لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 16 از 52

موضوع: اشعار فریدون مشیری

  1. #1
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض پرواز با خورشید


    0 Not allowed! Not allowed!
    پرواز با خورشید

    بگذار که بر شاخه این صبح دلاویز
    بنشینم و از عشق سرودی بسرایم
    آنگاه به صد شوق چو مرغان سبکبال
    پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
    خورشید از آن دور از آن قله پر برف
    آغوش کند باز همه مهر همه ناز
    سیمرغ طلایی پر و بالی است که چون من
    از لانه برون آمده دارد سر پرواز
    پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست
    پرواز به آنجا که سرود است و سرور است
    آنجا که سراپای تو در روشنی صبح
    رویای شرابی است که در جام بلور است
    آنجا که سحر گونه گلگون تو در خواب
    از بوسه خورشید چون برگ گل ناز است
    آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد
    چشمم به تماشا و تمنای تو باز است
    من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است
    راه دل خود را نتوانم که نپویم
    هر صبح در ایینه جادویی خورشید
    چون می نگرم او همه من من همه اویم
    او روشنی و گرمی بازار وجود است
    درسینه من نیز دلی گرم تر از اوست
    او یک سر آسوده به بالین ننهادست
    من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست
    ما هر دو در این صبح طربنک بهاری
    از خلوت و خاموشی شب پا به فراریم
    ما هر دو در آغوش پر از مهر طبیعت
    با دیده جان محو تماشای بهاریم
    ما آتش افتاده به نیزار ملالیم
    ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم
    بگذار که سرمست و غزلخوان من و خورشید
    بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم

    فریدون مشیری
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  2. 3 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

  4. #2
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض اشعار فریدون مشیری


    0 Not allowed! Not allowed!
    چون قیصر جان زندگی نامه ی فریدون مشیری را گذاشته بودن بد نیست که بعضی از اشعارشون رو هم بذاریم
    برای همین هر کدوم از دوستان که شعری از ایشون دارن لطف کنند و بذارن اینجا:
    اشعار ایشون:
    پرواز با خورشید
    پوزش
    خواب بیدار
    راز
    تاریک
    کوچه
    چشم من روشن
    سرگذشت گل غم
    خوشه ی اشک
    صدای یک تن در این بیابان
    --------------------------------------->صدف
    یاد
    آسمان کبود
    سنگ و آئینه
    پرواز
    مروارید مهر
    سبکباران ساحل ها
    گل های پرپر فریاد
    خوش به حال غنچه های نیمه باز
    --------------------------------->
    معراج
    بازگشت
    شعبده
    شب هی شاعر
    ای امید نا امیدی های من
    غبار آبی
    -------------------------------->
    شباهنگ
    آتش پنهان
    دیوانه
    چشم من روشن ...!
    از کوه با کوه
    آفریتش
    من دچارخفقانم خفقان
    یک لحظه آرامش
    رنج
    ویرایش توسط hichnafar : Saturday 29 March 2008 در ساعت 12:12 PM دلیل: اضافه کردن شعربه لیست

    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  5. 3 کاربر برای این پست از MonaLisa تشکر کرده اند:


  6. #3
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض پوزش


    0 Not allowed! Not allowed!
    گفته بود پيش از اين‌ها: دوستي ماند به گل

    دوستان را هر سخن، هركار، بذر افشاندن است

    در ضمير يكدگر

    باغ گل روياندن است

    گفته بودم: آب و خورشيد و نسيمش مهر هست

    باغبانش، رنج تا گل بردمد

    گفته بودم گر به بار آيد درست

    زندگي را چون بهشت

    تازه، عطرافشان و گل‌باران كند

    گفته بودم، ليك، با من كس نگفت

    خاك را از ياد بردي! خاك را

    لاجرم يك عمر سوزاندي دريغ

    بذرهاي آرزويي پاك را

    آب و خورشيد و نسيم و مهر را

    زانچه مي‌بايست افزون داشتم

    شوربختي بين كه با آن شوق و رنج

    « در زمين شوره سنبل» كاشتم!

    - گل؟

    چه جاي گل، گياهي برنخاست

    در پي صد بار بذرافشاني‌ام

    باغ من، اينك بيابان است و بس

    وندر آن من مانده با حيراني‌ام!

    پوزشم را مي‌پذيري،

    بي‌گمان

    عشق با اين اشك‌ها، بيگانه نيست

    دوستي بذري‌ست، اما هر دلي

    درخور پروردن اين دانه نيست.
    ویرایش توسط MonaLisa : Wednesday 26 September 2007 در ساعت 09:47 PM

    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  7. کاربران زیر از MonaLisa به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  8. #4
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض خواب بیدار


    0 Not allowed! Not allowed!
    گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام،

    بيدارم؛

    گاهگاهي نيز،

    وقتي چشم بر هم مي گذارم،

    خواب هاي روشني دارم،

    عين هشياري !

    آنچنان روشن كه من در خواب،

    دم به دم با خويش مي گويم كه :

    بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !

    اينك، اما در سحر گاهي، چنين از روشني سرشار،

    پيش چشم اين همه بيدار،

    آيا خواب مي بينم ؟

    اين منم، همراه او ؟

    بازو به بازو،

    مست مست از عشق، از اميد ؟

    روي راهي تار و پودش نور،

    از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟

    اي زمان، اي آسمان، اي كوه، اي دريا !

    خواب يا بيدار،

    جاوداني باد اين رؤياي رنگينم

    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  9. کاربران زیر از MonaLisa به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  10. #5
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض راز


    0 Not allowed! Not allowed!
    آب از ديار دريا،

    با مهر مادرانه،

    آهنگ خاك مي كرد !

    ***

    برگرد خاك ميگشت

    گرد ملال او را

    از چهره پاك مي كرد،

    ***

    از خاكيان، ندانم

    ساحل به او چه مي گفت

    كان موج ناز پرورد،

    سر را به سنگ مي زد

    خود را هلاك مي كرد


    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  11. کاربران زیر از MonaLisa به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  12. #6
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض تاریک


    0 Not allowed! Not allowed!
    چه جاي ماه ،

    كه حتي شعاع فانوسی

    درين سياهي جاويد كورسو نزند

    به جز قدمهاي عابران ملول

    صداي پاي كسي

    سكوت مرتعش شهر را نمي شكند

    ***

    به هيچ كوي و گذر

    صداي خنده مستانه اي نمي پيچد

    ***

    كجا رها كنم اين بار غم كه بر دوش است ؟

    چرا ميكده آفتاب خاموش است


    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  13. 3 کاربر برای این پست از MonaLisa تشکر کرده اند:


  14. #7
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض کوچه


    0 Not allowed! Not allowed!
    بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

    همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

    شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

    شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

    در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

    باغ صد خاطره خنديد

    عطر صد خاطره پيچيد

    يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم

    پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

    ساعتي بر لب آن جوي نشستيم

    تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

    من همه محو تماشاي نگاهت

    آسمان صاف و شب آرام

    بخت خندان و زمان رام

    خوشه ماه فرو ريخته در آب

    شاخه ها دست برآورده به مهتاب

    شب و صحرا و گل و سنگ

    همه دل داده به آواز شباهنگ

    يادم آيد : تو به من گفتي :

    از اين عشق حذر كن!

    لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

    آب ، آئينه عشق گذران است

    تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است

    باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!

    تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!

    با تو گفتم :‌

    "حذر از عشق؟

    ندانم!

    سفر از پيش تو؟‌

    هرگز نتوانم!

    روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد

    چون كبوتر لب بام تو نشستم،

    تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"

    باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم

    تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

    حذر از عشق ندانم

    سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

    اشكي ازشاخه فرو ريخت

    مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!

    اشك در چشم تو لرزيد

    ماه بر عشق تو خنديد،

    يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم

    پاي در دامن اندوه كشيدم

    نگسستم ، نرميدم

    رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم

    نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم

    نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!

    بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم


    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  15. 3 کاربر برای این پست از MonaLisa تشکر کرده اند:


  16. #8
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    با اجازه ی گارفیلد جون


    چشم من روشن

    آخر ای دوست نخواهی پرسید
    که دل از دوری رویت چه کشید
    سوخت در آتش و خکستر شد
    وعده های تو به دادش نرسید
    داغ ماتم شد و بر سینه نشست
    اشک حسرت شد و بر خک چکید
    آن همه عهد فراموشت شد
    چشم من روشن روی تو سپید
    جان به لب آمده در ظلمت غم
    کی به دادم رسی ای صبح امید
    آخر این عشق مرا خواهد کشت
    عاقبت داغ مرا خواهی دید
    دل پر درد فریدون مشکن
    که خدا بر تو نخواهد بخشید


    از کتاب گناه دریا
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  17. 2 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  18. #9
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    سرگذشت گل غم

    تا در این دهر دیده کردم باز
    گل غم در دلم شکفت به ناز
    بر لبم تا که خنده پیدا شد
    گل او هم به خنده ای وا شد
    هر چه بر من زمانه می ازود
    گل غم را از آن نصیبی بود
    همچو جان در میان سینه نشست
    رشته عمر ما به هم پیوست
    چون بهار جوانیم پژمرد
    گفتم این گل ز غصه خواهد مرد
    یا دلم را چو روزگار شکستی هست
    می کنم چون درون سینه نگاه
    آه از این بخت بد چه بینم آه
    گل غم مست جلوه خویش است
    هر نفس تازه روتر از پیش است
    زندگی تنگنای ماتم بود
    گل گلزار او همین غم بود
    او گلی را به سینه من کاشت
    که بهارش خزان نخواهد داشت


    از کتاب گناه دریا
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  19. 2 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  20. #10
    sara آواتار ها
    یار همیشگی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    یار همیشگی
    شماره عضویت
    8
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    888
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    115
    1,022 بار تشکر شده در 498 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 2/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خوشه اشک

    قفسی باید ساخت
    هرچه در دنیا گنجشک و قناری هست
    با پرستوها
    و کبوترها
    همه را باید یکجا به قفس انداخت
    روزگاری است که پرواز کبوترها
    در فضا ممنوع است
    که چرا
    به حریم جت ها خصمانه تجاوز شده است
    روزگاری است که خوبی خفته است
    و بدی بیدار است
    و هیاهوی قناری ها
    خواب جت ها را آشفته است
    غزل حافظ را می خواندم
    مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
    تا به آنجا که وصیت می کرد
    گر روی پک و مجرد چو مسیحا به فلک
    از فروغ تو به خورشید رسد صد پرتو
    دلم از نام مسیحا لرزید
    از پس پرده اشک
    من مسیحا را بالای صلیبش دیدم
    با سرخم شده بر سینه که باز
    به نکو کاری پکی خوبی
    عشق می ورزید
    و پسر هایش را
    که چه سان پک و مجرد به فلک تاخته اند
    و چه آتش ها هر گوشه به پا ساخته اند
    و برادرها را خانه برانداخته اند
    دود در مزرعه سبز فلک جاری است
    تیغه نقره داس مه نو زنگاری است
    و آنچه هنگام درو حاصل ماست
    لعنت و نفرت و بیزاری است
    روزگاری است که خوبی خفته است
    و بدی بیدار است
    و غزل های قناری ها
    خواب جت ها را آشفته است
    غزل حافظ را می بندم
    از پس پرده اشک
    خیره در مزرعه خشک فلک می نگرم
    می بینم
    در دل شعله و دود
    می شود خوشه پروین خاموش
    پیش خود می گویم
    عهد خودرایی و خود کامی است
    عصر خون آشامی است
    که درخشنده تر از خوشه پروین سپهر
    خوشه اشک یتیمان ویتنامی است



    از کتاب بهار را باور کن
    مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

  21. 2 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:


  22. #11
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض صدای یک تن در این بیابان


    0 Not allowed! Not allowed!

    سلام دريا، سلام دريا، فشانده گيسو! گشوده سيما !

    هميشه روشن، هميشه پويا، هميشه مادر، هميشه زيبا !

    سلام مادر، كه مي تراود، نسيم هستي، زتار و پودت.

    هميشه بخشش، هميشه جوشش، هميشه والا، هميشه دريا !

    سلام دريا، سلام مادر، چه مي سرائي؟ چه مي نوازي ؟

    بلور شعرت، هميشه تابان، زبان سازت، هميشه شيوا .

    چه تازه داري؟ بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته !

    كه از سرودم رميده شادي، كه در گلويم شكسته آوا !

    چه پرسي ازمن: - « چرا خموشي؟ هجوم غم را نمي خروشي !

    جدار شب را نمي خراشي، چرا بدي را شدي پذيرا ؟ »

    - شكسته بازو گسسته نيرو، جدار شب را چگونه ريزم ؟

    سپاه غم را چگونه رانم، به پاي بسته، به دست تنها ؟

    خروش گفتي ؟ چه چاره سازد، صداي يك تن، درين بيابان ؟

    خراش گفتي ؟ كه ره گشوده، به زور ناخن، ز سنگ خارا ؟

    بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته، دلم گرفته !

    درين سياهي، از آن افق ها، شبي زند سر، سپيده آيا ؟


    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  23. کاربران زیر از MonaLisa به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  24. #12
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض صدف


    0 Not allowed! Not allowed!
    شنيده اي صد بار،

    صداي دریا را .

    سپرده اي بسيار،

    به سبزه زارش، پروانه تماشا را .

    نخوانده اي - شايد -

    درين كتاب پريشان، حكايت ما را :

    هميشه، در آغاز،

    چو موج تازه نفس، پر خروش، در پرواز،

    سرود شوق به لب، گرم مستي و آواز ...

    سحر به بوسه خورشيد شعله ور گشتن !

    شب، از جدائي مهر

    به سوي ماه دويدن، فريب خوردن، باز،

    دوباره برگشتن !

    فرو نشستن ، برخاستن، در افتادن

    دوباره جوشيدن

    دوباره كوشيدن

    تن از كشاكش گرداب ها به در بردن ،

    هزار مرتبه با سر به سنگ غلتيدن،

    همه تلاش براي رسيدن، آسودن،

    رسيدني كه دهد دست،

    بعد فرسودن !

    هميشه در پايان،

    به خود فرو رفتن. در عمق خويش. پاك شدن !

    در آن صدف، كه تو « جان » خواندي اش ، گهر گشتن !

    نه گوهري، كه شود زيوري زليخا را !

    دلي به گونه خورشيد، گرم، روشن، پاك

    كه جاودانه كند غرق نور دنيا را ...

    اگر هنوز به اين بيكران نپيوستي

    ز دست وامگذاري اميد فردا را


    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  25. 2 کاربر برای این پست از MonaLisa تشکر کرده اند:


  26. #13
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض یاد


    0 Not allowed! Not allowed!
    طوفان سهمناك به يغما گشود دست

    مي كند و مي ربود و مي افكند و مي شكست

    لختي تگرگ مرگ فرو ريخت، سپس

    طوفان فرو نشست

    بادي چنين مهيب نزيبد بهار را

    كز برگ و گل برهنه كند شاخسار را

    در شعله هاي خشم بسوزاند اين چنين

    گل را و خار را

    اكنون جمال باغ بسي محنت آور است

    غمگين تر از غروب غم انگيز آذر است

    بر چشم هر چه مي نگرم در عزاي باغ

    از اشك غم تر است

    آن سو بنفشه ها همه محزون و خسته اند

    در موج سيل تا به گريبان نشسته اند

    لب هاي باز كرده به لبخند شوق را

    در خاك بسته اند

    آشفته زلف سنبل، افتاده نسترن

    لادن شكسته، ياس به گل خفته در چمن

    گل ها، شكوفه ها بر خاك ريخته

    چون آرزوي من

    مادر كه مرد سوخت بهار جوانيم

    خنديد برق رنج به بي آشيانيم

    هر جا گلي به خاك فتد ياد مي كنم

    از زندگانيم


    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  27. 2 کاربر برای این پست از MonaLisa تشکر کرده اند:


  28. #14
    akanani آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    1985
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    1,669
    میانگین پست در روز
    0.27
    تشکر از پست
    122
    1,828 بار تشکر شده در 959 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    18

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    آسمان كبود

    بهارم دخترم از خواب برخيز
    شكر خندي بزن و شوري برانگيز
    گل اقبال من اي غنچه ي ناز
    بهار آمد تو هم با او بياميز
    بهارم دخترم آغوش واكن
    كه از هر گوشه، گل آغوش وا كرد
    زمستان ملال انگيز بگذشت
    بهاران خنده بر لب آشنا كرد
    بهارم، دخترم، صحرا هياهوست
    چمن زير پر و بال پرستوست
    كبد آسمان همرنگ درياست
    كبود چشم تو زيبا تر از اوست
    بهارم، دخترم، نوروز آمد
    تبسم بر رخ مردم كند گل
    تماشا كن تبسم هاي او را
    تبسم كن كه خود را گم كند گل
    بهارم، دخترم، دست طبيعت
    اگر از ابرها گوهر ببارد
    و گر از هر گلش جوشد بهاري
    بهاري از تو زيبا تر نيارد
    بهارم، دخترم، چون خنده ي صبح
    اميدي مي دمد در خنده تو
    به چشم خويشتن مي بينم از دور
    بهار دلكش آينده ي تو !
    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

  29. 2 کاربر برای این پست از akanani تشکر کرده اند:


  30. #15
    MonaLisa آواتار ها
    پشتیبانی فنی

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    پشتیبانی فنی
    شماره عضویت
    1441
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    830
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    3,076
    1,931 بار تشکر شده در 710 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض سنگ و آئینه


    0 Not allowed! Not allowed!
    سر گشته اي به ساحل دريا،

    نزديك يك صدف،

    سنگي فتاده ديد و گمان برد گوهر است!

    گوهر نبود - اگر چه - ولي در نهاد او،

    چيزي نهفته بود، كه مي گفت ،

    از سنگ بهتر است!

    جان مايه اي به روشني نور، عشق، شعر،

    از سنگ مي دميد !

    انگار

    دل بود ! مي تپيد !

    اما چراغ آينه اش در غبار بود !

    دستي بر او گشود و غبار از رخش زدود،

    خود را به او نمود .

    آئينه نيز روي خوش آشنا بديد

    با صدا اميد، ديده در او بست

    صد گونه نقش تازه از آن چهره آفريد،

    در سينه هر چه داشت به آن رهگذر سپرد

    سنگين دل، از صداقت آئينه يكه خورد !

    آئينه را شكست


    Show me the way
    Take me to love
    Things only heard now I want to feel
    My soul caressed by silken breeze
    Whisper secrets to listening trees
    Show me that world
    Take me to love
    Show me the way


  31. کاربران زیر از MonaLisa به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  32. #16
    akanani آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    1985
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    نوشته ها
    1,669
    میانگین پست در روز
    0.27
    تشکر از پست
    122
    1,828 بار تشکر شده در 959 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 1/1
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    18

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    پرواز

    مرغ دريا بادبان هاي بلندش را
    در مسير باد مي افراشت!
    سينه مي سائيد بر موج هوا،
    آنگونه خوش، زيبا
    كه گفتي آسمان را آب مي پنداشت!
    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

  33. 3 کاربر برای این پست از akanani تشکر کرده اند:


صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اشعار حسین پناهی
    توسط MonaLisa در انجمن بزرگان شعر و ادب
    پاسخ: 41
    آخرين نوشته: Sunday 4 January 2009, 09:42 AM
  2. زندگینامه حافظ (به همراه دیوان)
    توسط hichnafar در انجمن بزرگان شعر و ادب
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: Friday 18 July 2008, 10:46 PM
  3. زندگی نامه فریدون مشیری
    توسط gheisar در انجمن بزرگان شعر و ادب
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: Sunday 21 October 2007, 02:49 PM
  4. اشعار منتخب
    توسط moomak در انجمن بخش عمومی شعر و ترانه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Tuesday 3 July 2007, 07:29 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •