لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: موسیقی مدرن در غرب

  1. #1
    کاربر جدید

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر جدید
    شماره عضویت
    155653
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    نوشته ها
    13
    میانگین پست در روز
    0.01
    تشکر از پست
    0
    7 بار تشکر شده در 2 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض موسیقی مدرن در غرب


    0 Not allowed! Not allowed!
    تاریخ تحولات موسیقی مدرن ، پدیده مدرن و چالش‌های آن و چگونگی بیان زیباشناسی مدرن موسیقایی و درك و بازخوانی مطالب و جستجو برای یافتن منابع صوتی یا تصویری این آثار كمك شایانی به پیشبرد بررسی موسیقی مدرن در غرب خواهدكرد .
    تاریخ آغاز موسیقی مدرن درغرب به تاریخ ساخت ملودی فلوت قطعه „پرلود بعداز رب النوع” بر می‌گردد . این قطعه را آشیل كلود دبوسی كه از سال 1862 تا 1918 می‌زیست ، ساخته است. قطعه „پرلود” طی سالهای بین 1892 تا 1894 ساخته شد . هرچند كلمه مدرن آن روزگار با مدرن امروزی به نوعی باهم تفاوت دارد ، ولی به لحاظ این كه مفهوم واژه „مدرن” در موسیقی اغلب در حیطه زیباشناسی و تكنیك قراردارد تا بودجه بندی تاریخی ، پس می‌توان تاریخ فوق الذكر را شروع موسیقی مدرن شناخت.
    در سده‌ هفدهم ، سیستم „‌ماژورـ مینوری” انگیزه‌ موسیقی‌ نویسی ‌موسیقی ‌دانان را فراهم می‌كرد ، ولی موسیقی مدرن این بستگی را ندارد . از این رو ، چون پرلود برای اول بار از قید و بندهای ماژور ـ مینوری خود را رها ساخت پس موسیقی را وارد عصر نوینی كرد كه از آن به موسیقی مدرن نام می‌بریم.
    در موسیقی مدرن ، شنونده با اثری روبه روست كه با موسیقی سنتی تفاوت دارد . در این موسیقی ، دبوسی از نظر فنی با پركردن فاصله بین نت‌های „دو دیز” و „‌سل” دو میزان ابتدای قطعه با نت‌هایی كه حس مركزیت نُتی خاص را به شك بیندازد به این دو مهم نائل آمد و از این طریق از قید حس „ماژور ـ مینور” قراردادی رها شد .
    در ماه مه سال 1913، گروه باله روسی سرگئی دیاگیلف مسئول برپایی اولین اجراهای جهانی از „بازی” ‌اثر دبوسی و „‌پرستش بهار” اثر استراونیسكی گردید .
    با این دو اثر ، پایه‌ها و اصول موسیقی مدرن كه تا آن روز پی‌ریزی شده بود قوام یافت. پرستش بهار را یك داستان نویس اسلاوتبار به نام نیكلاس روریچ نوشته است.
    در هر جنبه‌ای از موسیقی دبوسی و استراوینسكی ، ابداعات نوین به چشم می‌خورد . ریتم و فرم و‌هارمونی موسیقی جدید باعث انبساط خاطر سلیقه عمومی‌شد و موسیقی مدرن از این طریق راه خود را در میان نسل‌های بعدی آهنگسازان بازكرد . تازگی ریتم „پرستش بهار” به سرعت فراگیر شد . جمعی این موسیقی را طرد می‌كردند و معتقد بودند كه می‌خواهد ساختار و میراث سنتی را یكباره به دور بریزد ، جمعی نیز با همین دلیل „‌پرستش بهار” را ارج می‌نهادند .
    استراوینسكی موفق به كشف نیروی دینامیكی جدیدی برای موسیقی گردید و متوجه شده بودكه استفاده زیاد از كروماتیزم مانع از روانی و تسلسل موسیقی می‌گردد . ولی او به این مشكل پاسخ داد و در پرستش بهار با ریتم‌های قوی نشان داد كه عنصر ریتم می‌تواند به عنوان نیروی محركه‌ای مؤثر و جدید در كنار‌هارمونی كروماتیك به خدمت موسیقی درآید . پرستش بهار باعث پیشرفت سلیقه شنیداری عموم در دو جهت موسیقی تصاویر فولكلور و امكانات جدید ریتمیك گردد و در ادامه راه خود ، در سال 1920 به سمفونی با شكوه „بادی” ختم شد كه به وضوح تأثیرات و كاربردهای جدید ریتم در ساختار این سمفونی مشهود است.
    چنین بود كه در دوره شروع جنگ جهانی اول ، آهنگ سازانی با علایق و سلیقه‌های متفاوت پیش قراولانی چون دبوسی ، شوئن برگ و استراوینسكی یافتند و بنیاد موسیقی مغرب زمین را دگرگون كردند و تغییرات اساسی و غیرقابل دسترس در آن پدید آوردند . در مدت چند سال تمام استانداردهای زیبایی شناسی موسیقی از قبیل فرم ، تعادل ، پیوستگی تماتیك ، ثبات ریتمیك و یكپارچگی صدادهی اركستر زیر سوال رفت.
    با آن چه گفته شد اكنون محتمل است كه موسیقی دیگر روند گذشته را طی نكند . با وجود این ، بیشترین همّ آهنگ‌سازان در آینده معطوف به این است كه موسیقی به سیاق گذشته ساخته شود.
    پاریس و وین دو شهری بودند كه تقریباً تمام جریان‌های موسیقی قبل از سال 1914 در آن‌ها شكل گرفت. یكی از جذابیت‌های پاریس ، ساكن بودن پیكاسو و استراوینسكی در آن بود كه این شهر را به طرزی فزاینده خواستنی می‌كرد . با این تفاصیل ، این دو هنرمند تا سال 1917 همدیگر را ندیده بودند .
    „شوئن برگ” در جایی نوشته است : „فرض كنید كه زمانه به سیاق و شرایط عادی سال‌های قبل از 1914 بر می‌گشت ، پس موسیقی دوران‌ ما می‌بایست در وضعیتی متفاوت باشد .” البته جنبش مدرن موسیقی قبل ازشروع جنگ جهانی اول شروع شده بود و آن چند سال بعد از سال 1908 بود كه شوئن برگ روی به كمپوزیسیون تم‌زدایی شده و بدون تونالیته آورد واستراوینسكی نیز همزمان ، مفهومی‌نوین از ریتم ارائه كرد و به طور مشابه ، گست‌های رادیكال موسیقی توسط دبوسی ، بارتوك و بِرگ و وِبِرن آغاز شده بود . بعد از خاتمه جنگ همه امور دچار تغییرات گشت. نئوكلاسیسیم با التقاط و طنز موجود در خود و با تأثیر از انقلابات پی‌درپی در موسیقی نمایشی شد از این گست كه با گذشته تا چه حدی جدی است.
    اما گست از موسیقی نرمال برای خیلی‌ها خوشی در پی‌داشت. چون عصر نوین ، خواهان موسیقی نوین و صدای نوین بود و این رفتار نوین در زمانه‌ای رُخ داد كه هنرِ قبل از جنگ پروبالی تازه یافته و تأثیر آن به موسیی هم كشیده شده بود . از سوی دیگر تجلی این رفتار در بیانیه‌های آهنگ سازانی انعكاس یافت كه با جنبش هنری فوتوریستم ایتالیا تماس داشتند . درسال 1909 بیانه‌ای موسوم به ماری نِتّی در ایتالیا منتشر شد كه قطعنامه‌های جسورانه‌ای در زمینه انقلاب موسیقی ایتالیا در پی داشت. حتی دبوسی نیز تا سال 1913 ، اشعار فوتوریست‌ها را در نوشته‌هایش منعكس می‌كرد . او می‌نویسد : „مگر این وظیفه ما نیست كه برای تبیین زمان خود ابزاری سمفونیك بیابیم ؟ ابزاری كه هم مؤید پیشرفت باشد و هم شجاعانه پیروزی‌های روزگار مدرن را منعكس سازد . قرن هواپیما ، موسیقی خاص خودش را می‌خواهد.”
    عمده شهرت لوئیجی روسولو كه ازسال 1885 تا 1947 می‌زیست یكی از تأثیرگذارترین و ثابت قدم ترینِ آهنگ سازانِ فوتوریست به واسطه خلق نوعی موسیقی است كه صداها و ریتم‌های آن از ماشین‌های كارخانجات آمده و به „‌هنرِ سرو صدا” نیزموسوم است كه این عنوان نامأنوس مفهوم شدت دینامسیم و پویایی نبض زندگی مدرن را بیان می‌دارد . او قطعه‌ای تصنیف كرد به نام „بیانیه‌ی سروصدا” كه برای اجرا آن یك ماشین مكانیكی ابداع كرد . این اثر ، قبل از جنگ جهانی اول در ایتالیا به معرض اجرا گذاشته شد .
    پاریس در سال 1926 ، عصر ماشین در موسیقی را اعلام كرد . „گئورگ آنتهایل” دراین سال باله‌ای تصنیف كرد به نام „باله مكانیكی”.
    در شوروی ، ایده فوتوریسم با جنبش آهنگ سازان „كانستراكتیویست” گره خورد . الكساندرموسولف ، در تصنیف خود به نام „‌باله آهن” ‌ با تأثیرپذیری از فضای كارخانه ، این اثر را خلق كرد .
    كسی كه علائق فوتوریستی را از طریق اصوات موجود در شهرها دنبال كرد ، „اِدگاروارز” بود كه از سال 1883 تا 1965 می‌زیست. او در پاریس تحصیل كرد و درسال 1915 به آمریكا مهاجرت كرد . بدین ترتیب با مهاجرت وارِز ، در حقیقت قلب جنبش رادیكال موسیقی نوین به آمریكا رسید. اولین آثاری كه وارز در دنیای نو خلق كرد قطعه‌ای برای اركستر مشتمل بر 142 نوازنده به نام „ آمریك” بود .
    شخص دیگری كه در موسیقی مدرن آمریكا تأثیر گذار بود „هنری كاوِل” ‌ نام داشت. تاریخ زیست او از 1897 تا 1965 است. او مجله موسیقی مدرن را توسط مؤسسه انتشارات موسیقی مدرن انتشار داد . كاول نقش‌های مهمی‌در شناساندن آثار نوین ایفا كرد . كاوِل حاصل تجربیات و دست آوردهای خویش را در كتابی تحت عنوان „منابع نوین موسیقی” در سال 1930 منتشر كرد .
    آمریكا در فاصله بین دو جنگ جهانی اول و دوم ، شاهد مهاجرت دسته دسته آهنگ‌سازان به آن سرزمین بود . این مهاجرت نوعی از تحول و تكامل موسیقی مدرن را پدید آورد . آمریكا اغلب طلایه‌داران موسیقی مدرن اروپا یعنی استراوینسكی ، شوئن برگ ، بارتوك ، هیندمیت ، ایسلر ، كرنك و وایل را در خود مأوا داد .

  2. # ADS
     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •