0
سلام من تازه کتابی را شروع کرده ام به نام کاربردهای موسیقی درمانی در روانپزشکی و روانشناسی. مطالب جالبی در این کتاب نوشته شده. مطلب زیر چکیده ای از فصل اول آن است.
امیدوارم بپسندید.
موسیقی نیاز انسان
موسیقی رابطه زیستی و فیزیولوژیک با مغز آدمی دارد. از آغاز نوزادی بدون آن که آموزشی در کار باشد توجه به ریتم و ملودی وجود و مغز به هماهنگی ، نظم و سازماندهی اصرار و گرایش دارد و موسیقی جلوه و تشابهی از این هماهنگی است.
فهم موسیقی
راه اصلی فهمیدن موسیقی و پرورش ذوق آن تنها در تمرین شنیدن و خوب شنیدن موسیقی است. نواختن موسیقی یا دانستن نت شرط اصلی نیست فهم واقعی موسیقی از راه تمرین و تقویت گوش به دست می آید دو روش کلی شنیدن موسیقی وجود دارد. نوع اول که رواج زیادی دارد معمولا تسلی بخش و تسکین دهنده احساس ها است و فرصت هایی برای دلخوشی و فراموشی از تالمات پیش می آورد. نوع دیگر همراه با فهم و تفکر است در این روش اجزای موسیقی شناخته می شود، ریتم و ملودی را میشناسد و از ساختار و زیبایی آن هم لذت میبرد.
کاربرد موسیقی در همه جا
موسیقی در همه جا شنیده میشود در خانه ها برای شور و نشاط ، در محل های کار، در بیمارستان ها برای ایجاد احساس راحتی ،در دانشگاه ها به عنوان درس آموخته میشود که درک از موسیقی و زیبایی بیشتر باشد. در مراکز توان بخشی برای تقویت مهارتها به کار میرود. در کلیسها ها و معابد برای بهتر ظاهر شدن اثر افکار و تمرین های روحی و احساس معنوی بهتر به کار میرود.
استفاده از موسیقی
باید بدانیم که هر کس در روز چند ساعت به موسیقی نیاز دارد. اما پاسخ این سوال بستگی به روحیات فرد و نیازهای ذهنی او دارد. ولی به طور کلی شنیدن نیم ساعت موسیقی برای عموم کافی است. برای استفاده از موسیقی، نخست باید به موسیقی خوب ،عادت کنیم و آثار ارزشمند هنرمندان بزرگ را بشناسیم و به موسیقی فقط به عنوان تفنن گوش ندهیم. و بنا به نیاز جسمی و روحی بدن، از موسیقی استفاده کنیم.
به عبارتی هر چیزی که به افراط کشیده شود، می تواند موجب عدم هماهنگی عناصر بدنی و فرایندهای روانی شود و به نابسامانی بیانجامد. حتی افراط در دین و مذهب نیز می تواند روحیه را خودمدار،متعصب و منزوی نماید ومشکلات خاص خود را به وجود آورد.
آیا عصبیتهای بعضی از موسیقیدانان به دلیل پرداختن به موسیقی است؟
هنر به طور ذاتی واجد حساسیت ، انعطاف و خلاقیت است. خلاقیت همیشه با درک احساس همراه است و هنرمند کسی است که در فکر و اندیشه خود، لطافت و انعطاف خاصی را نشان میدهد. حساست ذهنی هنرمند موجب می شود تا زود برانگیخته شود و واکنس سریع نسبت به محرکها نشان دهد به همین دلیل هنرمندان معمولا در مقابل فشاهای زندگی، ناکامیهای بیشتری بسبت به افراد عادی حس می کنند اما به یاری عشق، انگیزه و علاقه ای که همواره در دل خود دارند،ناکامی های اجتمای را نادیده میگیرند و آثار خود را به عرصه وجود می رسانند . در واقع هنرمندان واقعی چون پیامبران ،چنان شیفته و متمرکز اهداف معنوی و هنری خود هستند که مسیر و هدف خود را از دست نمیدهنند و با تمام سختی ها به سوی آن پیش میروند. بنابر این هر گونه عصبیت و ناراحتی که یک هنرمند میتواند داشته باشد، به دو عامل اساسی بستگی دارد. اول حساسیت سرشتی و ذهنی که در شخصیت او وجود دارد، و دوم میزان انرژی و نیرویی که در هنر صرف میکند.
علاقه مندي ها (Bookmarks)