صندلی داغ V2

[lakshemi]

سلامممممممممممممم!

اینم راند سوم:

1. به لحاظ شخصیتی، رهبر و سردسته هستی یا منفعل و دنبال کننده؟
2. به نظر تو کدوم یکی از اینا آرامبخش تره:
   
   آکواریوم - یه لیوان دوغ - رختخواب راحت - شطرنج - موسیقی لایت
   
   
3. حاضری با یکی با شخصیتی فتوکپی خودت دوست بشی؟چرا؟
4. آخرین باری که خیلیییییی احساساتی شدی کی بود و چرا؟
5. رومان جنگ و صلح ، شاهکار تولستوی رو خوندی؟ دوستش داری؟
6. به نظرت شخص قانونمندی به شمار میای؟مثلا قوانین آپارتمان نشینی رو رعایت می کنی؟
7. اگر مجبور بشی در خوابگاه زندگی کنی،فکر می کنی بتونی به تنهایی خودت رو اداره کنی؟ خورد و خوراک ، پس انداز پول توو جیبی ، دوری از دوستان ناباااااااااااب!!! از پس اینا بر میای؟
8. تا کجا می تونی ببخشی؟ و کجا سنگدل می شی؟
9. اگه همین الآن قرار باشه یه آرزوت برآورده شه اون چیه؟
10. فکر می کنی به کدوم بیشتر شبیهی:
    
    پوکوهانتس - شاهزاده خانوم و لوبیا - زیبای خفته - مریدا

خسته نباشـــــــــی! بوووووووووس

[Brilliant]

درود
یکم شعله رو زیادش میکنیم...

1- به نظرت رادیوی من در چه فضایی خواهد بود؟
2- نظرت راجع به موسیقی Electronic? (مثل House, Dubstep)
3- نزدیکترین سبک موسیقی به متال چیه؟
4- یه روز معمولی خودت رو تو تابستون تشریح کن.
5- نظرت راجع به هیپ هاپ چیه؟
6- Windows یا Mac?
7- به نظرت یه بند تو اوج خداحافظی کنه بهتره یا کارش رو هرچند متوسط یا ضعیف ادامه بده؟
8- دوست داری سربازی واسه بانوان اجباری شه؟
دیگه سوالی به ذهنم نمیرسه متاسفانه

Peace!

درود !


1 - دث/ دارک , خون Dungeon های قرون وسطی من یکی که مدتهاست منتظر رادیوتم



2 - دوست ندارم :|


3 - هارد راک به نظرم


4 - این تابستون یکم با قبلیا فرق میکنه و آدمیزادانه تره ! ... هشت بیدار میشم و مامانم با گوش اعدامم میکنه و مجبورم میکنه صبحانه بخورم
سه ساعت درس
+ موزیک

بعد ناهار .. بعد وقت تلفیشِن .. بعد از اون باشگاه و بعدش هم ولگردی اجباری با دوستان ... بعد از آن نیز درس +کتاب + نت => سپس خواف


5 - کار خوب توشون پیدا میشه هر چند خیلی کم


6 - Windows


7 - صد درصد خداحافظی تو اوج ! چون اگه مور دوم رو انتخاب کنن ذهنیت خوبی رو که قبلا دیگران توی روز های اوجشون ازشون داشتن به فنا میدن

مثه چاک شولدینر برای مورد اول و متالیکا برای دوم


8 - من کلا با اجبار مخالفم ! باید اولا اختیاری باشه ... دوما فقط دو ماه آموزشی و ثالثا برای همه باشه .. من اسلحه را میمیرد


مرسی خیلی زیاد بابت سوالا !

Peace back

[Padma]

با درودی مجدد

1. خشن ترین عکس العملی که تا حالا از خودت نشون دادی چی بوده؟

2. تو بدترین شرایط وقتی عصبانی هستی چطور خودتو کنترل میکنی؟

3. تا حالا شده راجع به کسی یا چیزی قضاوتی کنی و غلط از آب در بیاد؟حست چیه اینجور مواقع؟عذاب وجدان میگیری؟واسه خفه کردن این عذاب وجدانه چیکار میکنی؟

4. اگه یه اشتباهی رو راجع به کسی مرتکب بشی و یجورایی در حقش ظلم کنی انقد شجاعت داری که بری بهش بگی ؟

5. اگه تو شرایطی قرار بگیری که با یکی رودروایسی(رودربایستی،... از همینا) داشته باشه و ازت کاری رو بخواد اما از اون کار یا خوشت نیاد یا به هر دلیلی راضی نباشی ته دلت ، چه میکنی؟انجامش میدی؟اگه بخوای بهش نه بگی چطور میگی؟

6. اگه جلو چشمت کسی به کسی زور بگه یا ظلمی کنه خوتو میندازی وسط تا از حقش دفاع کنی؟یا بیخیال از کنارش رد میشی ترجیح میدی دردسر نسازی واسه خودت؟

7. (به غیر از وسایل شخصی) روی چه چیزی حساسی بطوری که عمرا به کسی قرض بدیش؟

8. نظرت راجع به زندگی در خارج کشور چیه؟اگه همه جوره شرایطش واست مهیا باشه حاضری جایی غیر از ایران زندگی کنی؟

9. نظرت درباره ی موسیقی کلاسیک چیه؟دوران باروک،کلاسیک،رمانتیک،... و بهترین چیزی که شنیدی تو این سبک چیه؟


10. بهترین جمله از یکی از بهترین کتابایی که خوندی ، بهترین دیالوگ از یکی از بهترین فیلمایی که دیدی چیه؟


(تکراری نپرسیده باشم؟! )

[Brilliant]

سلامممممممممممممم!

اینم راند سوم:

1. به لحاظ شخصیتی، رهبر و سردسته هستی یا منفعل و دنبال کننده؟
2. به نظر تو کدوم یکی از اینا آرامبخش تره:
   
   آکواریوم - یه لیوان دوغ - رختخواب راحت - شطرنج - موسیقی لایت
   
   
3. حاضری با یکی با شخصیتی فتوکپی خودت دوست بشی؟چرا؟
4. آخرین باری که خیلیییییی احساساتی شدی کی بود و چرا؟
5. رومان جنگ و صلح ، شاهکار تولستوی رو خوندی؟ دوستش داری؟
6. به نظرت شخص قانونمندی به شمار میای؟مثلا قوانین آپارتمان نشینی رو رعایت می کنی؟
7. اگر مجبور بشی در خوابگاه زندگی کنی،فکر می کنی بتونی به تنهایی خودت رو اداره کنی؟ خورد و خوراک ، پس انداز پول توو جیبی ، دوری از دوستان ناباااااااااااب!!! از پس اینا بر میای؟
8. تا کجا می تونی ببخشی؟ و کجا سنگدل می شی؟
9. اگه همین الآن قرار باشه یه آرزوت برآورده شه اون چیه؟
10. فکر می کنی به کدوم بیشتر شبیهی:
    
    پوکوهانتس - شاهزاده خانوم و لوبیا - زیبای خفته - مریدا

خسته نباشـــــــــی! بوووووووووس

دروووووووود ِ بی پایان :*


1 - از لحاظ شخصیتی اولی .. یه چیزی فراتر از اونم حتی ! توی کل دوران مدرسه هیچ وقت زیر بار گروه بندیا نمیرفتم و همیشه کارامو انفرادی انجام میدادم چون اگه کسی تو کارام سرک بکشه تمرکزم به هم میریزه ... همه ی شورش ها هم از گور من بلند میشد چه فایده که همکلاسیام ترسو بودن و پایه نبودن و تا معاون با دفتر انظباطی میومد بالا مثه یه گله گوسپند بر میگشتن سر جاشون Holy Kiufty Kiuft

ولی از لحاظ فلسفی شدیداااا به این جمله ی کامو جون معتقدم :

Don't walk behind me; I may not lead. Don't walk in front of me
I may not follow. Just walk beside me and be my friend


2 - خواب ! آخ که فقط یه اینسومنیاک مثه من قدر خواااااااف رو میدونه 3: ... آکواریوم هم که عشقول عظمیست


3 - آره .. چون دیگه به کلمات نیازی نداریم ! و هر دو میدونیم چه جونورایی هستیم :دی ... خیلی لذت بخشه ولی پایدار نیست.. حداقل واسه تیپ من ... یه همچین دوستی داشتم .. فابِ فاب ! عالی بودیم با هم .. به یه سال نکشیده زدیم به تیپ و تار هم ! از قدیم گفتن دو شاه در یک قلمرو نگنجد ... هر دومون قد و یه دنده و لجباز بودیم ولی خب انگار من خیلی هیولا بودم که طرف آخرش گفت مهرم حلال جونم آزاد


4 - چند هفته پیش ... یه کتاب خونده بودم راجع به جنگ ایران و عراق راجع به دوتا برادر 3 و 5 ساله بود که توی یکی از روستا های مرزی کردستان زندگی میکردن و تمام خانوادشونُ جلوی چشماشون سلاخی کردن و بعد از اون ماجرا اون بچه کوچیکه نتونسته بود به زندگیِ عادی برگرده ... :(((((((((
یه فیلم هم دیدم که موضوعش مربوط به باگ های فرهنگ و حقوق و ظلم وحشیانه ایه که به یه آدم میشه و آخرشم حتی تو دادگاه هم محکوم میشه عوض اینکه ازش حمایت کنن :(((((
مردم میشینن با فیلم مسخره ای مثه کازابلانکا که من کلشُ با حالت Poker Face دیدم زار میزنن ولی نسبت به این چیزا بی اعتنا هستن ... به هر حال من بعد اون فیلمُ کتاب نمیتونستم چشمام رو باز کنم و میگرنم برکشت و دهنمُ صاف نمود


5 - خییییلی :) تولستوی ایز مای عســـــــــــــــــــــــ ـــــــخ 3>


6 - قانون داریم تا قانون ! مثلا اون قوانین آپارتمان نشینی مستقیما با شعور و شخصیتِ آدم ارتباط داره .. ولی خیلی از قانون ها بیخودن منم که Blackie Lawless ..


7 - بالاخره دیر یا زود باید بر بیام :) ولی خب فک نکنم کارم به خوابگاه بکشه



8 - من همه رو میبخشم ... ولی خب هیچوقت دیگه مثل قبل اعتماد نمیکنم و همیشه یه زنگ خطر گوشه ی ذهنم هست

برای خودمه که خیلی بی رحمم ... خیلی کارا رو با زار زدن و بر خلاف خواسته ی قلبیم انجام دادم ! موقع ی انجام دادنشون حس میکردم دارم گوشت بدن خودمو میکنم و دور میندازم ! ولی کلا نمیزارم احساساتم پررو شن ... آدم باید خودشو تربیت کنه !


9 - صلح ِ جهانی :)


10 - مریدا ! کپیِ خودمه گوسپند ! فقط من به چشما و موهام به جای آبی و قرمز جفتشون قهوه ایَن :دی


مرســــــــــــــــــــــ ـــی خاله جونی :* .. بازم بیاین :دی حداکثرِ استفاده رو بنماییم زین دو روز باقی ماندیده :دی

[Brilliant]

با درودی مجدد

1. خشن ترین عکس العملی که تا حالا از خودت نشون دادی چی بوده؟

2. تو بدترین شرایط وقتی عصبانی هستی چطور خودتو کنترل میکنی؟

3. تا حالا شده راجع به کسی یا چیزی قضاوتی کنی و غلط از آب در بیاد؟حست چیه اینجور مواقع؟عذاب وجدان میگیری؟واسه خفه کردن این عذاب وجدانه چیکار میکنی؟

4. اگه یه اشتباهی رو راجع به کسی مرتکب بشی و یجورایی در حقش ظلم کنی انقد شجاعت داری که بری بهش بگی ؟

5. اگه تو شرایطی قرار بگیری که با یکی رودروایسی(رودربایستی،... از همینا) داشته باشه و ازت کاری رو بخواد اما از اون کار یا خوشت نیاد یا به هر دلیلی راضی نباشی ته دلت ، چه میکنی؟انجامش میدی؟اگه بخوای بهش نه بگی چطور میگی؟

6. اگه جلو چشمت کسی به کسی زور بگه یا ظلمی کنه خوتو میندازی وسط تا از حقش دفاع کنی؟یا بیخیال از کنارش رد میشی ترجیح میدی دردسر نسازی واسه خودت؟

7. (به غیر از وسایل شخصی) روی چه چیزی حساسی بطوری که عمرا به کسی قرض بدیش؟

8. نظرت راجع به زندگی در خارج کشور چیه؟اگه همه جوره شرایطش واست مهیا باشه حاضری جایی غیر از ایران زندگی کنی؟

9. نظرت درباره ی موسیقی کلاسیک چیه؟دوران باروک،کلاسیک،رمانتیک،... و بهترین چیزی که شنیدی تو این سبک چیه؟


10. بهترین جمله از یکی از بهترین کتابایی که خوندی ، بهترین دیالوگ از یکی از بهترین فیلمایی که دیدی چیه؟


(تکراری نپرسیده باشم؟! )

درود عسخ


1 - خاطرات زنده شد :دی این قضیه رو برای خاله لاکشمی تعریفیدم قبلا :دی
هشت سالم بود مدرسه تازه تعطیل شده بود .. یه بسته برچسب خیلی خوشگل باربی خریده بودم و داشتم به دوستام نشونش میدادم که یه پسره ی دیلاقِ بی تربیت که میخورد ده دوازده سالش باشه اومد ازم گرفتش و هر چی جیغ زدم و گریه کردم بهم ندادش .. منم دیدم فایده نداره .. یه عدد ماواشی گری (یکی از خفن ترین و لذت بخش ترین ضربات پای کاراته ) رو صاف خابوندم تو دهنش آقا پسره نشینه بزنه زیر گریه منم که دیدم دهنش پر خون شده زدم به چاک ... دو تا از دندوناشو شکسته بودم
هیچوقت یادم نمیره پسره با مامانش اومده بود مدرسمون منم با مامانم که میرفتم تو راهرو از مامانم پرسیدم مامان قراره منو اعدام کنن ؟! خخخخخخخخ وای مامان


2 - چشمامُ میبندم و سعی میکنم به خودم مسلط شم ... .. یا ناخونام رو توی کف دستم فرو میکنم که نزنم فک طرفو بیارم پایین ! یا حرف ناشایستی از دهنم بپره بیرون که نشه جبرانش کرد ... متاسفانه زبون بی نهایت تیزی دارم که بارها کار دستم داده


3 - راستش تا جایی که ممکنه سعی میکنم قضاوت نکنم ...


4 - آره .. این کارو کردم ... سعی میکنم جبرانشم کنم


5 - به طرفت بستگی داره خیلی ... ولی در کل اگه بتونم انجامش میدم ولی اگه نتونم بهش نه میگم و سعی میکنم کسی رو پیدا کنم که اون کارو براش انجام بده


6 - صد درصد ! همچو قاشقی نشسته ! خاندان طرفُ میارم جلو چشش


7 - ادکلنام ساعت + بوت هام


8 - بسیار خوف است ولی نه دائمی


9 - دوست دارم بسی !

یکی از بهترینا ... سونات کرویتزر ^_^


پیشاپیش مرسی بابت سوالا ^_^

- - - Updated - - -

10 -
Brave Heart

اگر آزادی نداشته باشید همه چبز بیهوده است


Monsieur Verdoux

اگر یک نفر را بکشی، اعدامت میکنند، اما اگر با بمب هزاران نفر را بکشی ، بهت مدال میدن.


Gone with the Wind

اسکارلت : رد ، رد ، رد اگه تو بری من بایستی کجا برم ؟ چی کار باید بکنم؟

رد باتلر : صادقانه بگم عزیزم ، اصلا برام مهم نیست!


از کتاب خرمگس . دیوانه ی این کتابم من :


مونتانلی : من آنم که هستم .. زیرا بی پناهی و غم های شما و کودکانی را که در پیش پایتان بودن دیدم و از اینکه آنان باید بمیرند قلبم به رحم آمد
سپس به چشمان پسر عزیزم نگریستم و دانستم که کفاره ی خون آنجاست و من به راه خودم رفتم و او را به سرنوشت شومش وا گذاشتم
این است بخشایش گناهان ! او به خاطر شما ها مرد ! و تاریکی او را در کام خود کشید
او مرده است و من دیگر پسری ندارم ! اوه پسرم ..

صدای کاردینال تبدیل به ناله های طولانی و شکوه آمیز شد و صدای مردم همچون برگردانی به آن پاسخ داد

همه به پا خواسته بودند و شماس های افتخاری به جلو دویدند تا بازوی واعظ را بگیرند ولی او آن را کشید و با چشمان یک دررنده ی وحشی به آنان خیره شد :
چه خبر است ؟ آیا در آنجا خون کافی وجود ندارد ؟ شغال ها .. در انتظار نوبت خود باشید .. همه ی شما سیر خواهید شد ..

شما او را کشتید ! شما او را کشتید !
و من او را تحمل کردم.. زیرا نمیخواستم شما بمیرید
ولی اکنون که با ثنا های دروغین و دعا های ناپاکتان به سوی من می ایید پشیمانم ...
پشیمانم که این کار را کرده ام ! بهتر بود که همه ی شما در آلودگی ژرف لعنت پایدارتان میپوسیدید و او زنده می می ماند ...
ارواح طاعون زده ی شما چه ارزشی دارند که باید چنین بهایی برایشان پرداخته شود ؟


اما اکنون بسیار دیر است ... بسیار دیر !
بانگ میزنم ولی او نمیشنود .. بر در گور میزنم اما او برنمی خیزد ..
من او را تسلیم کرده ام ای افعی زدگان ! او را به خاطر شما تسلیم کرده ام !

از رستگاری خود مادام که از آن شماست برخوردار شوید ... من آن را مانند استخوانی که پیش یک دسته سگ زوزه کش بیندازند به سوی شما پرتاب میکنم !
بهای خوراک شما پرداخت شده است... پس بیایید شکم های خود را سیر کنید .. ای آدم خواران .. خون آشامان ... ای مردار خوارانی که از گوشت مرده تغذیه میکنید !
به آنجا که از محراب خون میریزد بنگرید خون گرم و جوشان جگرگوشه ی من .. خونی که به خاطر شما ریخته شد ..!
آن را سر بکشید ! بلیسید و لبهایتان را با آن سرخ کنید !
آن گوشت را هم از کف بربایید ! به خاطرش نزاع کنید و آن را ببلعید و دیگر مرا آزار مدهید !
این تنیست که به خاطر شما داده شد به آن نگاه کنید ... پاره پاره و خون چکان هنوز از زندگی پر عذاب میتپد .. از احتضار جگر سوز میلرزد
این را بگیرید و بخورید !
جام و نان مقدس را برداشته و بالای سرش نگه داشته بود .. در این لحظه آن را با صدا به پایین پرتاب کرد ..

[Padma]

دروووود!

خب دوستان ... طبق هماهنگی های انجام شده با صاحاب تاپیک،زهرایی عزیزمان ، بنده اینجانب خود را به عنوان قربانی به این صندلی جزغاله برانگیزناک تسلیم می دارم... بازگشت همه به سوی اوست!

جلـــــــــوس مـــــی کنــــیــم!:->

[Brilliant]

دروووووود و بووووووسِ بسیار + خوش آمد ^_^

کبریتُ میکشیم


1 - پیانیستِ مورد علاقت کیه ؟!


2 - چند تا از بهترین کتابایی که خوندی ؟! :)


3 - اگه بخوای منو به یه ساز تشبیه کنی اون چیه ؟! و چرا ؟!


4 - از چه زاویه ای به زندگی نگاه میکنی ؟! چرا زنده ای ؟ چی بهت انگیزه میده واسه ادامه ؟


5 - فیزیک چقدر توی زاویه ی دید و جهان بینیت تاثیر گذاشته ؟ :->


6 - آب - خاک - آتیش باد
کدوم یکی ؟ و چرا ؟!


7 - چند نفر از شخصیت های مورد علاقه ؟! :-> (هنرمند , چهره های اجتماعی , نویسنده و ...)


8 - تا حالا احساس سقوط داشتی ؟ یه سقوط وحشتناک .. یه دپرشن عمیق (امیدوارم که منفی باشه جوابت!)


9 -احساست رو راجع به اینا بگو :


مکانیک کوانتوم

ژانر عشقولانس !

فیدل کاسترو

ویلن سل 3>

مرگ

دریا

رها کردن

حشرات

باد


سحابی عقاب


10 - یه نصیحت به من ؟


مرســــــــــــــــــــــ ـــــــــــی ^ n :*

[Toktam_N]

هم اکنون جلوس شما بر صندلی جزغاله را تبریک می گوییم

منتظر سوالات داغ ما باشید

[Padma]

هم اکنون جلوس شما بر صندلی جزغاله را تبریک می گوییم

منتظر سوالات داغ ما باشید

بلــــی! هستیم!:->
اصلا شاعر گرامی به مناسبت این دو هفته ی جانسوز از زبون این حقیر گفته که : „آمده ام تا تو بسوزانی ام!”

[virtuoso]

خب خوش آمدین دوست عزیز...
خودتونو هرجوری که دوست دارین معرفی کنین و از سوابق و فعالیت های هنری و چگونگی ورودتون به عرصه ی موسیقی بگین تا بریم سراغ سوالات جزئی تر.
البته ما که بلد نیستیم سوال بپرسیم

[Padma]

دروووووود و بووووووسِ بسیار + خوش آمد ^_^

کبریتُ میکشیم


1 - پیانیستِ مورد علاقت کیه ؟!


2 - چند تا از بهترین کتابایی که خوندی ؟! :)


3 - اگه بخوای منو به یه ساز تشبیه کنی اون چیه ؟! و چرا ؟!


4 - از چه زاویه ای به زندگی نگاه میکنی ؟! چرا زنده ای ؟ چی بهت انگیزه میده واسه ادامه ؟


5 - فیزیک چقدر توی زاویه ی دید و جهان بینیت تاثیر گذاشته ؟ :->


6 - آب - خاک - آتیش باد
کدوم یکی ؟ و چرا ؟!


7 - چند نفر از شخصیت های مورد علاقه ؟! :-> (هنرمند , چهره های اجتماعی , نویسنده و ...)


8 - تا حالا احساس سقوط داشتی ؟ یه سقوط وحشتناک .. یه دپرشن عمیق (امیدوارم که منفی باشه جوابت!)


9 -احساست رو راجع به اینا بگو :


مکانیک کوانتوم

ژانر عشقولانس !

فیدل کاسترو

ویلن سل 3>

مرگ

دریا

رها کردن

حشرات

باد


سحابی عقاب


10 - یه نصیحت به من ؟


مرســــــــــــــــــــــ ـــــــــــی ^ n :*

به به قاتل شماره ی یکِ عزیزِ خودمان!:*

1. تا چندتا جا داره؟ شوپن! بسیـــــار فراوان می دوستیمش! و البته باخ و بتهوون. (اگه جا داره بگو باز بگما... )

2. مدت هاست چیز جدید نخوندم. اما طاعون ، بیگانه ، جنایت و مکافات ، عقاید یک دلقک ، کافه پیانو،یک عاشقانه ی آرام ،مردی در تبعید ابدی، بوف کور،اگه منظومه هم به حساب میاد خسرو و شیرین،لیلی ومجنون... دیگه یادم نیس! شعر بیشتر خوندم!

3. گیتار الکتریک! چون خود گیتار الکتریک منو یاد برو بچز کله آهنی میندازه ! تو هم که دیگه بچه شرشون!:))

4. به طور معمول و در اکثر موارد سعی میکنم خیلی خوشبین باشم نسبت به همه چی! تو بدترین شرایط هم امید داشته باشم!
دوست دارم اینطوری فکر کنم واسه این زنده ام که خدا یه انتظار خاصی ازم داشته! یجورای اون شعری که تو کتاب ادبیاتمون از تاگور بود همش میاد جلو چشمم که : هر کودکی با این پیام به دنیا می آید که خدا هنوز از انسان ها ناامید نشده است! همین بهم انگیزه میده! اینکه میشه یه کارایی کرد!

5. خیلی! چیزی بیشتر از خیلی! (البته توی „استاد بینی” م هم خعلی تاثیر گذاشته از حق نگذریم! )

فهمیدم طبیعت،زندگی،دنیا،من و تو ،همه و همه فیزیکیم! اینکه هیچ چیز... هییچ چیز مطلق نیس! واسه همین نباید هیچوقت خیلی پافشارانه کلید کرد رو یه عقیده ،حرف،...
اینکه نگاه های آدما فرق میکنه تو شرایط مختلف واسه اینه که کجا وایسادن و دارن تماشا میکنن! پس نمیشه همه رو به یه چشم دید و راجع آدما قضاوت کرد! (این برمیگرده به مبحث اینکه تو چارچوب لختی یا نالخت! با خود اون قضیه داری پیش میری یا بیرون وایسادی داری نگاهش میکنی بعنوان ناظر)

اینکه نشدنی ها شدنیه! شدنی های چندین ساله زیر یه علامت سوال گنده میره!:)
اینکه خیلی چیزارو نمیتونی ببینی اما شک نداری که وجود دارن! مث خدا!3>
اینکه خیلی چیزا اونی نیستن که میبینی! مث این آسمون آبی که آبی نیس اما آبی میبینیش! پس زیادم نمیشه به این جفت چشما اعتماد داشت!

6. آب ! بس که درک و شعورش بالاست لامصب! بماند که چقد لطیف و زلاله و به آدم آرامش میده!

7. متاسفانه آره یجورایی! همون چهار پنج سال پیش! درست تو حساس ترین شرایط درسی مهم ترین سوالای زندگیم اومد تو مخ لامصب! اینکه این همه جون کندن و خوندن که چی آخرش ! خلاصه قاطی کرده بودم حســـــابیا! درس مرس بدجور فشار آورده بود! با اینکه از کنکورم راضی نبودم اما خوشحال و خندان اومدم! حس آزادی داشتم!
یکی هم همین دو سال پیش.. بجز اینا دیگه خاطره ای در دسترس نیس

8. ادیسون ، نادر ابراهیمی ، گالیله ،شاملو ، حافظ،... (کلا شعرا و ادبا رو بسیار می دوستیم! فاکتور میگیریم ازشون) ، اشکنازی، بارن بویم،... (دیگه یادم نمیاد:-|)

9. احساسم راجع به :
مکانیک کوآنتوم : با اینکه کوآنتوم 1 رو با 11.5 و دوش رو با 16 (قضیه کل کل و رو کم کنی و حیثیت و آبرو در میون بودا) پاس کردم اما هنوزم از اسمش رعشه بر اندام!
اما یه چیزی داره که خیلی دوسش دارم! اینکه انسان معمار طبیعت بوده یه زمانی و اما یادش رفته! حالا داره با ریاضیات این ساختار رو به یاد میاره دوباره! این میشه مکانیک کوانتوم!:)
فیدل کاسترو :ها؟از این شخصیت سیاسیا بود دیگه نه ؟؟عمرا اگه حالیم باشه این چیزا!


ویولنسل : به زبون خودت بخوام بگم یک „عشقول” ! ساز دوم بود یه زمانی ! اما دو پادشه در اقلیمی نگنجند! پر ابهت! عاشق پیر و دلخسته! توی زهی ها بیشتر از همه می دوستمش! شنیدنش یه حس نابه بماند که نواختنش...


مرگ : یه جنگل سرد و تاریک... یه مه غلیظ اون وسط... هرکی رفته اونور دیگه برنگشته... معلومم نیس چخبره اونور! آدم از فوضولی هوس میکنه یه دور بمیره!

دریا : همیشه آرامش! چه آروم باشه چه طوفانی! دلهره ی طوفانی بودنشم جذابه!


رها کردن : سبک شدن! بیشتر بالا رفتن! خلاص!


حشرات : از ریشه ی „نفر” هرچی وزن میاد تو ذهنت صرفش کن! از جمله : نفرت، تنفر،منفور،.. اییییش! خیلی بدم میاد! تا سر حد مرگ میترسم یعنی!


باد : رها ! آزاد! خوش به حال! از این جا به اونجا در سفر! آخ که چه کیفی میده آزادی!


سحابی عقاب : رمزآلود! جذاب! بس که توپه نمیدونم چه کلمه ای واسش بگم!

10. هرچند خودم دیشب تا ساعت 4 سقف اتاق رو رصد میکردم اما ساعت 3:56 تو مگه خواب نداری میای آتیش بازی؟؟؟(مورد دیگه ای نبود گیر بدم بهت یه نصیحت درست درمون طلبت )


مرسی به توانِ N زهرایی :*:*:* :D

[Padma]

خب خوش آمدین دوست عزیز...
خودتونو هرجوری که دوست دارین معرفی کنین و از سوابق و فعالیت های هنری و چگونگی ورودتون به عرصه ی موسیقی بگین تا بریم سراغ سوالات جزئی تر.
البته ما که بلد نیستیم سوال بپرسیم

ضمن عرض درود خدمت آقا محمد.

با نام و یاد خدا ! نیلوفر هستم !
خب داستانش مفصله اما بطور خلاصه بخوام بگم آشناییم و ورودم به دنیای موسیقی برمیگرده به چهارده پونزده سال پیش حدودا.
خب پدر و مادرم علاقه مند به موسیقی بودند و خود پدرم هم صرفا از روی علاقه و نه به طور آکادمیک دستی در موسیقی داشت.
دیدن منم علاقه نشون دادم دستم رو گرفت برد کلاس موسیقی ثبت نامم کرد . پدرم نقش اول رو بر عهده داشتن در این ماجرا!
مسیری پر از فراز و نشیب بود که حالا بماند...
در حال حاضر با یکی دو آموزشگاه همکاری میکنم و فعالیتم در حد اجراهای آموزشگاهی و دانشگاهی و اکثرا بصورت آکومپانیمان بوده .

[Toktam_N]

خب زهرایی ازونجایی که من با تو خیلی وقتا روابط احساسی پیدا کردم اما شناخت درست و حسابی ازت ندارم بنابراین در اولین فرصت اطلاعات شناسنامه ایتو واسمون بگو (مث زمان ثبت نام کنکور )

دوم اینکه شماچی شد که بلندگو به دست شدی عایا؟

[Padma]

خب زهرایی ازونجایی که من با تو خیلی وقتا روابط احساسی پیدا کردم اما شناخت درست و حسابی ازت ندارم بنابراین در اولین فرصت اطلاعات شناسنامه ایتو واسمون بگو (مث زمان ثبت نام کنکور )

دوم اینکه شماچی شد که بلندگو به دست شدی عایا؟

تکتمی الان با منی؟ با زهرایی ؟ با بلندگوی تو دستمی ؟ با کی ای؟

[Toktam_N]

تکتمی الان با منی؟ با زهرایی ؟ با بلندگوی تو دستمی ؟ با کی ای؟

ئه پادما مگه اسم توهم زهرا نیس عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس چرا من فک می کردم اسمت زهراست

ولی خب به هر حال با توام و با بلند گوی دستت
راستی حواست باشه اگه بخوای از سوالا طفره بری می فهمم هااااااااااااااااا

[Padma]

ئه پادما مگه اسم توهم زهرا نیس عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس چرا من فک می کردم اسمت زهراست

ولی خب به هر حال با توام و با بلند گوی دستت
راستی حواست باشه اگه بخوای از سوالا طفره بری می فهمم هااااااااااااااااا

نه عزیزم! معرفی کردم که اینجانب نیلو همی باشم!

خببب... والا اصلا قبل از این بلندگوی توی دستم، ذاتا یه بلندگو تو حلقم تعبیه شده که شگفتا این عمو فرشادِ زبل نمیدونم از کجا فهمید! (اها یه روز داشتم وسط فید جیغ جیغ میکردم خان عمو اومد گفت یکی این بلندگو رو بگیره از دست این... غافل از اینکه من با این بلندگو زاده شدم ! اینم بطور دقیق! )

اصولا موجودی پر سر و صدا هستم و در خانه ملقب به „اِکو” !

عاقا شما سوال بپرس ما کجا رو داریم که بریییم... طفره کجاس اصن؟؟


ویرایش شد!