0
سلامممممممممم به روی ماهت عدیییییییییییییدم! مرسی بازم اومدی! هرچند هنوز تلافی حتی یکی از اون لنگه کفشام در نیومده!!! ههههههههههنوشته اصلی توسط Toktam_N [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
- کامران و دنیا ... معلومه که دنیا رو بیشتر دوست دارم... دنیا همه چیز منه... البته خیلی از کاراش لج منو در میاره ولی با این حال عاشق دنیام... گوگولی منه عزیز دلم.
- دوست دارم برم دیزنی لند !!! دیزنی لند یه جور موزه ی زنده از تمام شخصیت های کارتون های دیزنی می باشد. سیندرلا ، تارزان، علاء الدین ، زیبای خفته ، تازه هرکولم هست!!! هههههههههه تلاش شده که افراد حقیقی که بیشترین شباهت رو به این شخصیت ها دارن پیدا کنن و همون لباس ها رو تنشون می کنن. با همون مدل مو یا همون فیگور ها ... و مردم با اونا عکس می گیرن و خلاصه حال و هولش بسیاااااااااااااااااره! بازدید از دیزنی لند یکی از آرزوهامه... اگه هر روزم برم دیزنی لند بازم کمه...
- راستش عاشق چندتا از خواننده ها و بازیگرا آره چند مورد داشتم!!! هههههههههه اما عشق واقعی به اون معنا که تو گفتی نه ... اتفاقا من از عشق مثل یک ویروس خطرناک، دوری می کنم. چون خیلی حساس و آسیب پذیرم. اما خیلی وقت پیش ملاقات با یک نفر این نقطه ی تاریک درونم رو بیدار کرد که تا همین لحظه هم با این نقطه ی تاریک کش مکش و درگیری درونی دارم. و اون واقعیت، همین یینگ یانگ ، همین نیمه ی گمشده بود... همین که فهمیدم به عنوان یک زن بدون یک مرد کامل نیستم... واقعیت تلخی بود برام... خیلی تلخ ... چون در تضاد وحشتناکی با افکارم بود... و دو قطب مثبت و منفی ذهنم شروع به جنگیدن با هم کردن و خیلی تخریبم کردن چون من همیشه از اینکه بخوام با یک مرد (؟) سر و کله بزنم متنفرم ههههههههه البته به حقوق بشر احترام می ذارم. خصوصا به آقایون چون نمی خوام ظالم و بی انصاف باشم. همه برای من مساوی اند ... بنابراین عاشق نشدم ولی گاهی از فقدان عشق زجر می کشم. توضیحش از حوصله ی این تاپیک هم خارجه.
- نمی تونم بگم کدوم یکی هستم چون بسته به نظر اطرافیان داره... احسان به دیگران و خصوصا روی گشاده رو خیلی دوست دارم. ولی صادقانه می گم من آدمی هستم که مهم ترین رکن در ارتباط با دیگران برام وجدانه. وجدان من هزار الله و اکبر حسابی بیداره... دعا کنید انشالله همیشه بیدار بمونه. وجدانم هدایتم می کنه. تا جایی که وجدانم بهم بگه هنوز امیدی به این شخص هست می بخشم و شانس دوباره ای به اون شخص می دم. ولی اگر روزی وجدانم دیگه به درد نیاد و حس کنم دیگه رابطه ام با اون شخص به بمبست رسیده باهاش قطع رابطه می کنم و چون عقلانی تصمیم گرفتم هم بعدش محاله پشیمون بشم. کلا بخشش خیلی خوبه... اما گاهی به جایی می رسم که می بینم دیگه نمی تونم ببخشم... اما هیچوقت اهل تلافی نیستم. اصلا از تلافی و کارشکنی و هیزم زیاد کردن متنفرم. واقعا متنفرم از کسانی که باهم قهرن و هی همو اذیت می کنن. من اگه با یکی قهر هم باشم کاملا در بی طرفی خواهد بود. هیچوقت کرم نمی ریزم... چون دوست ندارم کسی برام کرم بریزه... ولی بدبختانه زندگیم پر از این کرمو هاست. که آتیشم می زنن و دلمو پاره پاره می کنن... اما از دایره ی انصاف خارج نمی شم. خداروشکر که خدا بهم این نعمتو داده. نعمت عادل بودن. عاشق عادل بودنم... حتی برای دشمنم.
- آرهههههههههههههه! خیلی!!!
- نه روی یخ ها نه! اما زمین زیاد خوردم... ههههههههه کار خاصی نکردم... خودمم خندیدم و رفتم دنبال کارم. ههههههه اما هیچوقت به کسی نمی خندم!!! برعکس مامانم!!! زمین خوردن امری عادیه! گناه کبیره که نیست؟ همه زمین می خورن... شجاع، اونه که دست دراز کنه و زمین خورده ها رو بلند کنه!
- منو بردی به سال 85!!! آیین نامه رو همون بار اول!!! بین 200 نفر تنها کسی بودم که قبول شدم!!! همه چپ چپ بهم نگاه می کردن!!! ههههه اما آزمون شهر رو بار سوم!!! خدا نگذره از اون آقای افسر شمالی!!! اون قیافه ش یادمه تا بمیرم!!! خیلی نامرد بود! عمدا همه رو رد می کرد که بازم پول آزمون بگیره... خدا لعنتش کنه الهی! هرچند اصلا آزمون شهر ما استاندارد نیست... دلیلشم همینه که سالی 30/000 نفر در تصادفات رانندگی در ایران مرحوم می شن!!! هههههههههه خدا نصیب نکنه! من ناجوانمردانه 2 بار رد شدم... برای همینم قلبم می سوخت! دیوونه شدم... خدا می دونه چقد احساس شکست می کردم!!! ههههههههههه هنوزم که یاد اون دو بار رد شدگی میوفتم دلم می خواد گریه کنم!!! خیلی نامردی بود... بار سوم هم خدا بهم رحم کرد که افسر عوض شد! یه خانوم اومد... چقد هم قیافه ش مهربون بود... خدا خیرش بده... من سر اون قبول شدم اسمش هنوز یادمه سروان ملوک اعلمی... قربونش برم گوگولی. هههههههههه
- خیلیییییییییییییی!!! دلیلشم درسخون بودن نبود!!! حس وظیفه شناسی بالام بود!!! همیشه معتقدم اگه کاری که بهمون محول می شه رو دوست نداریم بازم باید اونو کامل انجام بدیم... من کلا آدم وظیفه شناسی هستم... بابت این هم خیلی از خدا ممنونم که این خصیصه رو بهم داد... از این جهت به مامانم رفتم... یه بار از درس علوم 11 شدم ... یادمه خیلی مریض بودم و نتونستم درست درس بخونم... اما معمولا پایین ترین نمره ام 16 بود. تازه برای اون 16 ،قدر 5 تا بیست زحمت کشیده بودم. اما بعضی درس ها رو نمی فهمیدم... مثل ریاضی ، حرفه و فن و در هنرستان هم امور بازرگانی و مدیریت که کابوس من بودن... واقعا درس های سنگینی بودن...
- صد سال سیاه!!! عمرا! مگه خر مخمو گاز گرفته؟؟؟؟ ههههههههههههههه
آخه این چه سوالاییه؟ سوالاتت انقد شل و ول و وارفته است که آدمو می بره توو فریزر!!! هههههههههههههههههه هه ممنونم از وقتی که گذاشتی توکی جونممممممممم. خوش رهونا عسل.
علاقه مندي ها (Bookmarks)