همه ی معلم ها که نباید تکمیل و آخر موسیقی باشن! :پایینترین مدرک مورد قبول در تمام کنسرواتوارها و یا حتی اکادمی های نیمه دولتی یا خصوصی برای اینکه اجازه ی تدریس داشته باشید(حتی در کالجها و مراکز موسیقی کودک مثل انجمن بین المللی سوزوکی) مدرک master معادل فوق لیسانس ما در زمینه ی موسیقیه. به گفتن همین نکته بسنده می کنم که همونها هم الان در اروپا بیکار موندند و کسانی که حداقل دوره ی D. M. A یا دکترای 4 ساله و فوق میخونند و در رزومه شون سوابق اجرایی دارند کرسی دانشگاهی گیرشون میاد. در جواب شما ایران رو با اونا مقایسه میکنی هم باید بگم خیر اما حداقل توقع اینه که مدرس وجدان داشته باشه و اگه علم نداره و فکر میکنه نمیتونه معلم خوبی برای سطح کاری که یک هنرجو انتظار داره باشه همون اول محترمانه بگه من توانایی تدریس به شما رو ندارم.
مثلا شما معلم اول ابتداییتون، استاد دانشگاه بوده؟!! : مقایسه تون کاملا مع الفارقه. هرچند که در زمینه ی موسیقی حال حاضر ایران اونایی که سوادشون اندازه ی معلم دبستانه اینقدر رزومه و تبلیغات دروغ برای خودشون درست کردند که با روابط عمومی قوی سر یک هنرجوی حرفه ای هم چند ماه کلاه گذاشته و شهریه می گیرند.
اون استادان بزرگی هم که شاگرد صفر قبول نمی کنند باید براشون متاسف بود. بزرگترین پداگوگهای دنیا هم در کارنامه شون یک یا دو نسل هنرجو که از صفر پیش خودش شروع کرده باشند داره. بعدها که سنشون میره بالاتر یا صاحب پست یا سمت مدرسی میشن کم کم از همون نسلهایی که پرورش دادند برای هنرجوهای مبتدی تر استفاده می کنند و حرفه ای ترها رو نگه میدارند برای خودشون.
دانشجو اگر میخواد در دوران دانشجویی از سر بی پولی سر این دو راهی قرار بگیره که ساز رو ول کنم یا مثل یک کارمند اداری شاگردهای هفته ای نیم ساعت بگیرم از کتاب 40 اهنگ بهشون درس بدم که تو مراسم های خانوادگی دل خانواده رو شاد کنند اصلا از اول مسیر رو اشتباه اومده. چنین عشق و علاقه ی صرفا از سر احساس و بی منطق که شما وارد یک عرصه ای بشی بعد از سر ناچاری شروع به تدریس و کسب درامد بکنی به نظر من مفت نمی ارزه. از طرفی همه ماشالله ارزوی سولیست شدن و نوازندگی در کارنگی هالل نیویورک و بالشوی تئاتر مسکو دارند از طرفی هم در مصاحبه های خیلی از همین موزیسین های جوان میبینیم که خیلی بی مهابا اشاره می کنند تدریس را دوست ندارم. این چه عشق و علاقه ایه که دو سر بن بسته؟
1) از یک طرف تدریس می کنند که اصلا این کار را دوست ندارند و باعث از بین رفتن استعداد یک هنرجو می شوند.
2) از یک طرف فعالیت حرفه ای نوازندگی را دوست دارند که به دلیل کمبودهای مالی و زمانی که صرف تدریس می کنند به اون هم نمیتونند بپردازند.
دنیا دنیای بی رحمیه. موسیقی الان یا مال اون یک درصد نابغه هاییه که اسکولارشیپ های بین المللی نصیبشون میشه یا مال کسانیه که پول دارند و میتونن از عهده ی مخارج اموزششیون بر بیاند و به اونچه که در سر دارند برسند. (حقیقت متاسفانه تلخه اما از رویا دیدن خیلی بهتره)
اکادمی سیبلیوس فنلاند یکی از بهترین و استانداردترین و مدرنترین مراکز موسیقایی حال حاضر دنیاست. هزاران هزار نابغه از سر تا سر دنیا براشون رزومه میفرستند و قبول هم میشن اما مثلا یکی از شرطهای اصلیشون برای هنرجوهای پیانو اینه که حتما یک پیانوی فوق استاندارد خریده باشید که خیلیها به خاطر عدم صلاحیت مالی ریجکت میشن.
فقط با تدریس این بدبخت استعدادها از بین میرن؟! :حدود 700 و خرده ای اموزشگاه مجاز در شهر تهران ثبت شده که پر از این بدبختهاست.
نتیجه اش کو؟ چقدر هنرجوی موسیقی کودک و دوره دو ساله ارف! ثبت نام میکنند؟
چقدر نوازنده بین المللی نه ولی حداقل استاندارد تحویل جامعه دادند؟
از بین این همه جوون و نوجوون در کل تهران چندتا ارکستر داریم که دلشون خوش باشه حداقل بگن اون درسی که گرفتیم هفته ای یکبار میریم در ارکستر ساز میزنیم؟ که در نتیجه والدین جاهلشون نگن پاشو برو دنبال یه کار؟
تو کدوم مسابقات بین المللی یک نوازنده ساز کلاسیک مقام اورد؟
دلیلش همین هایی هستند که چیزی بارشون نیست. الان هم دیوار موسیقی مون تا ثریا کج رفته و خیلی سخت بشه اصلاحش کرد.
با حترام/
- - - Updated - - -
همه ی معلم ها که نباید تکمیل و آخر موسیقی باشن! :پایینترین مدرک مورد قبول در تمام کنسرواتوارها و یا حتی اکادمی های نیمه دولتی یا خصوصی برای اینکه اجازه ی تدریس داشته باشید(حتی در کالجها و مراکز موسیقی کودک مثل انجمن بین المللی سوزوکی) مدرک master معادل فوق لیسانس ما در زمینه ی موسیقیه. به گفتن همین نکته بسنده می کنم که همونها هم الان در اروپا بیکار موندند و کسانی که حداقل دوره ی D. M. A یا دکترای 4 ساله و فوق میخونند و در رزومه شون سوابق اجرایی دارند کرسی دانشگاهی گیرشون میاد. در جواب شما ایران رو با اونا مقایسه میکنی هم باید بگم خیر اما حداقل توقع اینه که مدرس وجدان داشته باشه و اگه علم نداره و فکر میکنه نمیتونه معلم خوبی برای سطح کاری که یک هنرجو انتظار داره باشه همون اول محترمانه بگه من توانایی تدریس به شما رو ندارم.
مثلا شما معلم اول ابتداییتون، استاد دانشگاه بوده؟!! : مقایسه تون کاملا مع الفارقه. هرچند که در زمینه ی موسیقی حال حاضر ایران اونایی که سوادشون اندازه ی معلم دبستانه اینقدر رزومه و تبلیغات دروغ برای خودشون درست کردند که با روابط عمومی قوی سر یک هنرجوی حرفه ای هم چند ماه کلاه گذاشته و شهریه می گیرند.
اون استادان بزرگی هم که شاگرد صفر قبول نمی کنند باید براشون متاسف بود. بزرگترین پداگوگهای دنیا هم در کارنامه شون یک یا دو نسل هنرجو که از صفر پیش خودش شروع کرده باشند داره. بعدها که سنشون میره بالاتر یا صاحب پست یا سمت مدرسی میشن کم کم از همون نسلهایی که پرورش دادند برای هنرجوهای مبتدی تر استفاده می کنند و حرفه ای ترها رو نگه میدارند برای خودشون.
دانشجو اگر میخواد در دوران دانشجویی از سر بی پولی سر این دو راهی قرار بگیره که ساز رو ول کنم یا مثل یک کارمند اداری شاگردهای هفته ای نیم ساعت بگیرم از کتاب 40 اهنگ بهشون درس بدم که تو مراسم های خانوادگی دل خانواده رو شاد کنند اصلا از اول مسیر رو اشتباه اومده. چنین عشق و علاقه ی صرفا از سر احساس و بی منطق که شما وارد یک عرصه ای بشی بعد از سر ناچاری شروع به تدریس و کسب درامد بکنی به نظر من مفت نمی ارزه. از طرفی همه ماشالله ارزوی سولیست شدن و نوازندگی در کارنگی هالل نیویورک و بالشوی تئاتر مسکو دارند از طرفی هم در مصاحبه های خیلی از همین موزیسین های جوان میبینیم که خیلی بی مهابا اشاره می کنند تدریس را دوست ندارم. این چه عشق و علاقه ایه که دو سر بن بسته؟
1) از یک طرف تدریس می کنند که اصلا این کار را دوست ندارند و باعث از بین رفتن استعداد یک هنرجو می شوند.
2) از یک طرف فعالیت حرفه ای نوازندگی را دوست دارند که به دلیل کمبودهای مالی و زمانی که صرف تدریس می کنند به اون هم نمیتونند بپردازند.
دنیا دنیای بی رحمیه. موسیقی الان یا مال اون یک درصد نابغه هاییه که اسکولارشیپ های بین المللی نصیبشون میشه یا مال کسانیه که پول دارند و میتونن از عهده ی مخارج اموزششیون بر بیاند و به اونچه که در سر دارند برسند. (حقیقت متاسفانه تلخه اما از رویا دیدن خیلی بهتره)
اکادمی سیبلیوس فنلاند یکی از بهترین و استانداردترین و مدرنترین مراکز موسیقایی حال حاضر دنیاست. هزاران هزار نابغه از سر تا سر دنیا براشون رزومه میفرستند و قبول هم میشن اما مثلا یکی از شرطهای اصلیشون برای هنرجوهای پیانو اینه که حتما یک پیانوی فوق استاندارد خریده باشید که خیلیها به خاطر عدم صلاحیت مالی ریجکت میشن.
فقط با تدریس این بدبخت استعدادها از بین میرن؟! :حدود 700 و خرده ای اموزشگاه مجاز در شهر تهران ثبت شده که پر از این بدبختهاست.
نتیجه اش کو؟ چقدر هنرجوی موسیقی کودک و دوره دو ساله ارف! ثبت نام میکنند؟
چقدر نوازنده بین المللی نه ولی حداقل استاندارد تحویل جامعه دادند؟
از بین این همه جوون و نوجوون در کل تهران چندتا ارکستر داریم که دلشون خوش باشه حداقل بگن اون درسی که گرفتیم هفته ای یکبار میریم در ارکستر ساز میزنیم؟ که در نتیجه والدین جاهلشون نگن پاشو برو دنبال یه کار؟
تو کدوم مسابقات بین المللی یک نوازنده ساز کلاسیک مقام اورد؟
دلیلش همین هایی هستند که چیزی بارشون نیست. الان هم دیوار موسیقی مون تا ثریا کج رفته و خیلی سخت بشه اصلاحش کرد.
با حترام/
علاقه مندي ها (Bookmarks)