لیست کاربران برچسب شده در تاپیک

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 17 به 32 از 47

موضوع: قیصر امین پور

  1. #17
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    آفتاب مهربانی
    آفتاب مهربانی
    سایه ی توبرسرمن
    ای که درپای توپیچید
    سایه ی نیلوفرمن
    باتوتنهاباتوهستم
    ای پناه خستگی ها
    درهوایت دل گسستم ازهمه دل بستگی ها
    درهوایت پرگشودن
    باوربال وپرمن باش
    شعله ورازآتش غم ،خرمن خاکسترمن باش
    ***
    ای بهارباورمن
    ای بهشت دیگرمن
    چون بنفشه بی تو بی تابم ،برسرزانوسرمن
    بی توچون برگ ازشاخه افتادم
    زردوسرگردان درکف بادم
    گرچه بی برگم
    گرچه بی بارم
    درهوای توبی قرارم
    برگ پاییزم بی تومی ریزم
    نوبهارم کن ،نوبهارم
    ای بهارباورمن
    ای بهشت دیگرمن
    چون بنفشه بی توبی تابم
    برسرزانوسرمن

  2. #18
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    آوازعاشقانه

    آوازعاشقانه ی مادرگلوشکست
    حق باسکوت بود ،صدادرگلوشکست
    دیگردلم هوای سرودن نمی کند
    تنهابهانه ی دل مادرگلوشکست!
    سربسته ماندبغض گره خورده دردلم
    آن گریه های عقده گشادرگلوشکست
    ای داد،کس به داغ دل باغ دل نداد
    ای وای ،های های عزادرگلوشکست
    آن روزهای خوب که دیدیم ،خواب بود
    خوابم پرید وخاطره ها درگلوشکست
    «بادا»مبادگشت و«مبادا» به بادرفت
    «آیا»زیادرفت و«چرا»درگلوشکست
    فرصت گذشت وحرف دلم ناتمام ماند
    نفرین وآفرین ودعادرگلوشکست
    تاآمدم که باتوخداحافظی کنم
    بغضم امان ندادوخدا ... درگلوشکست

    ازشعرهای 67 تا71

  3. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  4. #19
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    طرحی برای صلح

    كودك
    با گربه‌هایش در حیاط خانه بازی می‌كند
    مادر، كنار چرخ خیاطی
    آرام رفته در نخ سوزن
    عطر بخار چای تازه
    در خانه می‌پیچد
    صدای در!
    «شاید پدر! »

  5. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  6. #20
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    بند باز

    تكيه‌ داده‌ام‌
    ‌به‌ باد
    با عصاي‌ استوايي‌ام‌
    روي‌ ريسمان‌ آسمان‌
    ‌ايستاده‌ام‌
    بر لب‌ دو پرتگاه‌ ناگهان‌
    ناگهاني‌ از صدا
    ناگهاني‌ از سكوت‌
    زير پاي‌ من‌
    ‌دهانِ درّهِ‌ سقوط‌
    ‌بازمانده‌ است‌
    ناگزير
    با صدايي‌ از سكوت‌
    تا هميشه‌
    روي‌ برزخ‌ دو پرتگاه‌
    ‌راه‌ مي‌روم‌
    ویرایش توسط hichnafar : Friday 18 January 2008 در ساعت 12:22 PM

  7. #21
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مثل یک خبر

    پرزجوشش وسرور
    مثل رود بود
    پاک وبی ریا
    مثل بوریای مسجدی
    درمیان راه
    ساده وصمیمی ونجیب
    مثل کلبه ای غریب
    درکنارروستا
    سبزوسربلندوخوب
    مثل جنگل شمال
    مثل نخلی ازجنوب
    گرم ومهربان
    مثل آفتاب
    جاری وزلال وصاف
    کثل آب بود
    رودی ازترانه وحماسه بود
    ساده وخلاصه بود
    شعرناب بود
    تازه بود ومختصر
    مثل یک خبر
    مثل یک خیال
    مثل خواب بود
    مثل یک جوانه دربهار
    سرزدودمید
    مثل یک پرنده درغبار
    پرزدوپرید
    ازکتاب مثل چشمه مثل رود

  8. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  9. #22
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خلاصه ی خوبیها

    لبخندتوخلاصه ی خوبیهاست
    لختی بخند ،خنده ی گل زیباست
    پیشانیت تنفس یک صبح است
    صبحی که انتهای شب یلداست
    درچشمت ازحضورکبوترها
    هرلحظه مثل صحن حرم غوغاست
    رنگین کمان عشق اهورایی
    ازپشت شیشه ی دل توپیداست
    توامتدادکوثرجوشانی
    سرچشمه ی توسوره ی اعطیناست
    فریادتوتلاطم یک طوفان
    آرامشت تلاوت یک دریاست
    بامابدون فاصله صحبت کن
    ای آنکه ارتفاع تودورارماست
    بهار 63 - برای امام *****

  10. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  11. #23
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نیایش

    مبادا آسمان بی بال و بی پر
    مبادا در زمین دیوار بی در
    مبادا هیچ سقفی بی پرستو
    مبادا هیچ بامی بی کبوتر

  12. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  13. #24
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خورشید روستا

    در شعر های من
    خورشید
    از موضع مضایقه می تابد
    خورشدهای زرد مقوایی
    و آسمان سربی
    با بادهای سر
    در شعر های من جریان دارد هر چند
    این برگهای کاهی
    با این حروف سربی سنگین
    بر بالهای باد سفر می کنند
    اما
    خورشید های شعر من ، اینجا
    خورشید نیستند اینجا
    خورشیدهای شعر مرا باد می برد
    این درد کوچکی نیست
    در روستای ما
    مردم
    شعر مرا به شور نمی خوانند
    گویا زبان شعر مرا ، دیگر
    این صادقان ساده نمی دانند
    و برگهای کاهی شعرم را
    - شعری که در ستایش گندم نیست -
    یک جو نمی خرند
    از من گذشت
    اما دلم هنوز
    با لهجه ی محلی خود حرف می زند
    با لهجه ی محلی مردم
    با لهجه ی فصیح گل و گندم
    گندم
    خورشید روستاست
    وقتی که باد موج می اندازد
    در گیسوی طلایی گندمزار...
    خورشید های شعر من آنجاست!

  14. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  15. #25
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    غزل پنجره

    یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
    یک ذره آفتاب و کمی پنجره
    ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
    آیینه بود و آب و کمی پنجره
    در این سیاه چال سراسر سوال
    چشم و دلی مجاب و کمی پنجره
    بویی ز نان و گل به همه می رسید
    با برگی از کتاب و کمی پنجره
    موسیقی سکوت شب و بوی سیب
    یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره

  16. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  17. #26
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    روز ناگزیر

    این روزها که می گذرد ، هر روز
    احساس می کنم که کسی در باد
    فریاد می زند
    احساس می کنم که مرا
    از عمق جاده های مه آلود
    یک آشنای دور صدا می زند
    آهنگ آشنای صدای او
    مثل عبور نور
    مثل عبور نوروز
    مثل صدای آمدن روز است
    آن روز ناگزیر که می آید
    روزی که عابران خمیده
    یک لحظه وقت داشته باشند
    تا سربلند باشند
    و آفتاب را
    در آسمان ببینند
    روزی که این قطار قدیمی
    در بستر موازی تکرار
    یک لحظه بی بهانه توقف کند
    تا چشم های خسته ی خواب آلود
    از پشت پنجره
    تصویر ابرها را در قاب
    و طرح واژگونه ی جنگل را
    در آب بنگرند
    آن روز
    پرواز دستهای صمیمی
    در جستجوی دوست
    آغاز می شود
    روزی که روز تازه ی پرواز
    روزی که نامه ها همه باز است
    روزی که جای نامه و مهر و تمبر
    بال کبوتری را
    امضا کنیم
    و مثل نامه ای بفرستیم
    صندوقهای پستی
    آن روز آشیان کبوترهاست
    روزی که دست خواهش ، کوتاه
    روزی که التماس گناه است
    و فطرت خدا
    در زیر پای رهگذران پیاده رو
    بر روی روزنامه نخوابد
    و خواب نان تازه نبیند
    روزی که روی درها
    با خط ساده ای بنویسند :
    „تنها ورود گردن کج ، ممنوع !”
    و زانوان خسته ی مغرور
    جز پیش پای عشق
    با خاک آشنا نشود
    و قصه های واقعی امروز
    خواب و خیال باشند
    و مثل قصه های قدیمی
    پایان خوب داشته باشند
    روز وفور لبخند
    لبخند بی دریغ
    لبخند بی مضایقه ی چشم ها
    آن روز
    بی چشمداشت بودن ِ لبخند
    قانون مهربانی است
    روزی که شاعران
    ناچار نیستند
    در حجره های تنگ قوافی
    لبخند خویش را بفروشند
    روزی که روی قیمت احساس
    مثل لباس
    صحبت نمی کنند
    پروانه های خشک شده ، آن روز
    از لای برگ های کتاب شعر
    پرواز می کنند
    و خواب در دهان مسلسلها
    خمیازه می کشد
    و کفشهای کهنه ی سربازی
    در کنج موزه های قدیمی
    با تار عنکبوت گره می خورند
    در دست کودکان
    از باد پر شوند
    روزی که سبز ، زرد نباشد
    گلها اجازه داشته باشند
    هر جا که دوست داشته باشند
    بشکفند
    دلها اجازه داشته باشند
    هر جا نیاز داشته باشند
    بشکنند
    آیینه حق نداشته باشد
    با چشم ها دروغ بگوید
    دیوار حق نداشته باشد
    بی پنجره بروید
    آن روز
    دیوار باغ و مدرسه کوتاه است
    تنها
    پرچینی از خیال
    در دوردست حاشیه ی باغ می کشند
    که می توان به سادگی از روی آن پرید
    روز طلوع خورشید
    از جیب کودکان دبستانی
    روزی که باغ سبز الفبا
    روزی که مشق آب ، عمومی است
    دریا و آفتاب
    در انحصار چشم کسی نیست
    روزی که آسمان
    در حسرت ستاره نباشد
    روزی که آرزوی چنین روزی
    محتاج استعاره نباشد
    ای روزهای خوب که در راهید!
    ای جاده های گمشده در مه !
    ای روزهای سخت ادامه !
    از پشت لحظه ها به در آیید !
    ای روز آفتابی !
    ای مثل چشم های خدا آبی !
    ای روز آمدن !
    ای مثل روز ، آمدنت روشن !
    این روزها که می گذرد ، هر روز
    در انتظار آمدنت هستم !
    اما
    با من بگو که آیا ، من نیز
    در روزگار آمدنت هستم ؟

  18. #27
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    مساحت رنج

    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
    مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
    محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
    خطوط منحنی خنده را خراب کنید
    طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
    مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید
    دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم
    مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید
    در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم
    مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید
    مگر سماجت پولادی سکوت مرا
    درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید
    بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
    اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید

  19. 2 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:


  20. #28
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    رفتن رسیدن است

    موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است
    ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است
    تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
    شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
    ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
    پرواز بال ما ، در خون تپیدن است
    پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال
    اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است
    ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش
    آیین آینه ، خود را ندیدن است
    گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی
    پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است
    بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را
    خامیم و درد ما ، از کال چیدن است

  21. 2 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:


  22. #29
    خان آواتار ها
    کاربر نمونه

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    کاربر نمونه
    شماره عضویت
    3922
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    864
    میانگین پست در روز
    0.04
    تشکر از پست
    1,600
    1,927 بار تشکر شده در 634 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 4/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    55

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    خاطره

    با گریه های یکریز
    یکریز
    مثل ثانیه های گریز
    با روزهای ریخته
    در پای باد
    با هفته های رفته
    با فصل های سوخته
    با سالهای سخت
    رفتیم و
    سوختیم و
    فروریختیم
    با اعتماد خاطره ای در یاد
    اما
    آن اتفاق ساده نیفتاد

    باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم

    وز دل و جان یارم شوی تا عاشق زارت شوم
    من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
    اول به دام آرم تو را وان گه گرفتارت شوم







  23. 2 کاربر برای این پست از خان تشکر کرده اند:


  24. #30
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    بوی باران

    ای که بوی باران شکفته در هوایت
    یاد از آن بهاران که شد خزان به پایت
    شد خزان به پایت بهار باور من
    سایه بان مهرت نمانده بر سر من
    جز غمت ندارم به حال دل گواهی
    ای که نور چشمم در این شب سیاهی
    چشم من به راهت همیشه تا بیایی
    باغ من بهارم بهشت من کجایی؟
    جان من کجایی
    کجایی
    که بی تو دل شکسته ام
    سر به زانوی غم نهاده ام ، به گوشه ای نشسته ام
    آتشم به جان و خموشم چو نای مانده از نوا
    مانده با نگاهی به راهی که می رود به ناکجا
    ای گل آشنا بیا
    بیقرارم بیا
    وای از این غم جدایی
    وای از این غم جدایی
    وای از این غم جدایی
    وای از این غم جدایی

    خواننده:محمد اصفهانی

  25. #31
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    نان ماشینی

    آسمان تعطیل است
    بادها بیکارند
    ابرها خشک و خسیس
    هق هق گریه ی خود را خوردند
    من دلم می خواهد
    دستمالی خیس
    روی پیشانی تب دار بیابان بکشم
    دستمالم را اما افسوس
    نان ماشینی
    در تصرف دارد
    .
    .
    .
    آبروی ده ما را بردند!

  26. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


  27. #32
    hichnafar آواتار ها
    مسئول بازنشسته

    وضعیت
    افلاین
    عنوان کاربری
    مسئول بازنشسته
    شماره عضویت
    311
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    1,810
    میانگین پست در روز
    0.09
    تشکر از پست
    1,391
    2,667 بار تشکر شده در 1,085 پست
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1 Thread(s)
    Thumbs Up/Down
    Received: 9/0
    Given: 0/0
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض


    0 Not allowed! Not allowed!
    اتفاق

    افتاد
    آنسان که برگ
    - آن اتفاق زرد-

    می افتد

    افتاد
    آنسان که مرگ

    - آن اتفاق سرد- می افتد

    اما
    او سبز بود وگرم که
    افتاد

  28. کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: Tuesday 25 September 2007, 12:30 PM

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •