نشود. شجریان، با جدیت ایستاد و این کنسرت را در برگزار کرد، در شرایطی که خستگی یک و ماه نیم کنسرت دور اروپا، و هر روز در سفر بودن و هتل خوابی، هنوز در جانش مانده بود که مادرش هم فوت شد، و غم، دو چندان گردید. شجریان امسال را با دستانی پر شروع کرد، امسال با مردمش به اوج مهربانی رفتار کرد، هر چه داشت تقدیم ما کرد... دارد تقدیم ما میکند .
استاد شجریان را با کدام هنرمند در کجای دنیا مقایسه میکنید؟ آهای شما که به شور و افشاری استاد ایراد میگیرید، شما که از تعداد نتهایی که استاد توانست اوج بگیرد یا فرود بیاییدراضی نیستید، شما که عقیده دارید استاد تمام دو ها را سیبمل خواند و تمام ر کرن ها را فالش اجرا کرد، آیا نمیخواهید من یک یادآوری کوچک برایتان بکنم تا برایتان روشن شود که شجریان ما در چه شرایطی به روی صحنه رفت؟
(این نوشتار بخش اول از یک مطلب بلند دو یا چند قسمتی است که به مرور خواهم نوشت، و بخشی از ارزشهای شجریان را تا امروز پنهان مانده بود، و استاد با فعالیتهای اخیرش آنها را آشکار کرد توضیح خواهم داد.)
منبع:وبلاگ دل آواز
علاقه مندي ها (Bookmarks)