-
Saturday 15 September 2007
#1
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
تعریف سبک و انواع آن
0
سبک یا نوع موسیقی یک مقوله یا نام است که برای توصیف صفات یک گروه از آهنگها که با هم عناصر مشترکی نشان می دهند بکار می رود .
برخی از سبکهای موسیقی :
موسیقی کلاسیک
موسیقی رومانتیک
موسیقی باروک
موسیقی امپرسیونیسم
موسیقی مینیمال
موسیقی سنتی ایرانی
موسیقی پاپ
ریتم و بلوز
جاز
سوینگ
موسیقی راک
موسیقی متال
موسقی پانک
موسیقی کانتری (روستائی امریکای جنوبی)
موسیقی الکترونیک
موسیقی نغمه ای
رگه . داب و سبکهای وابسته
و ...
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Saturday 15 September 2007
# ADS
-
Wednesday 19 September 2007
#2
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
تعریف جاز
0
جاز یا جَز یکی از گونههای موسیقی است که از مشخصات آن نتهای آبی، مکث و ضدضرب، ضربهای تابدار و خرامان (سوینگ) ، پرسشوپاسخخوانی، چندضربی بودن و بداههنوازی است. جاز را نخستین گونه هنری پدید آمده در ایالات متحده امریکا میدانند
جَز در فرهنگ و موسیقی غرب افریقا و نیز در سنتهای موسیقائی سیاهان امریکا مانند بلوز و رگتایم و دستههای موسیقی نظامی اروپائی ریشه دارد. در آغاز سده بیستم این گونه موسیقی در میان سیاهان امریکا رواج یافت و در دهه 1920 در بسیار از کشورها رایج گردید. از آن زمان به بعد جَز تأثیر زیادی در عرصه موسیقی داشته و هنوز در تحول و تغییر است
وینتون مارسالیس ترومپت نواز چیرهدست امریکایی و برنده جایزه پولیتزر در باره جاز میگوید:
جاز ابداع سیاههاست. جاز بازگوکننده خیلی چیزهای عمیق روحی است و نه تنها درباره ما سیاهها و نحوه نگاه ما به مسائل است بلکه درباره اصل معنی زندگی مردمسالارنه امروزی هم است. جاز همان شرافت نژاد سیاه است که به صورت صدا درآمده است. در این سبک از موسیقی همه چیز را میشود دید، چه ناگفتهگذاشتنها، چه نفوذ کردنها، چه پیچیدهبودنها و چه مستور ماندنها همه را میشود در این سبک دید. تا جاییکه من میدانم نواختن جاز از همه سبکها سختتر است. جاز بهترین تفسیر احساسات شخصی در تاریخ موسیقی غربی است. ء
جاز خود به سبکهای فرعی زیادی تقسیم میشود که برخی از آنها عبارتاند از:دیکسیلند
بیگبند یا سوینگ
بیباپ
کول جز
فری جز
جاز برزیلی
سالسا جز
فیوژن
سول جز
اسید جز
سموث جز
واژه جاز از زبان عوام سیاهپوستان گرفته شده و احتمال میرود که در اصل دارای معانی جنسی بوده، هرچند ریشههای دیگری نیز برای آن پیشنهاد شده است
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Wednesday 19 September 2007
#3
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
موسیقی راک
0
گونهای موسیقی عامهپسند که در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی در امریکا با نام راک اند رول شکل گرفت و از نظر تأثیرات اجتماعی و گستردگی شنوندگانش در بین انواع موسیقی بیهمتا است. نام راک کوتاه شده عبارت راک اند رول است و از فعل تو راک در زبان انگلیسی به معنای جنباندن و تکان خوردن میآید. از اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی نام راک اند رول صرفاً به موسیقی دهه ۵۰ و ۶۰ اطلاق شده ولی نام راک همچنان بهعنوان نام فراگیر این گونه (که شامل راک اند رول هم میشود) بهکار میرود. این موسیقی در بلوز ریشه دارد
نخستین ترانهای که واجد مشخصه واقعی راک اند رول بود و به نحوی مبداء این نوع موسیقی به شمار میآمد، راک بیست و چهار ساعته نام داشت که در سال ۱۹۵۴ توسط بادی هالی اجرا شد و در فیلم جنگل تخته سیاه (۱۹۵۴-ریچارد بروکس) مورد استفاده قرار گرفت
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Wednesday 19 September 2007
#4
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
موسیقی کلاسیک
0
موسیقی کلاسیک نامی است که به سنت موسیقی هنری غرب داده شدهاست. این نامگذاری دقتی ندارد و کوششها و بحثهای زیادی برای مشخص کردن معنی آن صورت میگیرد. معمولاً شروع این موسیقی را از سدههای میانه میدانند
موسیقی کلاسیک را از نظر سبک و تحول تاریخی آن به چند دوره کوچکتر تقسیم کردهاند:دوره سدههای میانه
دوره نوزائی
دوره باروک
دوره کلاسیک
دوره رمانتیک
دوره مدرن
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Wednesday 19 September 2007
#5
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
موسیقی پاپ
0
موسیقی پاپ سبکی از موسیقی عامهپسند است و معمولاً در مقابل موسیقی کلاسیک و فولک (محلی) قرار میگیرد و از آنها متمایز است. با این حال هنرمندان این سبک در سبکهای راک، هیپهاپ، دنس، ریتم و بلوز و کانتری هم میتوانند فعالیت داشته باشند و این باعث میشود که تبدیل به سبکی انعطافپذیر شود. عبارت «موسیقی پاپ» همچنین میتواند به یک زیرسبک خاص (درون پاپ) اشاره داشته باشد مانند سافت راک و پاپ/راک
پاپ معمولاً به عنوان موسیقیای تعریف میشود که به شکل تجاری تهیه میشود یا هدف تولید آن سود مالی است. بنا به تعریف سایمون فریت، منتقد موسیقی و جامعهشناس متخصص موسیقی مردم پسند، موسیقی پاپ به عنوان یک صنعت شناخته میشود نه هنر. البته این موسیقی را میتوان در حیطه بازار، ایدئولوژی، تولید و زیباییشناسی هم معنا کرد. درواقع، پاپ طوری طراحی شده که «برای همه جالب باشد» و «از هیچ جای خاصی نیامده» و قرار هم نیست «سلیقه خاصی را اعمال کند». ء
ویرایش توسط akanani : Wednesday 19 September 2007 در ساعت 11:41 AM
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Wednesday 19 September 2007
#6
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
منبع
0
دوستان گرامی
منبع کلیه مطالبی که در اين تاپيک درباره سبکها چه در گذشته و آينده ارائه می شود . از کتاب مشاهیر موسیقی جهان جلد دوم می باشد .
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Wednesday 19 September 2007
#7
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
سبک رومانتیک
0
هنرمندان این دوره هنری اغلب در درگیریهای زندگی خصوصی خودشون غرق می شدند و به جایی میرسیدند که به رویا و خیال پناه می آوردند و در این میان هنری که از آنها خلق می شد هنری بود که واقعی نبود و به دنیای رویاها تعلق داشت.
شاید جالب باشد بدانید که داستان معروف فرانکشتاین از جمله هنرهای داستان نویسی در دوره رمانتیک بوده است. داستانی غیر واقعی و کاملا" خیالی.
ونگوگ از نقاشان معروف دوران رمانتیک بوده و کارهای او کاملا" ویژگی های این سبک را داراست. شوپن هم نمونه بارز از موسیقیدانان این دوره است. از دیگر بزرگان موسیقی این دوره می توان به فرانتس شوبرت، روبرت شومان، فرانتس لیست، یوهان برامس و یا چایکفسکی اشاره کرد.
هنر این دوره خیلی زیاد به روحیات شخصی هنرمندان مرتبط بوده است. هنرمندی ریتم های روان و در تلاطم دوست داشت و دیگری ریتم هایی استوار و محکم.
هارمونی رنگارنگ و صد البته پر رنگ از دیگر ویژگی های موسیقی این دوره بود. از دیگر ویژگیهای این موسیقی دوره استفاده بیش از حد از دینامیسم در موسیقی است بطوریکه در یک قطعه بدون هیچ برنامه یا نظم خاصی،
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
3 کاربر برای این پست از akanani تشکر کرده اند:
-
Wednesday 19 September 2007
#8
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
سنتی ایران
0
شامل دستگاهها، نغمهها، و آوازها، از صدها سال پیش از میلاد مسیح تا به امروز سینه به سینه در متن مردم ایران جریان داشته، و آنچه دلنشینتر، سادهتر و قابلفهم تر بوده است امروز در دسترس است، بخش بزرگی از [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، و [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] متأثر از این موسیقی است و هرکدام به سهم خود تأثیراتی در شکل گیری این موسیقی داشتهاند، از موسیقیدانها یا به عبارتی نوازندگان موسیقی در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] میتوان به [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] اشاره کرد
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
2 کاربر برای این پست از akanani تشکر کرده اند:
-
Wednesday 19 September 2007
#9
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
موسیقی راک
0
گونهای [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] که در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی در امریکا با نام [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] شکل گرفت و از نظر تأثیرات اجتماعی و گستردگی شنوندگانش در بین انواع موسیقی بیهمتا است. نام راک کوتاه شده عبارت راک اند رول است و از فعل to rock در زبان انگلیسی به معنای جنباندن و تکان خوردن میآید. از اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی نام راک اند رول صرفاً به موسیقی دهه ۵۰ و ۶۰ اطلاق شده ولی نام راک همچنان بهعنوان نام فراگیر این گونه (که شامل راک اند رول هم میشود) بهکار میرود. این موسیقی در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] ریشه دارد.
نخستین ترانهای که واجد مشخصه واقعی راک اند رول بود و به نحوی مبداء این نوع موسیقی به شمار میآمد، Rock Around The Clock یا راک بیست و چهار ساعته نام داشت که در سال ۱۹۵۴ توسط [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] اجرا شد و در فیلم [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] (۱۹۵۴-[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]) مورد استفاده قرار گرفت.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Monday 24 September 2007
#10
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
موسیقی امپرسیونیسم
0
تفكر امپرسیونسیم (Impressionism) در قرن نوزدهم از فرانسه آغاز شد، تفكری كه درست بر خلاف روشهای آكادمیك هنری موجود مانند رئالیسم شكل گرفت. این تفكر تقریبا" در تمامی هنرها رسوخ كرد اما حركتهای ابتدایی توسط نقاشانی چون Claude Monet و Pierre-Auguste Renoir و Alfred Sisley و ... آغاز شد.
نظر این هنرمندان این بود كه با تصاویری رویایی كه انسان در ذهن دارد، هنرمند راحت تر مینواند احساس خود را به مخاطبین القا كند تا اینكه عین واقعیت را در کار هنری بیان كند.
نقاشان امپرسیونیسم اغلب از رنگ های ساده و غیر تركیبی در نقاشی هایشان استفاده میكنند، رنگها را در مرز عوض شدن بدون حساب و كتاب خاصی درهم میدوانند، اغلب سعی در نمایش جهت قلم خود بصورت مصنوعی دارند و بسیاری از آنها در نمایش نور خورشید یا رنگها اغراق های خاصی میكنند.
در هر صورت یك امپرسیونسیت سعی دارد دنیای واقعی را بصورت غیرواقعی و رویایی به تصویر بشكاند. مثلا" در نقاشی بالا رنگ ها دقت كنید، ببینید كه چگونه رنگ قسمت برگ گلها با آب برکه قاطی شده و در یکدیگر محو شده اند و در كل یک حالت غیر واضحی تهیه کرده اند.
طرز تفكر امپرسیونیسیم به تدریج به سایر هنرها كشیده شد، مجسمه سازی، تئاتر، نویسندگی، سینما و ... حتی موسیقی.
باوجو آنكه موسیقی برخلاف سایر هنرها توانایی بیان قاطع واقعیت ها را ندارد و یا حداقل باید بگوییم ما توان درك آنرا نداریم؛ اما هنرمند فرانسوی بنام کلادیو دبوسی (Claudio Debussy) به دلیل حضورش در زادگاه امپرسیونیسم توانست این سبک تفكر را وارد دنیای موسیقی نماید.
دبوسی برای این منظور در کارهایش سعی در بیان داستانها و وقایع میكرد، او برای شكستن روشهای سنتی استفاده از نت های موسیقی از آكوردهای جدید مبهم، گامهای whole tone و حركتهای كروماتیك استفاده كرد.
از بارزترین نشانه های كارهای دبوسی استفاده از آكوردها بدون توجه به آكوردهای همسایه بود. حتما" میدانید یك سری قواعد و مقرراتی وجود دارد كه وصل آكوردها را به هم مجاز یا غیرمجاز میكند. دبوسی این قواعد را كنار گذاشت و سعی كرد به هارمونی پرصدا و رنگارنگ بصورت تنها نگاه كند و توجه خاصی به هارمونی های میزانهای بقلی نداشته باشد. در كارهای دبوسی آكوردهای حل نشده یا فاصله های dissonance بوضوح مشاهده میشود.
برای مثال به این شکل نگاه كنید، دو میزان اول تم مشهوری از بتهوون است كه خیلی به صراحت عقیده ای را بیان میكند. اما دو میزان بعدی حرف خاصی نمیزنه و فقط انسان را به رویا می برد؛ آكوردهایی كه شاید هدف خاصی مانند ملودی اول سنفونی بتهوون به انسان القا نمیكند.
ناگفته نماند كه بسیاری از هنرمندان و منتقدین موسیقی، امپرسیونیسم را موسیقی اوج و قله موسیقی رمانتیك میدانند. تاثیرات امپرسیونسیم در موسیقی را میتوان در كارهای دیگر موسیقیدانهایی مانند Ravel یا Albeniz و ... هم مشاهده کرد.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Monday 24 September 2007
#11
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
موسیقی باروک
0
در تقسیم بندی دوره های هنری - از جمله موسیقی - بعد از رونسانس چهار دوره اصلی در نظر گرفته میشود. اول سبک باروک (Baroque) که بطور تقریبی بین سالهای 1600 تا 1750 میلادی ادامه داشته، دوم دوره کلاسیک بین سالهای 1750 تا 1820 ، سوم رمانتیک بین سالهای 1820 تا 1910 و بالآخره موسیقی مدرن یا همین موسیقی عصر حاضر از 1910 تا به امروز.
طبیعی است که این تاریخ ها تقریبی هستند و انتقال سبک موسیقی از یک دوره به دوره بعد طی یک دوران گذر اتفاق بوده است که در آن مدت هنرمندانی بوده اند که با سبک هایی بینابین ، آثار هنری خود را خلق میکردند.
دوره رونسانس و قبل از آن هم برای خود تقسیم بندی های خاص دارد که در اینجا وارد آن مطالب نمیشویم و تنها به توضیح مختصر سه دوره باروک، کلاسیک و رمانتیکمیپردازیم.
دوران باروک
لغت باروک در عالم هنر (نه فقط موسیقی) تقریبا" معادل استادانه زینت دادن و یا ماهرانه درست کردن بکار میرود که از خصایص هنر این سالها بوده است. موسیقی این دوره همانند سایر هنر های هم عصر خود یکسره بیانگر اشرافیت و قدرت حکومت های اروپایی بوده است.
اگر به کارهای رامبرانت نقاش معروف هلندی که متعلق به این دوره بوده نگاه کنید یا حتی کاخ مشهور ورسای که مقر لویی چهاردهم در فرانسه بوده است را ملاحظه کنید میتوانید حسی بصری از هنر این دوران بگیرد.
موسیقی باروک هم درست مانند سایر هنرها از این تزئینات بهره برده است، شاخص بزرگ و مشهور این دوره، یوهان سباستین باخ است. از دیگر بزرگان موسیقی این دوره می توان به فردریک هندل، کلودیو مونتوردی، آرکانجلو کورلی یا حتی آنتونیو ویوالدی آهنگسازقطعه مشهور چهار فصل اشاره کرد.
از ویژگیهای موسیقی این دوره بطور قطع می توان از یگانگی - یا به بیانی یکنواختی - حالت موسیقی اشاره کرد. موسیقی دوران باروک اگر شاد شروع شود تا آخر شاد خواهد ماند یا اگر آرام و ملایم آغاز شود تا به انتها اینگونه خواهد بود.
ریتم در موسیقی باروک نیز اغلب یگانه است و بندرت پیش می آید که در موسیقی ریتم تغییر کند. ساختار ملودی نیز از همین قانون پیروی میکند و معمولاتم اولیه بارها در طول موسیقی به صور و در سطوح مختلف، مثلا حالتهای سئوالی و جوابی تکرارمیشود.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Monday 24 September 2007
#12
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
موسیقی مینیمال
0
مینیمالیسم در موسیقی توجه بسیاری از آهنگسازان دنیا را در سالهای اخیر به خود معطوف ساخته است. واژهء مینیمال که از نظر ادبی از هنرهای تجسمی وام گرفته شده است شیوه ای از آهنگسازی را در بر می گیرد که در آن تمامی ابزار های آهنگساز برای خلق اثر هنری اش مانند ملودی، هارمونی و ریتم عمداً ساده شده باشد. کم کردن تمامی مواد سازندهء آهنگ به بیشترین حد ممکن و تکرار یکنواخت مدل های ریتمیک و ملودیک در این نوع از موسیقی تنها نشانه هایی فرمال به شمار نمی آیند بلکه جزء اصلی و ابزار مشخص کنندهء این سبک هستند.
گرچه موسیقی مینیمال دههء 60 و 70 بسیار به هنر مینیمالیستی،که خود از برخی جهات به طور جدی مدرن شمرده می شد، نزدیک بود ولی متعاقباً بیشتر به عنوان پاد زهری برای مدرنیسمی به حساب می آمد که مشخصهء بارزش سریالیسم بولز و اشتوکهاوزن و عدم قطعیت و ابهام کیج بود. چنین مینیمالیسمی بیشتر از آنکه وامدار موسیقی مدرن قرن بیستم یا موسیقی هنری غربی باشد مدیون جریانات رایج در موسیقی جاز و به خصوص راک بود. این نوع از موسیقی در مقابل موسیقی آتنال مدرن موسیقیی به شدت تنال یا مدال است و در مقابل پیچیدگی موسیقی مدرن ساختاری ساده دارد و از نظر ریتم بسیار عادی و روان است در حالی که بافت ریتمیک موسیقی مدرن ناقص و پراکنده می باشد.
هنر مینیمالیست دهه 60 و 70 دو کاراکتر اساسی مشترک با موسیقی مینیمالیست دارد:
کاهش مواد هنری تا حد ممکن و انضباط و ترتیب در طراحی فرمال اثر.
مینیمالیسم می کوشد تا،به گفتهء منتقد هنری کنت بیکر، «واژه هایی را شرح دهد که بواسطهء آن هنر در جهان جایی برای خود بیابد. »
در دورانی که اکسپرسیونیسم آبستره (و بیشتر هنر های مدرن) پیچیدگی را به عنوان عنصری ضروری برای گذر به سوی حقیقت به کار می گرفت، مینیمالیسم با حذف استعاره زبانی نو را برای فرار از پیچیدگی های دنیای معاصر بر می گزیند. اکسپرسیونیسم آبستره داغ است و مینیمالیسم سرد.
لا مونت یونگ، تری رایلی،استیو رایش و فیلیپ گلاس که پیشروان معروف این سبک در آمریکا به شمار می آیند همگی به فاصلهء 18 ماه از یکدیگر و بین سالهای 1937-1935 به دنیا آمده اند. کاهش مواد در سبکی به شدت شخصی شاخصهء بارز در آثار یونگ است که بیشتر توجه اش به صداهای کشیده بود تا ضرب آهنگ تکراری و همین به نوعی وی را از آن سه جدا ساخته است. با این وجود سبک وی نه تنها بر رایلی، رایش و گلاس تاثیر گذاشت بلکه گروه هایی چون ولوت آندرگراوند و کمی دیر تر اسپیریتوالایزد نیز زیر نفوذ آثار وی بوده اند. رایلی بیشتر از یونگ بر موسیقی جاز تاثیر گذار بود و اگرچه رایش را نیز به نوعی تحت تاثیر قرار داده بود ولی علاقهء وافر رایش به مدالیته و ریتم او و هم قطارش گلاس را از دیگر اهنگسازان این سبک جدا می ساخت. برای نسل آهنگسازان بعد از یونگ، موسیقی مینیمال دههء 60 و 70 را می توان حتی از دیدی سیاسی و نه تنها زیباشناسانه نگریست. به طور مثال دیوید لنگ موسیقی مینیمال را به مانند سلاحی می پنداشت که به وسیلهء آن برتری سریالیسم بعد از جنگ را به چالش می کشید.
معروف ترین و محبوب ترین آهنگساز این سبک حد اقل از دیدی بازاری کسی نیست جز فیلیپ گلاس که بیشتر به عنوان آهنگساز موسیقی فیلم هایی چون «ساعات» یا «دراکولا» شناخته شده است تا آثاری چون «اینشتین لب ساحل» یا «موسیقی در دوازده قسمت» یا «گذر گاهها» که اثر اخیر با همکاری راوی شانکار به بازار آمد.
در دههء 90 موسیقی مینیمال در اروپا نیز به شیوه ای جدی مورد تجربه قرار گرفت و از میان آهنگسازانی که آهنگسازی در این سبک را تجربه کردند می توان به «هنری گورکی»، «آروو پرت» و «جان تاونر» اشاره کرد.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Monday 24 September 2007
#13
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
سوینگ
0
در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] واژه سوینگ به دو معنی به کار میرود:
به عنوان اسم عام به معنای ضربها و فاصلههای تابدار و خرامان بهویژه در موسیقی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید].
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] به عنوان اسم خاص به معنای سبک معینی از [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] که در دهههای 30 و 40 میلادی بسیار رایج و محبوب بود.
یکی از سبکهای فرعی از موسیقی سبک [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] است. این سبک از [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] در [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] رایج شد. خوانندگانی مانند [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] یا [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] در این سبک کار کردهاند. [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] هم از جمله آهنگسازان سوینگ هستند.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Monday 24 September 2007
#14
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
بلوز
0
بلوز گونه موسیقی سازی و آوازی است که ریشه در آوازهای مذهبی و آوازهای کار و فریادها و
همخوانیهای سیاهان امریکا دارد و اصل آن به فرهنگ و موسیقی غرب افریقا میرسد
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Monday 1 October 2007
#15
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
آشنایی با Waliking Bass
0
باس رونده (در حال حرکت) یا Walking Bass از زیباترین روشهای اجرای باس در موسیقی سبک Jazz است، با وجود سادگی نواختن و نداشتن تئوری های پیچیده پشت آن، گاه آنچنان زیبا اجرا می گردد که خطوط اجرایی آن حتی بیش از ملودی در ذهن شنونده تاثیر می گذارد. این سبک اجرای باس در موسیقی های سوئینگ، بلوز، بوگی ووگی کاربرد بیشتری دارد.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
کاربران زیر از akanani به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Monday 1 October 2007
#16
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
سرياليسم «همه جانبه»
0
جریان موسیقی مدرن به مفهوم سبک شناختی و به مثابه روند آفرینش هنری در تاریخ موسیقی قرن بیستم مطرح است. شاید بتوان مهمترین بخش این جریان موسیقایی را مرتبط با مکتب دوم آهنگسازی وین دانست. معروفترین آهنگساز این مکتب آرنولد شوئنبرگ برای رهایی از قواعد دست و پاگیر هارمونی تونال، در ادامه راهی که از سالهای پایانی قرن 19 در آثار واگنر و ... آغاز شد به سمت استفاده پیدرپی گروههایی از تنها رفت.
روشی که در آن همهی تنهای یک ردیف دارای ارزش یکسانی بود. این امر باعث میشد نقش تن محسوس با ایجاد محسوسهای مصنوعی کم رنگ شود تا حدی که هیچ مرکز صوتی یا تونالیتهای قابل تشخیص نباشد و به این ترتیب موسیقی مدرن شروع شد.
تا اینجا شوئنبرگ و شاگردانش کنترل کامل و ریاضیوار بر محتوای فواصل «نردبان صوتی» بدست آوردند. با اینکار گام یا همان نردبان صوتی تقید خود را به تعداد تنها و نحوهی قرار گرفتن آن از دست داد. این موسیقی را اعضای مکتب دوم وین «دودکافونیک» یا دوازده صوتی مینامیدند. برای این موسیقی اصطلاح سریالیسم شوئنبرگی نیز به کار میرود. در 1911 شوئنیرگ در «Harmonielehre» اشاره میکند که صدای موسیقایی دارای سه ویژگی است: ارتفاع، رنگ و شدت؛ اما او در ادامه راهش بیشتر بر سازماندهی ارتفاع صوت یا همان محتوای فواصل متمرکز شد و خیلی کم به دو ویژگی دیگر پرداخت [Koenigsberg 1991].
پس از ارتفاع، نخستین ویژگی صدای موسیقایی که تکنیکهای سریل روی آن به کار گرفته شد «کشش» (duration) بود. «آنتون وبرن» (Anton Webern) اولین آهنگسازی بود که تکنیکهای موسیقی سریل را در مورد چیزی به غیر از ارتفاع به کار برد. او برای کنترل بر روی پیچیدگی ریتمیک قطعات با ریتم نیز برخوردی سریل در پیش گرفت این شیوه را بعدها سریالیسم در ریتم نامیدند
منبع : Halls Glen, Observations and Thoughts on the Opening Phrase of Webern’s Symphony
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
2 کاربر برای این پست از akanani تشکر کرده اند:
علاقه مندي ها (Bookmarks)