لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: درباره ی هنر

  1. #1
    Hmd_N آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    409
    تاریخ عضویت
    Dec 2006
    سن
    40
    نوشته ها
    1,643
    میانگین پست در روز
    0.26
    تشکر از پست
    3,361
    2,817 بار تشکر شده در 1,093 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 32/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض درباره ی هنر


    0 Not allowed! Not allowed!
    „درباره ی هُنر”


    پِژوهش و نگارش: رامين درگاهي

    هُنر[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]، در حالی که يک وجهه ی خاصّ تخصّصی دارد، دارای يک وجهه ی کاملاً عامّ و انسانی نيز می باشد؛ درست به خلاف بعضی از علوم که در حيطه ی خاصّ خود، کاملاً محدودند و ديگران حقّ ندارند درباره ی آن حرف بزنند؛ مانند فيزيک، شيمی، رياضی و ... . مخاطب هُنر، همه ی انسان ها هستند و در عين حال، خودِ هُنر، يک فنّ و تکنيک هم هست؛ ولی نه اين که تنها فنّ و تکنيک باشد و به هر حال، شناختن اش مستلزم تعليم و شناخت ويژه ای ست. هُنر، تجلّی قدرت آفريننده گی انسان در جُبران، تزيين و ادامه ی هستی ست؛ زيرا هُنر، تقليد از ماوراي محسوس و طبيعت است؛ نه آن گونه که ارستو می گويد: هُنر، آن چه را که در طبيعت هست، تکرار می کند. ارستو، تمام آثار هُنری را تحت عنوان دِرآم[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] مطرح می کند. دِرآم به معنی نمودن و بيان کردن است؛ چه با رنگ، چه با صوت و چه با سنگ و گچ. او، دِرآم را به دو دسته، تقسيم بندی می کند: کُمِدی[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و تراژدی[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید].
    در تاريخ هُنر، زيبايي را به عنوان زمينه ی هُنر مطرح می کنند؛ در حالی که زيبايي، زمينه ی هُنر نيست؛ بل که مسيری ست که هُنر بايد از آن بگذرد و به يک مرحله ی متعالی تر برسد. امروزه، هيچ مسأله ای در مسايل هُنری، فلسفی و علمی، مهمّ تر و مشکوک تر ازحقيقت زيبايی نيست؛ زيرا زيبايي، به خلاف مسايل ماوراءالطّبيعه، مذهبی و دينی، قابل انکار نيست؛ چون هست و همه ی بشريّت، تحت تأثير آن اند و می تواند آن را تشخيص دهد و اگر اختلافی هست، در انواع زيبايي هاست. شناخت هُنر و زيبايی، منوط به شناخت انسان است؛ به ويژه مسأله ی هُنر، بيش از همه و بيش از هميشه، به نقش و شناخت انسان وابسته است؛ زيرا هُنر غالباً يک پديده ی سد در سد انسانی و درون ذاتی[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] ست. حتّا کسانی که برون ذات گرا[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] هستند، معتقدند که زيبايی عبارت است از حقيقتی که به تناسب از من و شيئ و اثر خارجی پديد می آيد. بنابراين، می بينيم که برون ذات گراها نيز به نيمی کاملاً برونی و نيمی سددرسد انسانی معتقدند. شايد به همين دليل است در هُنر مُدرن، يعنی هُنری که شاخصه ی قرن بيستم و آغازگر هُنر قرن های بعدیست، روح هُنری شرقی، به گونه ای تازه، خود را نمايان ساخته است. جامعه شناسان، هُنر را به دو دسته تقسيم کرده اند: هُنر واقع گرا که هُنر توده ی مردم بوده و عينی ست؛ و هُنر ذهن گرا که هُنر طبقه ی برخوردار بوده و هُنری ذهنی و مجرّدتر می باشد.
    هُنر، يعنی مجرّد[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] شدن، تجرّد را احساس کردن و با توجّه به فطرت[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و غريزههای[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] انسانی، از ناخودآگاه[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] به خودآگاهی[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] رسيدن. هُنر، هم واره، به خلاف آن چه که ارستو می گويد، در اين تلاش بوده که از قيد آن چه عينی و محسوس است و موضوع علم می باشد، بيرون آمده و انسان را نيز بيرون بياورد. همان طور که هِگِل می گويد: هُنر در طول تاريخ اش دارد از عينيّت و مادّيّت، به طرف ذهنيّت و معقول بودن، تکامل پيدا می کند. هُنر اومانيستی يونان قديم و دوره ی رُنسانس، بر زيبايي اندام، زيبايي واقعيّت، لذّت، زيبايي های طبيعت و زيبايي های انسانی مبتنی ست؛ امّا در طول تاريخ، هرگاه که هُنر، آزادانه تجلّی کرده، کوشش داشته خود را از قيدها بيرون بياورد. امروزه، تمام نهضت های هُنری، کوشش شان بر اين است که از هُنر، نه به عنوان ابزاری برای تصوير و توصيف واقعيّت يا برای تعيين انسان در چهارچوب موجود خويش بسازند، بل که آن را به عنوان فرآيندی برای دعوت، خلّاقيّت و آفريننده گی در شدن و تکامل يافتن احساس، ذات، وجود و حقيقت انسان به کار بياندازند. بر طبق مشاهدات تاريخی، انسان به واسطه ی قدرت آفريننده گی اش، ابتدا ابزار(صنعت) را می سازد و سپس، هُنر را؛ امّا به خلاف هُنر، از احساس اضطراب، غربت و ناخشنودی از آن چه که هست، سرچشمه نمي گيرد؛ بل که به عکس، برای نزديک تر شدن و خو کردن بيش تر به آن است. در واقع، هُنر می خواهد انسان را از آن چه که طبيعت ندارد، برخوردار سازد و صنعت می کوشد تا او را از آن چه طبيعت دارد، برخوردارتر کند. کوشش های پيکاسو در رهايي هُنر از بند تقليد طبيعت، نشانه ی روشنی از عِصيان در فطرت هر هُنری ست؛ تجلّی اضطراب روحی ست که کم بود طبيعت را در برابر نيازهای بلند خويش، دردناکانه احساس می کند. به قول سارتر: پيکاسو می کوشد تا قوطی کبريتی بسازد که در عين حال، يک شب پره باشد، بی آن که از قوطی کبريت بودن، خارج شده باشد!؛ و در اين جاست که به بی هوده گی کوشش کسانی که خواسته اند هُنر را در قالب ها و قاعده های مشخّص و ثابتی مقيّد سازند، آشکار می گردد. وضع قاعده برای هُنر، به همان اندازه خنده آور است که کسی بخواهد برای غم خوردن يا خشم گين شدن، آداب، رسوم و مقرّرات دقيقی وضع کند!
    امّا هر هُنری، حتّا در پَست ترين مراحل اش، تقليد، تفنّن و به هر شدّت و حدّتی، تجلی دغدغه های انسانیست که کم بود عالَم را احساس کرده و يا نمايش گر آفرينش های اوست تا آن را تکميل کند؛ يعنی هُنر، دو کار انجام می دهد: بيان و خلق. دو ويژه گی مهمّ می توان برای هُنر در نظر گرفت: اوّل آن که هيچ چيزی نمی تواند جای گزين هُنر ديگری شود؛ بدين معنی که ممکن است تجلّی يک هُنر در يک عصر، بيش از ديگر هُنرها باشد و اين به معنی از بين رفتن بقيّه نيست و دوم آن که هرگز نياز و احساس انسان به هُنر، از بين نمی رود و حذف نمی شود، بل که ممکن است شکل استفاده از هُنر تغيير کند.[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
    بر طبق گفته ی هِگِل، هُنرها را می توان بر اساس ميزان گرايش شان از عينيّت و مادّيّت به سمت تجرّد و ذهنيّت، تقسيم بندی نمود. در اين راستا، هُنر پيکرتراشی را می توان به خاطر سه بُعدی بودن اش، هُنری بسيار مادّی تلقّی نمود. ولی هُنر نقّاشی، به خاطر دو بُعدی بودن، نسبت مادّيّت اش، کم تر است. در هُنر موسيقی، تنها بُعد زمان دخالت دارد. هُنر رقص، به خاطر آن که تجلّی درون انسان است، به تجرّد نزديک تر می باشد و هُنر شعر، تجرّد مطلق و محض است. آيا اين گونه تقسيمبندی به نظر درست می آيد؟ دنيايي که در آن زنده گی می کنيم، يک محيط پيوسته ی فضا-زمانی چهار بُعدی ست. فضا، پيوستاری[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] سه بُعدی ست؛ يعنی مکان هر نقطه ی ساکن را می توان با يک مختصّات سه تايي x، y, z (طول، عرض و ارتفاع) ، توصيف کرد. امّا دنيا، متشکّل از روی دادهايي منفرد است که هر يک از آن ها، با مختصّات چهارتايي x، y, z, t (طول، عرض، ارتفاع و زمان) ، مشخّص می شوند. بنابر مکانيک کلاسيک، زمان، مطلق است؛ يعنی، مستقلّ از مکان و وضع حرکت دستگاه مختصّات عمل می کند؛ در حالی که در نظريّه ی نسبيّت اين گونه نيست و شايد بتوان گفت اين گونه تقسيم بندی، مشکلی را حلّ نمی کند! امّا پس جای گاه آثار هُنری پَست و متعالی نسبت به يک ديگر، در کجاست؟ در اين جا، به قول اُصوليّون، اختلاف بر سر مصداق است نه مفهوم؛ يعنی هر دو در احساس و هدف، مشترک اند؛ امّا مبحثی که در اين جا به وجود می آيد، توفيق و عدم توفيق در خلق هُنری و تعيين ارزش ها، علل، عوامل، کيفيّت و درجات هر يک است که در قلمروی نَقد می گنجد.

    پی نوشت ها:
    1. Art

    2. Dram

    3. Comedy

    4. Tragedy

    5. Subjective

    6. Objective

    7. Abstract

    8. Nature

    9. فطرت (Nature)، نهاد و ساختمان انسان است؛ در حالی که غريزه (Instinct)، حالات، خصوصيّات و نيروهايي طبيعی ست که در سرشت و فطرت انسان نهاده شده و او را در زنده گی هدايت می کند. غريزه با عقل ارتباطی ندارد. حيوانات نيز دارای غريزه اند. مسايل غريزی، دو ويژه گی مهمّ دارند: تکرار و دَوام.
    10. ناخودآگاه (Unconscious)، از جنس عقل بوده ولی تغيير ماهيّت داده است. حيوانات، ناخودآگاه ندارند.
    11. خودآگاهی (Self-Consciousness) ماهيّتی غيرمادّی دارد و اساساً از جنس آگاهی (Consciousness) نيست. آگاهی، رابطه ی ذهن با اشياء و يا علم انسان به جهان بيرون است؛ در حالی که خودآگاهی، نوعی آگاهی فراعلمی و نوعی بصيرت و دريافت وجودی ست که مختصّ انسان می باشد. در واقع خودآگاهی،علم حضوری نسبت به خويش است. خودآگاهی را می توان به دو دسته تقسيم نمود:
    (1) خودآگاهی انسانی (HumaneSelf-Consciousness) که توجّه به خويشتن خويش است؛
    (2) خودآگاهی اجتماعی يا جامعه آگاهی (SocialSelf-Consciousness) که احساس مسئوليّت در زمان، جامعه و توجّه من به مجموعه ای ست که به آن وابسته است.
    12. البتّه لازم به ذکر است که زنده گی انسان در موارد غرايض اوّليّه (خوردن، خوابيدن، توليد مثل و ...) ، جای گزين ناپذير است؛ ولی بسياری از احساساتما، نظام جای گزين را تجربه می کنند و اگر چنين نبود، در طول عمرمان، هميشه به همه ی هُنرها احتياج داشتيم؛ در حالی که مي بينيم اين گونه نيست و گاهی بعضی قادرند تا حدّی، جای ديگری را پُر کنند. البتّه اگر
    همه ی آن ها حذف شوند، مشکل ساز خواهد بود.

    13. Continuum
    چگونه می توانم از اوج به درآمد تو فرود بیایم
    که درآمدت بسیار بلندتر از اوج ساز من است. (رها)

  2. 3 کاربر برای این پست از Hmd_N تشکر کرده اند:


  3. # ADS
     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حقیقت هنر و زندگی
    توسط Majed در انجمن گوناگون موسیقی
    پاسخ: 35
    آخرين نوشته: Wednesday 12 January 2011, 03:17 PM
  2. فروید چه می گوید؟
    توسط vioman در انجمن گوناگون موسیقی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: Thursday 15 January 2009, 11:23 PM
  3. فروید چه می گوید؟
    توسط vioman در انجمن ویولن کلاسیک
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: Tuesday 27 February 2007, 07:11 AM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •