0
قهر
ما دو تن خاموش
بار قهر كهنهاي بردوش
باز هم از گوشهي چشمان نمناكت
من درون خاطرات روشنت را، خوب ميبينم
باز هم اي خوب من، ياد همان ايام زيبايي
آه ميبينم تو هم
افسوس آن لبخند شيرين را،
به دل داري
خوب ميدانم تو هم مانند من از قهر بيزاري
باورش سخت است
بعد از آن همه احساس ناب و پاك
من با تو...
و تو با من...
لب فرو بسته به كنجي
قــــهر؟!
آه
بيش از اين، دل را توان بي تو بودن نيست
راست ميگويم
مرا با قهر، كاري نيست
اما
اين شروع از كه؟
كلام مهرباني را كه آغازد؟
من يا تو؟
سلام آشتي، با كيست؟
و گام اولين را سوي پيوند دوباره
و لبخند محبت يا نگاه گرم
اول از تو بايد يا كه من؟
پس بيا با هم براي آشتي
يك... دو... سه...
بشماريم
خب... شروع...
يك... دو...
واي صد افسوس
اين سه... بر زبان ما نميآيد
ما دو تن خاموش
بار قهر كهنه اي بر دوش
هردومان مغرور
...
علاقه مندي ها (Bookmarks)