لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 13 از 14 نخستنخست ... 391011121314 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 193 به 208 از 216

موضوع: بهترین اشعاری که تا حالا شنیدید

  1. #193
    nabegheh95 آواتار ها
    مسئول بخش شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بخش شعر و ترانه
    شماره عضویت
    678
    تاریخ عضویت
    Feb 2007
    نوشته ها
    457
    میانگین پست در روز
    0.07
    تشکر از پست
    514
    530 بار تشکر شده در 276 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    عكسي كه گذاشتي، پاك شده كه پس! ؟
    من از هواي عشق تو ، دل بکنم يا نکنم

  2. #194
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    8035
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    38
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    24
    95 بار تشکر شده در 32 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    برای اینکه صبحمان را
    به شب برسانیم
    باید آنچه را که نه سر دارد
    و نه ته، توجیه کنیم
    و به خود بگوییم که چیستیم
    و چرا هستیم
    و چرا همه چیز هست

    بیژن جلالی
    مذهب تخیل است و پایه قدرتش در این است که در محدوده تمایلات ذاتى مان واقع مى شود. فروید

  3. 3 کاربر برای این پست از eiman01 تشکر کرده اند:


  4. #195
    ghasemy2700 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    25721
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    نوشته ها
    6
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    0
    5 بار تشکر شده در 4 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    روزی ما دوباره کبوترهایمان
    را پیدا خواهیم کرد و مهربانی
    دست زیبایی را خواهد گرفت.
    روزی که کمترین سرود
    بوسه است
    و هر انسانی برای هر انسانی
    برادری است.
    روزی که مردم دیگر در خانه‌هایشان
    را نمی‌بندند.
    قفل افسانه‌ای است و قلب
    برای زندگی بس است...
    روزی که معنای هر سخن
    دوست داشتن است
    تا تو بخاطر آخرین حرف
    به دنبال سخن نگردی.
    روزی که آهنگ هر حرف
    زندگی است
    تا من بخاطر آخرین شعر
    رنج جستجوی قافیه نبرم.
    روزی که هر لب ترانه‌ای است
    تا کمترین سرود بوسه باشد.
    روزی که تو بیایی
    برای همیشه بیایی
    و مهربانی با زیبایی یکسان شود
    روزی که ما برای کبوترهایمان
    دانه بریزیم...
    و من آن روز را انتظار می‌کشم
    حتي اگر روزی
    که دیگر
    نباشم...

    احمد شاملو

  5. کاربران زیر از ghasemy2700 به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  6. #196
    tarane آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    2619
    تاریخ عضویت
    Oct 2007
    نوشته ها
    122
    میانگین پست در روز
    0.02
    تشکر از پست
    131
    166 بار تشکر شده در 81 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    17

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    روزها چه دیر می گذرد و ... سال ها چه زود!!!
    به سکوت سرد زمان

    به خزان زرد زمان

    نه زمان را درد کسی

    نه کسی درد زمان

    بهار مردمی ها دی شد !

    زمان مهربانی طی شد !

    آه از این دم سردیها ؛ خدایا !




  7. کاربران زیر از tarane به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  8. #197
    ghasemy2700 آواتار ها
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    25721
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    نوشته ها
    6
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    0
    5 بار تشکر شده در 4 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    اشک رازي ست
    لبخند رازي ست
    عشق رازي ست
    اشک آن شب لبخند عشق ام بود.
    قصه نيستم که بگويي
    نغمه نيستم که بخواني
    صدا نيستم که بشنوي
    يا چيزي چنان که ببيني
    يا چيزي چنان که بداني...

    من درد مشترک ام
    مرا فرياد کن

    درخت با جنگل سخن مي گويد
    علف با صحرا
    ستاره با کهکشان
    و من با تو سخن مي گويم
    نام ات را به من بگو
    دست ات را به من بده
    حرف ات را به من بگو
    قلب ات را به من بده
    من ريشه هاي تو را دريافته ام
    با لبان ات براي همه لب ها سخن گفته ام
    و دست هايت با دستان من آشناست

    در خلوت روشن با تو گريسته ام
    براي خاطر زنده گان
    و در گورستان تاريک با تو خوانده ام
    زيباترين سرودها را
    زيرا که مرده گان اين سال
    عاشق ترين زنده گان بوده اند
    خسته ، خسته از راهکوره هاي ترديد مي آيم
    چون آينه يي از تو لبريزم
    هيچ چيز مرا تسکين نمي دهد
    نه ساقهي بازوهايت نه چشمه هاي تن ات

    بي تو خاموش ام ، شهري در شب ام
    تو طلوع مي کني
    من گرمايت را از دور ميچشم و شهر من بيدار مي شود
    با غلغله ها ، ترديدها ، تلاش ها ، و غلغله هاي مردد تلاش هايش

    ديگر هيچ چيز نمي خواهد مرا تسکين دهد
    دور از تو من شهري در شب ام اي آفتاب
    و غروب ات مرا مي سوزاند.

    احمد شاملو

  9. کاربران زیر از ghasemy2700 به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  10. #198
    كاربر فعال شعر و ترانه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    كاربر فعال شعر و ترانه
    شماره عضویت
    1586
    تاریخ عضویت
    Jun 2007
    سن
    34
    نوشته ها
    1,599
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    4,402
    1,473 بار تشکر شده در 815 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تنها سکوت مانده و حرفی نمی زنی

    حس می کنم که عاشق دنیای بی منی



    وقتی دقیق می شوم از هر نگاه تو

    اثبات می شود که تو از جنس آهنی



    از تنگنای مخمصه هایت گریز نیست

    انگار از شکستن من دل نمی کنی



    حالاصدای غربت قلبم شنیدنی ست

    مانند یک غریبه مرا دور می زنی



    باهر نفس من عاشق و عاشق ترم ولی

    احساس می کنم که تو هم رنگ دشمنی



    از طعم تند شیطنتت گیج می شوم

    نفرین به خنده های تو که قاتل منی



    تنها بمان تو ای دل و با درد خود بمیر

    شیرین هبوط کرده ، تو هی کوه می کنی



    شاید نماد عاشقی ِ قرن حاضراست

    این سر نوشت بد که تو هم عهد بشکنی


    م . شوریده

  11. 3 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:


  12. #199
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    27202
    تاریخ عضویت
    May 2010
    نوشته ها
    1
    میانگین پست در روز
    0.00
    تشکر از پست
    0
    0 بار تشکر شده در 0 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سلام
    من تازه عضو شدم
    یه سئوال داشتم
    این شعر
    دیگردلم هوای پری رو نمیکند
    جزهمسری به کاسه ی زانو نمیکند
    آن دل که ازتو بازگرفتم به نزدسگ
    انداختم بیاوببین بو نمیکند
    دیگرزترس عارف ومیناومینواش
    یک بی شرف عبورازین کونمیکند
    از عارف قزوینی است میخواستم بدانم متن کاملش را کی میدونه
    ممنون

  13. #200
    mina_v57 آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    11779
    تاریخ عضویت
    Oct 2008
    سن
    38
    نوشته ها
    65
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    486
    148 بار تشکر شده در 61 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    16

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دستور مي دهم
    .
    .
    .

    آجُر بزن به خانه يِ سيمانيم و بعد

    محکوم شو به اين که نمي دانيم وبعد

    يک روز ميرسد که عزادار مي شوي

    باآيه هاي روشن قرآنيم و بعد

    بعدش پيامبر خودمم سجده کن مرا

    توي لباسِ تازه ي شيطانيم و بعد

    „ايمان بياوريد به آغاز فصل من”

    برمعجزاتِ ساده ي انسانيم و بعد...

    دستورمي دهم که تو عاشق شوي مرا

    ... نه بعد از اين برادرِ ايمانيم نباش!!!

    تقدير هرچه گفته ولش کن از اين به بعد

    درگير ِخطْ نوشته ي پيشانيم نباش!!!

    يک شب عروج مي کنم و با تو مي رويم

    آن شب شبيهِ مردمِ زندانيم نباش

    بگذار حال و روز زمين منجمد شود

    خيلي به فکر اين که زمستانيم نباش!

    بعداز هزاروسيصدوهشتادوچندسال

    اين جا مربعيست به دستورشخص من

    من که پيامبر خودمم، من که بعدِ تو

    تا گردنم فروست درآوار ِ اين لجن

    مبعوث مي شوم که تو دفنم کني شبي

    مبعوث مي شوم که بپيچم دراين کفن

    بعدش وصيتم به شما حکم مي کند

    „ايمان نياوريد به آغاز فصل من”
    افسوس که هرجه برده ام باختنی است ...بشناخته ها تمام نشناختنی است ...

  14. 3 کاربر برای این پست از mina_v57 تشکر کرده اند:


  15. #201
    6696 آواتار ها
    کاربر انجمن

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر انجمن
    شماره عضویت
    21699
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    نوشته ها
    51
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    6
    73 بار تشکر شده در 42 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    شبی در حال مستی تكیه بر جای خدا كردم
    در آن یك شب خدایا من عجایب كارها كردم
    جهان را روی هم كوبیدم از نو ساختم گیتی
    ز خاك عالم كهنه جهانی نو بنا كردم
    كشیدم بر زمین از عرش، دنیادار سابق را
    سخن واضح تر و بهتر بگویم كودتا كردم
    خدا را بنده ی خود كرده خود گشتم خدای او
    خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما كردم
    میان آب شستم سهر به سهر برنامه پیشین
    هر آن چیزی كه از اول بود نابود و فنا كردم
    نمودم هم بهشت و هم جهنم هردو را معدوم
    كشیدم پیش نقد و نسیه، بازی را رها كردم
    نمازو روزه را تعطیل كردم، كعبه را بستم
    وثاق بندگی را از ریاكاری جدا كردم
    امام و قطب و پیغمبر نكردم در جهان منصوب
    خدایی بر زمین و بر زمان بی كدخدا كردم
    نكردم خلق ، ملا و فقید و زاهد و صوفی
    نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا كردم
    شدم خود عهده دار پیشوایی در همه عالم
    به تیپا پیشوایان را به دور از پیش پا كردم
    بدون اسقف و پاپ و كشیش و مفتی اعظم
    خلایق را به امر حق شناسی آشنا كردم
    نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال
    نه كس را مفتخور و هرزه و لات و گدا كردم
    نمودم خلق را آسوده از شر ریاكاران
    به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا كردم
    ندادم فرصت مردم فریبی بر عباپوشان
    نخواهم گفت آن كاری كه با اهل ریا كردم
    به جای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر
    میان خلق آنان را پی خدمت رها كردم
    مقدر داشتم خالی ز منت، رزق مردم را
    نه شرطی در نماز و روزه و ذكر و دعا كردم
    نكردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد
    به مشتی بندگان آْبرومند اكتفا كردم
    هر آنكس را كه میدانستم از اول بود فاسد
    نكردم خلق و عالم را بری از هر جفا كردم
    به جای جنس تازی آفریدم مردم دل پاك
    قلوب مردمان را مركز مهر و وفا كردم
    سری داشت كو بر سر فكر استثمار كوبیدم
    دگر قانون استثمار را زیر پا كردم
    رجال خائن و مزدور را در آتش افكندم
    سپس خاكستر اجسادشان را بر هوا كردم
    نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مكنت
    نه جمعی را به درد بی نوایی مبتلا كردم
    نه یك بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم
    نه بر یك آبرومندی دوصد ظلم و جفا كردم
    نكردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری
    گرفتاران محنت را رها از تنگنا كردم
    به جای آنكه مردم گذارم در غم و ذلت
    گره از كارهای مردم غم دیده وا كردم
    به جای آنكه بخشم خلق را امراض گوناگون
    به الطاف خدایی درد مردم را دوا كردم
    جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض
    تمام بندگان خویش را از خود رضا كردم
    نگویندم كه تاریكی به كفشت هست از اول
    نكردم خلق شیطان را عجب كاری به جا كردم
    چو میدانستم از اول كه در آخر چه خواهد شد
    نشستم فكر كار انتها را ابتدا كردم
    نكردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم
    خلاصه هرچه كردم خدمت و مهر و صفا كردم
    زمن سر زد هزاران كار دیگر تا سحر لیكن
    چو از خود بی خود بودم ندانسته چه ها كردم
    سحر چون گشت از مستی شدم هوشیار
    خدایا در پناه می جسارت بر خدا كردم
    شدم بار دگر یك بنده درگاه او گفتم
    خداوندا نفهمیدم خطا كردم ...

    و تنها صداست که می ماند و جذب ذره های زمان می شود

  16. 2 کاربر برای این پست از 6696 تشکر کرده اند:


  17. #202
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!

    چین زلف مشکین را بر رخ نگارم بین

    حلقه‌های او بشمر ، عقده‌های کارم بین


    از دمیدن خطش اشک من به دامن ریخت

    هاله بر مهش بنگر ، لاله در کنارم بین


    دوش در گذرگاهی دامنش به دست آورد

    سعی گرد من بنگر ، کوشش غبارم بین


    نقد هر دو عالم را باخته ام به یک دیدن

    طرز بازیم بنگر ، شیوه ی قمارم بین


    پر و بال عشقم را سایه بر سپهر افتاد

    بال قدرتم بنگر ، پر اقتدارم بین


    میر انجمن جایی در صف نعالم داد

    صدر عزتم بنگر ، عین اعتبارم بین


    در کمال استغنا فقر و ذلتم دادند

    در نهایت قدرت عجز و انکسارم بین


    می به کوی خماران هر چه بود نوشیدم

    با چنین می آشامی غایت خمارم بین


    می کشد به میدانم صف کشیده مژگانم

    گر ز جنگ برگشتم مرد صد هزارم بین


    ای که هیچ نشنیدی نالهٔ فروغی را

    باری از ره رحمت چشم اشک بارم بین


    فروغی بسطامی

    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  18. 4 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  19. #203
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!

    ز تاب مویت ای صبح بهاران

    چکیده اشک شب در جویباران
    غم روی تو را با ماه گفتم
    سرش را زد به سنگ کوهساران !


    پرتو کرمانشاهی
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  20. کاربران زیر از Kamanche به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  21. #204
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    دل در اندیشه‌ی آن زلف گره گیر افتاد
    عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد

    دامنش را ز پی شکوه گرفتم روزی
    که زبان از سخن و قصه ز تقریر افتاد

    گفتم از مساله‌ی عشق نویسم شرحی
    هم ز کف‌نامه و هم خامه ز تحریر افتاد

    نامی از جلوه‌ی خورشید جهان آرا نیست
    گوییا پرده از آن حسن جهان گیر افتاد

    پری از شرم تو از چشم بشر پنهان شد
    قمر از رشک تو از بام فلک زیر افتاد

    دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست
    کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد

    بس که بر ناله‌ی دل گوش ندادی ای یار
    هم دل از ناله‌ و هم ناله ز تاثیر افتاد

    دلبر آمد پی تعمیر دل ویرانم
    لیکن آن وقت که این خانه ز تعمیر افتاد


    گفت زودت کشم آن شوخ فروغی و نکشت
    تا چه کردم که چنین کار به تاخیر افتاد


    فروغی بسطامی
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  22. 3 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  23. #205
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    گر در شمار آرم شبی نام شھیدان تو را
    فردای محشر هر کسی گیرد گریبان تو را

    گر سوی مصرت بردمی خون زلیخا خوردمی
    زندان یوسف کردمی چاه زنخدان تو را

    سرمایه ی جان باختم تن را ز جان پرداختم
    آخر به مردن ساختم تدبیر هجران تو را !

    هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه ای
    اما دل بشکسته ام نشکست پیمان تو را !

    هر گه که بھر کشتنم از غمزه فرمان داده ای
    بوسیدم و بر سر زدم شاهانه فرمان تو را

    گر خون پاکم را فلک بر خاک خواهد ریختن
    حاشا که از چنگم کشد پاکیزه دامان تو را

    گر بخت در عشقت به من فرمان سلطانی دهد
    سالار هر لشگر کنم برگشته مژگان تو را

    اشک شب و آه سحر، خون دل و سوز جگر
    ترسم که سازد آشکار اسرار پنھان تو را

    آشفته خاطر کرده ام جمعیت عشاق را
    هر شب که یاد آورده ام زلف پریشان تو را

    دانی کدامین مست را بر لب توان زد بوسه ها
    مستی که بوسد دم به دم لبھای خندان تو را !

    زان رو فروغی می دهد چشم جھان را روشنی
    کز دل پرستش میکند خورشید تابان تو را

    فروغی بسطامی
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  24. 2 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:


  25. #206
    Kamanche آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    2838
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    سن
    37
    نوشته ها
    952
    میانگین پست در روز
    0.05
    تشکر از پست
    2,444
    3,041 بار تشکر شده در 833 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    تو که نازنده بالا دلربایی
    تو که بی‌سرمه چشمون سرمه‌سایی
    تو که مشکین دو گیسو در قفایی
    به مو گویی که سرگردان چرایی

    = = =

    بمیرم تا تو چشم تر نبینی
    شرار آه پر آذر نبینی
    چنان از آتش عشقت بسوزم
    که از مو رنگ خاکستر نبینی

    باباطاهر
    این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !

  26. کاربران زیر از Kamanche به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  27. #207
    sadra2011 آواتار ها
    دوست خوب

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    دوست خوب
    شماره عضویت
    36798
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    سن
    32
    نوشته ها
    292
    میانگین پست در روز
    0.06
    تشکر از پست
    244
    524 بار تشکر شده در 239 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    14

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!


    تو از دردی که افتادست بر جانم چه می دانی؟
    دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
    تمام سعی تو کتمان عشقت بود در حالی
    که از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
    فقط یک لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
    چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟

    زلیخا میخورد افسوس که یوسف گشته زندانی.

  28. کاربران زیر از sadra2011 به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  29. #208
    sadra2011 آواتار ها
    دوست خوب

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    دوست خوب
    شماره عضویت
    36798
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    سن
    32
    نوشته ها
    292
    میانگین پست در روز
    0.06
    تشکر از پست
    244
    524 بار تشکر شده در 239 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 0/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    14

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!



    احمد شاملو
    چشم اندازی دیگر...

    با کلیدی اگر می آیی
    تا به دست خود از آهن تفته قفلی بسازم.
    گر باز می گذاری در را،
    تا به همت خویش
    از سنگ؛ پاره سنگ دیواری برآرم._

    باری دل در این برهوت
    دیگر گونه چشم اندازی می طلبد.
    *
    قاطع و بُرّنده
    تو آن شکوه پاره پاسخی ،
    به هنگامی که اینان همه نیستند

    جز سوالی خالی به بلاهت.
    *
    هم بدان گونه که باد
    در حرکتِ شاخساران و برگ ها،
    از رنگ هایِِ ِ تو سایه یی شان باید
    گر بر آن سَرَند
    که حقیقتی یابند.
    هم به گونه ی باد
    - که تنها از جنبش ِ شاخ ساران و برگ ها –
    و عشق
    کز هر کُناکِ تو
    باری دل در این برهوت
    دیگر گونه چشم اندازی می طلبد.


  30. کاربران زیر از sadra2011 به خاطر این پست تشکر کرده اند:


صفحه 13 از 14 نخستنخست ... 391011121314 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نظرخواهی : بهترین نوازنده ی ویولون کلاسیک
    توسط پاگانینی در انجمن ویولن کلاسیک
    پاسخ: 88
    آخرين نوشته: Friday 19 August 2016, 03:29 PM
  2. بهترین ترانه سرا از دید شما !!!
    توسط MonaLisa در انجمن بخش عمومی شعر و ترانه
    پاسخ: 51
    آخرين نوشته: Thursday 10 September 2015, 09:10 AM
  3. بهترین گیتاریستها (حتما ببینید )
    توسط alireza-metal در انجمن گیتار الکتریک
    پاسخ: 21
    آخرين نوشته: Saturday 2 February 2013, 11:54 AM
  4. زندگي نامه احمد پژمان
    توسط Leon در انجمن بیوگرافی موسیقیدانان خارجی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Monday 21 May 2007, 07:29 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •