لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: تاریخچه و تفسیر آثار کلاسیک {اختصاصی}

  1. #1
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    140140
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    نوشته ها
    15
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    9
    10 بار تشکر شده در 7 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض تاریخچه و تفسیر آثار کلاسیک {اختصاصی}


    0 Not allowed! Not allowed!
    با سلام به تمامی اعضای انجمن نت آهنگ و دوستداران موسیقی کلاسیک. تقریبا یک سالی میشه که به مطالعه درمورد آثار کلاسیک غربی علاقه مند شدم و در این زمینه هم اطلاعاتی دارم. اطلاعاتم رو در قالب مقاله نوشتم و قصد دارم با شما به اشتراک بذارم.

    در این تاپیک قصد بر معرفی قطعه، تاریخچه و تفسیر آن می باشد، لذا برای یکپارچه بودن تاپیک اگر از مطالب خوشتون اومد از دکمه تشکر استفاده کنید.



    اولین قطعه ای که در نظر گرفته شده، „کنسرتو پیانو در لا مینور” اثر „ادوراد گریگ” می باشد که تا دقایقی دیگر هم خود قطعه و هم توضیحاتِ مربوطه را ارسال می کنم.

    - - - Updated - - -
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    هانس فون بولو پیانیست عالیمقام و مشهور آلمان روزی در بیان و تمجید مقام گریگ از او چنین یاد کرد «گریگ، شوپن شمال است. » شما نیز بعد از آنکه کنسرتو پیانوی گریگ را بشنوید ممکن است در بیان این موضوع با فون بولو همداستان شوید. محققا شوپن یکی از کسانی بود که در زندگی هنری گریگ تاثیر و نفوذ فراوان داشت. زیرا مادر گریگ پیانیست برجسته و گرانمایه ای بود و گریگ عشق و استعداد موسیقی را از وی به میراث برده بود. این زن نسبت به شوپن علاقه و توجه خاصی مبذول می داشت. وی در آن زمان که آثار شوپن به درجه اشتهار و محبوبیت امروز نرسیده بود و مردم هنوز به لطف و عمق ساخته های وی پی نبرده بودند آثارش را می نواخت. بدین ترتیب ابداعات و کشفیات انقلابی شوپن در بهره وری از میدان پیانو از زمره نخستین نیرو ها و در واقع نیرو های موجود در ضمیر ناخودآگاه گریگ بود و موجب پرورش و تقویت و برانگیختن نبوغ گریگ گردد و شوپن پیوسته مقام آهنگساز محبوب و مورد علاقه گریگ را در قلب وی محفوظ داشت.
    ولی گذشته از ابداعات و ابتکارات هنری شوپن، نکته دیگری نیز بود که موجب پیدایش بعضی نکات و خصایص مشترک بین این دو آهنگساز گردید. موسیقی شوپن به طرز عمیث و موثری با تراژدی سرزمین ستمدیده و رنج کشیده وی رنگ آمیزی شده است. در مازورکاها و پولونز های شوپن صدای لهستان هم بر جانبازی و فداکاری و شهامت مردم آن سرزمین ندبه و زادی می کند و هم بانگ تحسین و ثنا بر می دارد و آن همه بزرگواری و از خود گذشتگی را می ستاید.
    با وجود اینکه تاریخ سرزمین نروژ صفحات تراژیک و خونینی نظیر آنچه در مورد لهستان وجود دارد نشان نمی دهد ولی گریگ زبان گویای احساسات و عواطف و خواسته های مردم نروژ گردید و موسیقی وی برای تخستین بار به وضوح روشنی و به ترتیبی که جای هیچگونه اشتباه و تردیدی باقی نمی گذارد از شمال صحبت می کند. گریگ بیست و پنج ساله بود که کنسرتو پیانوی خود را تصنیف کرد و در همان سال نامه ای از لیست دریافت داشت. ضمن نامه مزبور، لیست با صمیمی ترین و مهر آمیز ترین زبان از موسیقی گریگ تمجید کرده بود. دولت نروژ وقتی متوجه شد هنر یکی از فرزندان آن سرزمین تا بدان پایه مورد تمجید و قبول بزرگترین مرجع و مقام هنری اروپای آن زمان قرار گرفته است هزینه سفر گریگ را پرداخت تا وی به رم برود و در آنجا با استاد بزرگ ملاقات کند.
    لیست در ملاقات با گریگ نیز با صادقانه ترین و بهترین لحن او را ستود و او را به ادامه راهی که در پیش گرفته بود تشویق و ترغیب کرد. گریگ که نسخه کنسرتو پیانوی خود را به همراه آورده بود، بسیار مشتاق و نگران بود از اینکه دریابد آیا استاد آن اثر وی را واقعا در نخستین ملاقات اجرا خواهد کرد یا نه. گریگ در این باره می نویسد: «من به سهم خود این کار را غیر ممکن می پنداشتم ولی در مورد لیست نمی دانستم چه بگویم. لیست از من پرسید :«آیا شما خودتان آن را خواهید نواخت؟» و من با شتاب پاسخ دادم:«نه ، نمی توانم» (راستش را بخواهید آخر من هرگز آن را تمرین نکرده بودم) آنگاه لیست نسخه کنسرتو را از دستم گرفت و به سوی پیانو رفت و در حالی که تبسم مخصوص خود را به لب داشت رو به جمع مهمانان حاضر در محفل کرد و گفت :«بسیار خوب، حالا من به شما نشان می دهم که خودم هم نمی توانم» پس از آن شروع به نواختن کنسرتو کرد... دیدن طرز رفتار و شیوه نواختن وی به هر قیمتی باشد ارزش دارد. چون تنها به نواختن قانع نیست و در همان حال که سرگرم نوازندگی است با اطرافیانش صحبت می دارد، اظهار نظر می کند و هر لحظه رو به سوی یکی از مهمانان کرده و نکته ای جالب یا لطیفه ای بر زبان می آورد و در همان حال با وضعی بسیار پرمعنی سرش را به چپ و راست تکان می دهد و این حالت مخصوصا موقعی بهتر مشهود است که نکته ای خوش آین خاطر وی باشد. در قسمت آداجیوی کنسرتو و بیشتر از آن در قسمت فیناله لیست در نواختن و همچنین در تحسین از سازنده آن به اوج شور و هیجان خود رسید. »
    گریگ در ادامه می نویسد: «یک ماجرای واقعا عالی و جالب نیز اتفاق افتاد که من همیشه آن را به خاطر خواهم داشت. در نزدیکی پایان فیناله، تم دوم، اگر به خاطر داشته باشید با یک فروتیسیموی قوی و عظیم تکرار می گردد. در آخرین میزانها، وقتی در نخستین سه نت در دو ضرب، اولین نت ارکستر از گام سل دیز تغییر پیدا می کند در حالی که نوازنده پیانو در یک پاساژ عظیم و پرصلابت سراسر عرصه پیانو را به شتاب هرچه تمامتر می پیماید، درست در همین قسمت لیست ناگهان از نواختن باز ایستاد، تمام قد از جای برخاست و از کنار پیانو دور شد و با گامهای بلند و پرجلوه و بازوان بر افراشته سراسر سالن را پیمود در حالی که تم را با صدای بلند تکرار می کرد. وقتی به قسمت گام سل مورد بحث رسید بازوانش را با وضعی آمرانه و تحسین آمیز از هم باز کرد و بانگ بر آورد: «سل، سل نه سل دیز! » بسیار عالی است! این واقعا یک شیرینکاری و زرنگی قابل تحسینی است! آنگاه بار دیگر به سوی پیانو رفت و تمام آن بند را از نو اجر کرد و کنسرتو را به پایان رساند. سر انجام نسخه خطی کنسرتو را به من داد و با لحنی بسیار صمیمی و دوستانه گفت قدر این اثر خود را بشناسید زیرا شما واقعا استعداد کافی دارید. مگذارید کسی شما را بیمزده و هراسان سازد. با کمال اطمینان به کار خود ادامه دهید. »
    «این سخنان تشویق آمیز لیست برای من ارزش و اهمیت بسیار داشت. در سخنان لیست حالتی بود که در من احساس رضایت و غروری ایجاد می کرد. این پس هرگاه نومیدی و تلخی زندگی به سرم هجوم آورد، سخنان تشویق آمیز وی را به خاطر خواهم داشت، و از آن نیرو خواهم گرفت. خاطره خوش این روز تاریخی نیروی شگرف و برانگیزنده ای خواهد داشت که مرا در روزهای سختی و ناکامی دلگرم و امیدوار نگاه می دارد. »
    خوشبختانه در سالهای بعد برای گریگ در انبان تقدیرحصه ای از دشواری و تلخی و ناکامی وجود نداشت و او زندگی نسبتا خوش و آموزنده و موفقیت آمیری را گذراند. از لحاظ هنری همیشه با موفقیت رو به رو بود و با استقبال شدید هموطنان و علاقه مندان به موسیقی در خارج از زادگاهش رو به رو می شد و سالیان دراز علی رغم اعتراضات خود وی، همه جا او را به عنوان زبان گویای نه تنها کشور نروژ بلکه کشور های شبه جزیره اسکاندیناوری می شناختند. کوششهای گریگ به منظر آن که ثابت کند نروژ تا چه اندازه از سایر کشور های اروپای شمالی متفاوت است بیهوده بود زیرا تعداد کمی از مردم در اروپا و آمریکا قادر به تشخیص و تمیز چنین تفاوتی بودند. این جریان تا سال 1900 ادامه داشت و از آن موقع که مردم شروع به شنیدن آهنگهای سیبلیوس، آهنگساز فنلاندی، کردند به تدریج متوجه مفهوم سخنان گریگ شدند.


    تصویر ادوارد گریگ (1843-1907)

    ویرایش توسط Michelangeli : Wednesday 23 March 2016 در ساعت 02:25 PM

  2. 2 کاربر برای این پست از Michelangeli تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    140140
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    نوشته ها
    15
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    9
    10 بار تشکر شده در 7 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    درباره ی وجود سمبولیسم در سمفونی نهم تعبیرات و اظهار نظر هایی فراوان شده است. یکی از این تعبیرات و توجیهات که مقبولیت بیشتری دارد چنین می گوید: موومان اول، تقدیر یا طرح و قالب دگرگون نشدنی و تغییر ناپذیر جهان می باشد. موومان دوم در بیان شادی و سرور جسمانی و نیزو و قدرت است. در موومان سوم سخن از عشق و محبت به میان می آید. در مورد موومان چهارم، بدون هیچگونه شک و تردیدی باید گفت که تم اصلی آن شادمانی است، شادمانی که از برای اتحاد انسانها حاصل می شود. „ای میلیونها مردم جهان همدیگر را برادرانه در آغوش گیرید. یک بوسه نثار تمام مردم دنیا باد.” این ندایی است که از قصیده ی شیللر و موسیقی بتهوون بر می خیزد. ولی شعر و کلمات شیللر و موسیقی بتهوون از حد شعار های سیاسی انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا فراتر و برتر می رود و ریشه ی آن را باید در اندیشه و ایمان عمیق و مذهبی که منشا پیدایش آنها بوده است، جستجو کرد.
    موومان آخر یک مقدمه طولانی دارد. مقدمه ای که به صورت پلی بین سه موومان پیشین و موومان آخرین است. پس از عبور از این پل است که بتهوون را در میان ستارگان و در عرض اعلی می یابیم. در میان غریو و غوغای ساز های ارکستر، هر یک از موومانهای پیشین برای چند لحظه کوتاه جلوه گری می کند و به خاطر شنونده آورده می شود و سپس به تندی قطع می گردد. تم کراله فیناله با نحو خوشتر و دلپذیرتری به میدان می آید. آنگاه یک بار دیگر تمام ارکستر به خروش و غوغا در می آید ولی باریتون تنها با لحنی عتاب آلود و نصیحت آمیز به کلماتی که خود بتهوون نوشته است پاسخ می دهد: „ای دوستان، این نغمه ها بس است. بیایید سرودی خوشتر و دلپذیرتر بخوانیم.”
    اظهار وجد و سرور بتهوون حتی از „بانگ مقدس و شادمانی پر وقار و شکوه” میلتون نیز فراتر و برتر می رود. این شادمانی و وجد و سرور ناشی از تحقق آرزویی بزرگ و فرارسیدن روزی است که در آن روز تمام افراد بشر آزاد و متحد شده باشند. منظره ی بس دلپذیر تحقق رویا و نیل به هدفی است که هنوز برای رسیدن بدان در تلاش و تکاپو هستیم.
    دسته ی آوازه خوانان و خوانندگان تنها خطاب به الهه شادی بانگ می آورند: „باشد که نیروی معجزه آسای تو گرد هم آورد، همه آنهایی را که قوانین و بدعتهای زمینی موجب فراق و جداییشان گشته است، تمام انسانها باید با یکدیگر همچون برادر باشند، در لوای بالهای لطیف و پرمهر و عطوفت بیکران تو.”
    در نخستین اجرای سمفونی نهم در تاریخ هفتم ماه می 1824 صورت گرفت، بتهوون تنها کسی بود که نمی توانست فریاد تحسین و غریو کفزدنهای ممتد و شور انگیز حضار را به هنگام پایان یافتن شمفونی بشنود. وی از چندین سال قبل قوه ی شنوایی خود را از دست داده بود ولی از روی دفتر نت اجرای سمفونی را دنبال می کرد. روی آخرین صفحه ی دفتر نت خیره مانده بود و در همین موقع یکی از خوانندگان چون متوجه تنهایی و بیخبری تاثرانگیز وی از آنچه در اطرافش می گذشت، گردید به خود جرئت داد وی را به آرامی به سوی حضار برگرداند تا بتهوون لااقل بتواند قیافه های برافروخته از شوق و تحسین و حرکات شور انگیز دست ها را ببیند، دستهایی که به شدت به هم می خوردند و بدین وسیله اثری را که سازنده آن هیچگاه قادر به شنیدن آن نمی شد، تحسین می کردند.

  5. 2 کاربر برای این پست از Michelangeli تشکر کرده اند:


  6. #3
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    140140
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    نوشته ها
    15
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    9
    10 بار تشکر شده در 7 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]

    سمفونی چهارم شومان در واقع سمفونی دوم وی می باشد. این سمفونی بلافاصله پس از تکمیل تصنیف سمفونی اول، در نخستین سال ازدواج سعادت آمیز و مسرتبخش شومان با کلا ویک ساخته و پرداخته شد. شومان با آن طبیعت بسیار حساس و زودرنج خود در راه فائق آمدن بر مخالفتها و کا شکنیهای پدر کلارا در مورد ازدواج آن دو، متحل عذاب و دلهره و رنج فراوان گردید ولی آنگاه که این ازدواج خجسته سر گرفت، آسایش و رفاه ذیقیمت روحی ناشی از عشق و حسن تفاهمی که کلارا با خود به خانه شومان ارمغان آورد در زندگی شومان تحول بزرگی ایجاد کرد و نیروی خلاقه وی را به نحو بارزی به فعالیت وا داشت.

    در ماه می سال 1841 بلافاصله پس از پایان یافتن سمفونی اول یا سمفونی بهار، کلارا در دفتر یادداشت روزانه ای که او و شوهرش متفقا تنظیم گرده بودند چنین نوشت :«دیروز روبرت تصنیف سمفونی دیگری را آغاز کرد که در یک موومان خواهد ولی با وجود این یک آداجیو و یک فیناله خواهد داشت. تاکنون هنوز از آن چیزی نشنیده ام ولی از آنجا که میبینم روبرت هیاهو و غوغایی به پا کرده است و چون از فاصله دوری آکورد گام ر مینور را که به طور پرجوش و خروشی در فضا طنین افکنده است می شنوم، از هم اکنون می توانم دریابم که تار و پود یک اثر دیگر در اعماق روح وی تنیده می شود. خدا کمال لطف و مرحمت خود را نسبت به ما مبذول داشته است. آن دقیقه که روبرت اثر جدیدش از خود را به من نشان می دهد شادی و مسرت خاطر ما از آن یکدیگر دست کمی ندارد. » چند روز بعد نیز در دفتر یادداشت جملات زیر به قلم کلارا نوشته شده است :«روبرت با کمال جدیت و پشتکار سرگرم تصنیف اثر جدیدش می باشد و امیدوارم این اثر تا جشن تولد وی تکمیل و آماده گردد. »
    سر انجام سمفونی مزبور تکمیل گردید ولی نه برای روز تولد روبرت بلکه برای روز تولد کلارا یعنی در ماه سپتامبر و در روزی که آن دو نخستین کودک خود را به نام „ماری” نامگذاری کردند. روبرت متن آماده شده سمفونی را به عنوان هدیه جشن روز تولد تقدیم کلارا کرد و به همین مناسبت در دفتر یادداشت روزانه چنین نوشت : «یک نکته خاطر مرا شاد و مسرور می سازد: وقوف بر این مطلب که هنوز از هدف خود بسیار دور هستم و ناگزیرم برای بهتر ساختن هنرم پیوسته کوشا باشم و آنگاه احساس اینکه برای رسیدن به هدفم دارای نیرو و قدت کافی می باشم دلم از شادی و امید سرشار می سازد. »
    ولی نخستین اجرای این سمفونی در آن سال با موفقیت توام نبود و شومان نیز ظاهرا از اثر خود رضایتی نداشت و لذا سمفونی مزبور را به کناری نهاد. ده سال بعد پس از آنکه شومان دو سمفونی دیگر تصنیف کرد، در سمفونی مورد بحث نیز تجدید نظر کلی به عمل آورد و آنگاه آن را به عنوان سمفونی چهارم خود منتشر ساخت. شومان در تجدید نظری که در این سمفونی به عمل آورد ازکستراسیون آن را تغییر داد. اصلاحات و تغییرات جالب مهمی در بسط تم ها به عمل آورد و بدین ترتیب قسمتهای کنترپوان در سمفونی ای که با زحمت فراوان تصنیف شده بود، حذف گردید تا اثری ساده تر و روشنتر به وجود آید. این تغییرات مخصوصا در مورد موومان آخر بیشتر منظور گردید و به علاوه سرآغاز سمفونی را نیز تغییر داد بدین ترتیب این سمفونی به عنوان یک مجموعه کامل بایستی از اول تا پایان بدون وقفه نواخته می شود.
    این سمفونی در فرم نهایی خود یعنی فرمی که امروزه در اختیار ماست با یک تم گوشنواز و لطیف که لحنی اندیشناک دارد آغاز می گردد. این تم در سراسر سمفونی به اشکال متنوع تکرار می گردد. یک جمله بیقرار و پر اضطراب که از این مقدمه اقتباس گردیده است موتیف اصلی و مرکزی سراسر بقیه موومان اول را تشکیل می دهد.
    موومان دوم، رومانزا با یک ملودی ندبه آمیز و آمیخته با تضرع توسط ابوا و ویلنسل سراییده می شود، آغاز می گردد و این ملودی یک آواز ولایتی است که به طور متناوب با تم سکرآور مقدمه در این موومان شنیده می شود.
    در این موقع اسکرتسو که عبارت از واریاسیون دیگری از تم مقدمه می باشد با شدت به میدان می آید و لی در ورای این جوشش و فوران، لحن اندوهبار و افسرده رمانتیک احساس می شود. در اینجا موومان با لحنی اندیشناک به موومان چهارم تغییر می کند و چنان می نماید که پرتوی خورشید دل ابرهای تیره را می شکافد. تمی که تا این لحظه به رنگهای متنوع ظاهر شده و ناپدید گشته است ولی برای ما بسیار آشناست این بار روشنی و لعمان و جلوه گری مارش مانندی به خود می گیرد. یک تم دوم پرشور و پرآواز در سرار ارکستر گسترده می شود. آنگاه هیجان ارکستر شدت می یابد. اضطراب و بیقراری ناپدید می گردد و سمفونی با شتاب به سوی پایان پیروزمندانه خود نزدیک می شود.


  7. کاربران زیر از Michelangeli به خاطر این پست تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •